کتاب خداحافظ عمومیر
معرفی کتاب خداحافظ عمومیر
کتاب «خداحافظ عمو میر» نوشتۀ حمید نوایی لواسانی است و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آن را منتشر کرده است. خداحافظ عمومیر، داستانی خواندنی و خیالی دربارۀ نخستین ایستگاه فضایی بشر است.
درباره کتاب خداحافظ عمو میر
خداحافظ عمومیر، داستانی دربارۀ ایستگاه فضایی به نام میر، اولین پژوهشگاه ساخت بشر است که سالها در مدار بوده و از تجهیزات مخابراتی و آزمایشگاهی نگهداری کرده است. این ایستگاه فضایی که عمو میر نامگرفته است، بااینکه قدیمی و قطعاتش فرسوده شده دوست دارد همچنان سالها دور زمین بچرخد و در خدمت دانشمندان و فضانوردان باشد. یک روز فضاپیمای غولپیکری آمد و مهندسان فضانورد از آن بیرون آمدند و درست مثل روزهای اول عمومیر، مشغول اتصال قطعات شدند. عمومیر متوجه شد که ایستگاه غولپیکر، بینالمللی و جوان در حال ساخت است و قرار است جای او را بگیرد به همین دلیل بیاندازه ناراحت شد.
اختراع و ساخت فضاپیماها و سفر به آسمان یکی از مهمترین و جذابترین دستاوردهای دانشمندان است. این علوم جدید زندگی انسانها را تغییر داده و همچنان در حال پیشرفتهای روزافزون است. بسیاری از کودکان و نوجوانان به موضوع فضا علاقهمند هستند. مجموعۀ داستانهایی از تاریخ علم معاصر با داستانهای جذابش به بخش زیادی از کنجکاوی نوجوانان پاسخ داده است. داستانهایی از تاریخ علم معاصر، دیدی علمی به نوجوانان میدهد و ذهنشان را باز میکند. کتاب خداحافظ عمومیر از طریق یک داستان تخیلی کودکان را با بسیار مسائل مربوط به فضا، و فعالیتهای دانشمندان و فضانوردان آشنا میکند.
خواندن کتاب خداحافظ عمو میر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به نوجوانان علاقهمند به فضا و دوستداران کتابهای علمیتخیلی پیشنهادمیکنیم.
بخشی از کتاب خداحافظ عمو میر
«آن روز عموم میر کارهای زیادی داشت که باید انجام میداد. ارسال نتایج تحقیقات زیستشناسی، فیزیک، ستارهشناسی و هواشناسی به زمین و آمادهکردن نمونههای آزمایشگاهی برای انتقال به فضاپیمایی که در روزهای آینده از راه میرسید. همین که خورشید برای دقایقی پشت زمین قرار گرفت و همهجا تاریک شد، یکدفعه یک شی نورانی دید که از سمت زمین به او نزدیک میشد. عمومیر با نگرانی خبر نزدیکشدن آن شی نورانی را اول به فضانوردان داخل ایستگاه و بعد به پایگاه زمینی اطلاع داد، اما کسی جوابش را نداد. عمومیر که احساس خطر میکرد، ناامید نشد، تمام حواسش را جمع کرد و شی نورانی را که لحظهبهلحظه بزرگتر میشد زیر نظر گرفت.»
حجم
۳٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه
حجم
۳٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۲ صفحه