کتاب سانی سونگ معروف می شود؟
معرفی کتاب سانی سونگ معروف می شود؟
کتاب سانی سونگ معروف می شود؟ بهقلم سوزان پارک و ترجمهٔ مهدیه روستائی را انتشارات نگاه آشنا منتشر کرده است. این کتاب راوی زندگی دختر نوجوانی به اسم سانی سونگ است که از فعالیت در شبکههای اجتماعی لذت میبرد و البته باید چالشها و عواقب آن را هم بپذیرد.
درباره کتاب سانی سونگ معروف میشود؟
این کتاب راوی داستان دختر نوجوانی به اسم سانی سونگ است که در مدرسهای خصوصی و گرانقیمت درس میخواند. از آن مدرسههایی که با انواع و اقسام برنامههای فوقبرنامه راه طولانی و درخشان موفقیت را برای ورود دانشآموزان به دانشگاه و داشتن شغلی آبرومند و پردرآمد هموار میکنند و جز کسب نمرات بالا و سیر صعودی نمودار عملکرد دانشآموزان چیز دیگری برایشان اهمیتی ندارد. اما سانی سونگ فقط به درس خواندن و بالا نگهداشتن نمراتش علاقه نداشت و عاشق فعالیت در شبکههای اجتماعی بود و خوب هم از عهدهاش برمیآمد، اما همین فعالیتها گاهی برایش دردسر درست میکرد و باعث میشد خودش و خانوادهاش مؤاخذه شوند. این داستان بهقلم سوزان پارک و ترجمهٔ مهدیه روستایی فضایی شاد و پرجالش و نوجوانانه دارد و همذاتپنداری مخاطب نوجوان را به همراه میآورد.
خواندن کتاب سانی سونگ معروف میشود را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به داستانهای کرهای با درونمایهٔ مسائل و چالشهای نوجوانان از مطالعهٔ این کتاب لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب سانی سونگ معروف میشود
«این که پانزده دقیقه الکی لبخند بزنید سختتر از آن است که فکرش را میکنید. مجریهای خبرگزاری چهطور در برنامههای زنده این کار را انجام میدهند. گونههایم تیر میکشیدند و چشمهای پرآبم دودو میزدند و به من التماس میکردند که استراحت کنم. ولی باید آن پخش زنده را تمام میکردم. اولین پخش زندهای بود که با پولهای اهدایی راه انداخته بودم و اولین باری بود که ویدئویی را دربارهٔ آشپزی میگرفتم. ویدئوهای آشپزی همیشه پرطرفدار بودند، ولی قبل از اینکه پخش زنده شروع بشود اصلاْ به این نکته توجه نکرده بودم که آشپزی من افتضاح است. همزن تکانی خورد و خمیرهای قهوهای روی اوپن ریختند و جلد کتابهای آشپزی مامان را کثیف کردند. قطرههای سفت خمیر قهوهای روی سقف هم ریخته بودند. رو به سه پایهٔ دوربین گفتم: «وای! خب اینجا به حرف معلم مهدکودکم میرسیم که مامانبابام میگفت که یه بچهٔ نامرتب یه بچهٔ شاده.» به لباسم نگاه کردم که نامرتب برایش کلمهٔ کمی بود. جلوی لباسم کاملاً با روغن و خمیرهای قهوهای لک شده بود و من را تبدیل به جکسون پولاک شکلاتی کرده بود. با یک کاردک سیلیکونی محتویات کاسهٔ همزن را روی تابهٔ فر پهن کردم و تایمر فر را تنظیم کردم. صفحهٔ پخش زنده نشان داد که چند نفر وارد شدند. رو به دوربین لبخندی زدم: «ممنونم ازتون، جانلبی و کریستی فلورس. ممنون از سوپراستیکرز و چنلاِم! اولین باریه که روی پخش زنده آشپزی میکنم. بعداً ویدئو رو توی همهٔ کانالهام میذارم. مرسی بهخاطر حمایتاتون. اینم از این. کیک شکلاتی سیدقیقهای با در نظر گرفتن زمان پختش. ممنون برای این که تماشا کردین.» رو به دوربین دست تکان دادم و روی صفحه زدم تا پخش قطع شود. نفس راحتی کشیدم و لبس کثیفم را درآوردم و داخل سبد رختچرکها انداختم.»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه