دانلود و خرید کتاب زنان دیار بلوط زهرا مبارکی
تصویر جلد کتاب زنان دیار بلوط

کتاب زنان دیار بلوط

نویسنده:زهرا مبارکی
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب زنان دیار بلوط

کتاب زنان دیار بلوط نوشتۀ زهرا مبارکی در انتشارات ماهواره به چاپ رسیده است.

درباره کتاب زنان دیار بلوط

کتاب زنان دیار بلوط مجموعه‌ای از دو داستان کوتاه ایرانی به نام‌های تکیه بر بلوط و هاوری (همراه) است.

داستان تکیه بر بلوط دربارۀ زنی به نام جیران است و داستان در میانۀ سال‌های جنگ روایت می‌شود. او به‌دلیل بمباران شهرشان از آنجا گریخته و به‌همراه خانواده‌اش به روستای زادگاه همسرش پناه برده است. آنجا نه مامایی دارد و نه خدمات بهداشتی و درد زایمان جیران را گرفتار کرده است. این بچه، ششمین فرزند او محسوب می‌شود که از ترس سرزنش اطرافیان تا چند ماه بارداری‌اش را مخفی کرده بود. بچه‌های دیگر را خودش به‌تنهایی یا به کمک مامای محلی به دنیا آورده بود اما برای این یکی مشکل داشت. او با همراهی پسرش سوار بر نیسانی می‌شود تا خود را به زایشگاه صحرایی برساند. آنجا برای همه عجیب است که زنی میانسال در بحبوحۀ جنگ و بمباران، زایمان داشته باشد. کتاب، روایتی از ویرانی جنگ و مشقات زنان گرفتار آن است.

خواندن کتاب زنان دیار بلوط را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به دوستداران داستان‌های کوتاه ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب زنان دیار بلوط

«راننده با تعجب به این خانم میانسال که شکم خود را زیر چادر قایم کرده بود، نگاه کرد ولی وقتی چشمان اشک آلود و متضرع زن را دید دلش به رحم آمد وتصمیم گرفت آنها را به زایشگاه صحرایی برساند.

شهر به شکل مناطق جنگی درآمده بود. در گوشه و کنار آن سنگرهایی برای پناه بردن افراد، از بمباران هواپیماهای عراقی ساخته شده بود. سکوت سنگین و خفه ای بر سر شهرایلام، سایه افکنده بود. رزمندگان با لباس‌های مخصوص در گوشه و کنار شهر تردد می‌کردند. تعداد کمی از مردم، برای کارهای ضروری و تهیه مایحتاج خود، به شهرآمده پس از اتمام کار، سریع شهر را به سوی روستاها و کو ههای اطراف ترک می کردند.

جیران با دیدن خانه‌ها و ساختمان‌هایی که زیر بمباران ویران گشته و مخروبه شده بودند، سخت دلتنگ شد و اشک از چشمان سیاهش سرازیر شد. به خانواده و فامیل خود می‌اندیشید که هر کدام به روستا یا کوهٔ پناه برده و بخاطر نبود امکانات ارتباطی از آنها بی خبر بود. از طرفی با فکر کردن به احتمال بمباران در آن شرایط، دچار دلشوره شد. بنابراین چشمان اشک آلودش را بست و صمیمانه از خدا خواست همه را از درد و بلا دور کند و به او کمک کند بچه را سالم بدنیا آورده و با سلامت سر خانه و زندگیش برگردد.

راننده آنها را به زایشگاه رساند و پولی هم نگرفت. جیران صمیمانه تشکر و با دعای خیر او را بدرقه کرد و چون درد دوباره شروع شده بود با عجله وارد زایشگاه شد. در آنجا کاوان را پشت درب سالن زایمان جا گذاشت و تاکید کرد هر چقدر هم طول بکشه منتظرش بماند و از آنجا تکان نخورد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۶۲ صفحه

حجم

۳۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۶۲ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان