کتاب ظرف های وجودتان را پر کنید
معرفی کتاب ظرف های وجودتان را پر کنید
کتاب ظرف های وجودتان را پر کنید نوشتهٔ جاناتان فیلدز و ترجمهٔ حسین حسینی مهر است. انتشارات نقش و نگار این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی دستورالعملی برای داشتن یک زندگی شادتر و پرانرژیتر.
درباره کتاب ظرف های وجودتان را پر کنید
کتاب ظرف های وجودتان را پر کنید (دانش روحافزا، شگفت، خرد عملی) را دستورالعملی خردمندانه و روشن برای داشتن یک زندگی خوب دانستهاند؛ همچنین گفته شده است که این کتاب با مهارتی مثالزدنی، تئوری را با عمل ترکیب کرده است. جاناتان فیلدز شما را درگیر رؤیاهای دروغین، استراتژیهای موفقیت و تکنیکهای انگیزشی نمیکند؛ بلکه احتمالاتی را نشان میدهد؛ چیزهایی را که در دسترس است. این نویسنده بهصورتی مستقیم و زنده به ما نشان داده است که چطور زندگیمان را پرانرژیتر و شادتر کنیم. این کتاب شما را متوجه چیزهای مهم زندگی میکند. جاناتان فیلدز ما را به سفری میبرد که در آن فرصت تأمل و تفکر را درمورد زندگیمان پیدا کنیم و در طی این مسیر متوجه شویم که برای رسیدن به یک زندگی خوب، چه کارهایی باید انجام شود.
خواندن کتاب ظرف های وجودتان را پر کنید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران روانشناسی عمومی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب ظرف های وجودتان را پر کنید
«سوزان کِین، نویسنده و مادر اهل نیویورک در کتاب سکوت: قدرت درونگرایان در جهانی که نمیتواند ساکت شود، لحظهای شگفتانگیز را توصیف میکند. ماجرایی مربوط به دوران نوجوانیاش، وقتی که برای اولین بار با چمدانی پُر به کمپی تابستان میرود. نکته اینجاست که بهجای خوراکی و یادگاری، چمدانش پر از کتاب بوده. اعضای خانوادهٔ سوزان، همه تحصیلکرده و کتابخوان بودند و برای او اوقات فراغت خانوادگی شکلی متفاوت داشت: خواندن و مطالعه کنار هم در سکوت. او ایدهٔ تنهایی گروهی را دوست داشت، یعنی بودن در کنار دیگران در عین حفظ فاصله. و درواقع بهخاطر نوع خاص تعامل در خانواده، این خصلت در خونش راه یافته بود. برای سوزان، خانه یعنی محیطی ساکت در نزدیکی دیگران. از نظر او کمپهای تابستانی هم میتوانست اینطور باشد، فقط کمی شلوغتر با بچههای بیشتر که همه روی تختهایشان در سکوت، غرق در خواندن کتاب باشند.
کین و من خُلقوخویی مشابه داریم و البته یکسوم افراد بزرگسال هم چنین جهتگیری اجتماعیای دارند. چه جهتگیری اجتماعیای؟ در ادامه به آن میرسیم. من سخنرانی کردن را دوست دارم (هرچند لحظاتی هم بوده که حالم از آن به هم بخورد). سؤالاتی که بعد از سخنرانیها از من میپرسند یکی از لذتبخشترین بخشهای کارم است. بحث، تبادل احساسی و هوشی، فرصت ارتباط و کمک به حل مشکلات بهصورت مستقیم، این چیزها مرا به وجد میآورد. در این لحظات انگار شخص دیگری میشوم. اما بعد از اتمام سخنرانی، دوست دارم از جلسات و گردهماییها فرار کنم. در آن لحظات بهدنبال دری مخفی میگردم تا خارج شوم و در خیابانی پرت گم شوم و لحظاتی را در تنهایی قدم بزنم. اگر آبی، دریاچهای یا طبیعتی هم در آن نزدیکی باشد که چه بهتر. اگر کلاهی داشته باشم، آن را بر سر میگذارم؛ اگر هودیای به تن داشته باشم، کلاهش را روی سرم میکشم و البته عینک هم حتماً میزنم.
معنای این رفتار آن نیست که مردم را دوست ندارم و از آنها فراریام. برعکس، من عاشق مردمم. اجازه دهید مسئله را روشن کنم: من دوست دارم در زمان مناسب، بهصورت مناسب، با افراد مناسب باشم. یعنی چه؟ یعنی من درونگرایم. پیش از آنکه کتاب سوزان را بخوانم، معنای این لغت را بهدرستی نمیدانستم. سوزان میگوید درونگرایی و برونگرایی ربطی به ضداجتماع بودن یا ترس از مردم ندارد. درونگرایی ربطی به توانایی شما برای کنار آمدن و کار کردن با جمعیت پرشمار ندارد. معنایی عمیقتر دارد، بسیار پیچیدهتر و درعینحال بسیار ساده. درونگرایی یعنی پاسخ به این سؤال: «آیا بودن در جمعهای شلوغ و حشرونشر با افراد پرشمار برای شما بهتر است، بهرهٔ بیشتری دارد، شما را پربارتر میکند یا نه؟»»
حجم
۲۳۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه
حجم
۲۳۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۲۷۴ صفحه