دانلود و خرید کتاب دور گردون علیرضا سروی
تصویر جلد کتاب دور گردون

کتاب دور گردون

نویسنده:علیرضا سروی
امتیاز:
۵.۰از ۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دور گردون

کتاب دور گردون نوشتهٔ علیرضا سروی است. انتشارات متخصصان این کتاب را منتشر کرده است.

درباره انتشارات متخصصان

انتشارات متخصصان با توجه به تخصص چندین ساله در صنعت چاپ و نشر کتاب و داشتن شناخت کامل و جامع از بازار، اقدام به چاپ بالغ بر ۵۰۰۰۰۰ جلد کتاب در رشته‌های ادبی شامل شعر و داستان و رمان، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و رشته‌های مهندسی کرده است. آغاز کار انتشارات متخصصان به سال های ۸۵-۸۶ برمی‌گردد و در طول این سال‌ها به واسطهٔ تجربه و شناخت پذیرای چاپ کتاب بیش از ۲۰۰۰ نویسنده بوده است.

خواندن کتاب دور گردون را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب دور گردون

«در جنگلی سرسبز طاووسی زیبا زندگی می‌کرد. تمام جنگل وقتی طاووس بال‌ها و دم خود را باز می‌کرد محو زیبایی او می‌شدند طاووس زیبا، اما برخلاف ظاهر زیبایش اخلاق خوبی نداشت و بسیار مغرور بود و به‌خاطر اخلاق بد خود با هیچ‌کدام از حیوانات صحبت نمی‌کرد و خود را بسیار بالاتر از آن‌ها می‌دید.

روزی از روزها تعدادی از حیوانات مانند خرگوش، سنجاب و دارکوب در حال بازی کردن بودندکه طاووس از راه رسید. خرگوش به طاووس گفت:

 طاووس! بیا و با ما بازی کن.

طاووس باعصبانیت و غرور زیاد جواب داد:

پرنده‌ای به زیبایی من با این پرهای رنگارنگ و دم بلند، چرا باید با یک خرگوش بازی کند؟

خرگوش و دیگر دوستانش از سخن طاووس خیلی ناراحت شدند. جغد دانایی که از روی شاخه درخت نظاره‌گر ماجرا بود رو به طاووس کرد و گفت:

ای طاووس! به زیبایی خودت مغرور نشو! حواست باشد؛ به هر چیزی که مغرور شوی از همان ضربه خواهی خورد.

طاووس خنده کنایه‌آمیزی زد و گفت:

- همه شما به بال و پر زیبای من حسودی می‌کنید.

بعد از این جمله حیوانات سکوت کردند و طاووس هم با تکبّر بسیار رفت. روزی در جنگل، آتش‌سوزی بزرگی شد و همه حیوانات درحال فرار از جنگل بودند. طاووس هم درحال فرار بود که ناگهان دید نمی‌تواند حرکت کند و متوجه شد دم بلند و بال‌های رنگارنگش لابه‌لای شاخه‌ها گیر کرده و نمی‌تواند حرکت کند. طاووس تمام سعی خود را می‌کرد که از آن مهلکه بگریزد، اما هرچه تلاش می‌کرد فایده نداشت. سایر حیوانات هم چون دل خوشی از طاووس نداشتند به او کمک نمی‌کردند و در حال فرار بودند. طاووس که دیگر امید خود را از دست داده بود ناگهان دید جغد و خرگوش به کمکش آمدند و او را به‌سختی از زیر شاخه‌ها نجات دادند و سریع از آن جنگل به جنگل دیگری پناه بردند.

طاووس که پرهایش سوخته بود بسیار خجالت زده و شرمنده بود و با همان حالت شرمساری نزد خرگوش و بقیه دوستانش رفت تا از آن‌ها عذرخواهی کند. وقتی به خانه خرگوش رسید دید درحال بازی هستند. سمتشان رفت و با ناراحتی گفت:

- می‌دانم من کارهای اشتباهی انجام دادم، ولی الان خیلی ناراحت هستم و آمدم به‌خاطر رفتارم از شما عذرخواهی کنم.

خرگوش با مهربانی جواب داد:

- اشکالی ندارد؛ مهم این است که اکنون پشیمانی و دیگر طاووس مهربانی شده‌ای. حالا می‌آیی با ما بازی کنی یا نه؟

طاووس از مهربانی خرگوش بسیار تعجب کرد و خوشحال شد، اما نگاهی به پرهای سوخته‌اش کرد و گفت:

-اما من پرهایم سوخته است؛ خجالت می‌کشم که با شما بازی کنم.

خرگوش جواب داد:

- یادت باشد اینکه ظاهرت چگونه باشد خیلی مهم نیست، اما اینکه مهربان باشی خیلی مهم است. حالا بیا بریم بازی کنیم.

طاووس که از جمله خرگوش خیلی خوشحال شد رفت و با آن‌ها بازی کرد و آن‌دو تا ابد دوستان خوبی برای یکدیگر شدند».

سمیه
۱۴۰۳/۰۳/۲۶

حکایت ها حال و هوای قدیمی دارند که خیلی جذاب اند بعضی حکایت ها هم در قالب حیوانات هستند

ali
۱۴۰۳/۰۳/۲۶

سی داستان آموزنده و جذب کننده توصیه میکنم

کاربر 8702115
۱۴۰۳/۰۳/۲۸

از خوندن داستان ها حس خوبی گرفتم پیشنهاد میکنم بخونید

کاربر 8878769
۱۴۰۳/۰۶/۰۴

عالی

حجم

۴٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

حجم

۴٫۷ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۸۴ صفحه

قیمت:
۲۲,۵۰۰
تومان