کتاب میراث اوریشا (جلد اول، بچه های خون و استخوان)

کتاب الکترونیکی میراث اوریشا (جلد اول، بچه های خون و استخوان) نوشتهٔ تومی آدیمی، یک رمان فانتزی پرفروش است که در سال ۲۰۱۸ منتشر شد و در مدت کوتاهی جوایز متعددی را به خود اختصاص داد و به یکی از محبوب‌ترین کتاب‌های فانتزی جوانان تبدیل شد. این کتاب با ترجمهٔ نیلوفر اسکندری فرد در انتشارات آناناس چاپ شده است.

درباره کتاب میراث اوریشا (جلد اول، بچه های خون و استخوان)

بچه های خون و استخوان اولین جلد از سری میراث اوریشا است و در دنیایی خیالی به نام اوریشا جریان دارد. این رمان داستان زلی، دختر جوانی از قبیله مَجی را روایت می‌کند که قدرت‌های جادویی او و هم‌نوعانش به دلیل فرمانروای بی‌رحم و ظلم‌های او از بین رفته است. داستان با سفر زلی و تلاش‌های او برای بازگرداندن جادو به سرزمین اوریشا و مقابله با نیروهای ستمگر آغاز می‌شود.

داستان کتاب در دنیای تخیلی اوریشا می‌گذرد که در آن جادوگران به دلیل فرمانروایی ظالم و خبیث، پادشاه سارون، قدرت‌های خود را از دست داده‌اند. زلی، که دختر یکی از مجی‌های مقتول است، با خاطرهٔ تلخ از دست دادن مادرش و ظلم‌هایی که بر مردمش رفته است، به دنبال راهی برای بازگرداندن جادو و آزادکردن مردمش از چنگال ظلم می‌گردد.

در این مسیر، او با چالش‌های فراوانی مواجه می‌شود و باید با شاهزاده‌ای به نام اینان که مأمور دستگیری اوست و همچنین با دشمنان قدرتمند دیگری مبارزه کند. در کنار زلی، شخصیت‌های مهم دیگری نیز وجود دارند که هر یک نقشی اساسی در پیشبرد داستان و تحول شخصیت‌ها دارند:

آماری: شاهزاده‌ای که از ستم‌های پدرش بیزار است و به زلی می‌پیوندد تا به بازگرداندن جادو کمک کند. او نماد امید و تغییر در دل تاریکی است.

تزان: برادر زلی که در این سفر خطرناک او را همراهی می‌کند و نشان‌دهندهٔ وفاداری و حمایت خانوادگی است.

نویسنده با الهام از فرهنگ و اساطیر غرب آفریقا، دنیایی غنی و پرجزئیات خلق کرده است. یکی از نقاط قوت این کتاب، توانایی نویسنده در ایجاد دنیایی تخیلی و در عین حال ملموس است که خوانندگان را به خود جذب می‌کند. آدیمی با پرداختن به موضوعات اجتماعی و سیاسی مانند نژادپرستی، ظلم و مقاومت در برابر ستم، داستانی فراتر از یک فانتزی ساده ارائه می‌دهد.

کتاب میراث اوریشا (جلد اول، بچه های خون و استخوان) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب برای جوانان و بزرگسالانی که به داستان‌های فانتزی علاقه دارند، بسیار مناسب است. همچنین، خوانندگانی که به دنبال داستان‌هایی با تم‌های اجتماعی و سیاسی و همچنین شخصیت‌پردازی‌های قوی و دنیاسازی‌های دقیق هستند، از این کتاب لذت خواهند برد.

بخشی از کتاب میراث اوریشا (جلد اول، بچه های خون و استخوان)

«ابتدا قرار بود یمی به من حمله کند و من از خودم دفاع کنم. قبل از این‌که بتوانم حواسم را جمع کنم و برخودم مسلط شوم یمی با سرعت چرخی زد و چوبش را به سمت گردن من نشانه رفت و گردن مرا محکم گرفت. بقیهٔ دخترانی که پشت من بودند نفس عمیقی کشیدند اما من سعی کردم خودم را نبازم. درست است که یمی خیلی سریع است اما من می‌توانم از او سریع‌تر باشم بنابراین گردنم را آزاد کردم و هنگامی‌که او چوبش را دوباره نزدیک من آورد کمرم را تا جایی‌که می‌توانستم خم کردم تا او نتواند چوبش را که سر آن شبیه نیم‌دایره بود دوباره دور گردن من بیندازد. سرانجام پس از مدتی زد و خورد توانستم اسلحهٔ او را روی زمین بیندازم. بعد روی زمین غلتیدم و سعی کردم قبل از این‌که یمی چوبش را از روی زمین بردارد آن را بقاپم اما موفق نشدم و او چوبش را از روی زمین بلند کرد و سعی کرد با آن ضربهٔ سختی به من بزند. من برای دفاع از خودم چوبم را جلو آوردم و از برخورد چوب‌هایمان به هم صدای بلندی در فضا پیچید و یمی سعی کرد که به پاهایم ضربه بزند اما من پایم را عقب کشیدم و حملهٔ او را ناکام گذاشتم. یمی برای لحظه‌ای گاردش را از دست داد و من احساس کردم که بهترین لحظه برای ضربه زدن به او است اما یمی چوبش را مقابلم گرفت، چوب‌هایمان به‌شدت با هم برخورد کرد و حملهٔ مرا خنثی کرد.»