کتاب یک قتل کاملا خصوصی
معرفی کتاب یک قتل کاملا خصوصی
کتاب یک قتل کاملا خصوصی نوشتهٔ حدیث عالی زاده است. انتشارات سیب سرخ این مجموعه داستان کوتاه را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب یک قتل کاملا خصوصی
کتاب یک قتل کاملا خصوصی یک مجموعه داستان کوتاه از حدیث عالی زاده است. این کتاب شامل داستانهایی با نامهای «دو قفس پر از موش»، «جاهای خالی که هرگز پر نمیشوند»، «برفی که بند نمیآید» و «سرگذشت تار موها»، «کسی بلیت مرا ندیده است؟»، «یک قتل کاملاً خصوصی» و غیره است. حدیث عالیزاده با قلمی روان و زبانی ساده این داستانها را روایت کرده است. داستانهای این کتاب رنگوبوی زنانگی دارد. اولین داستان این مجموعه «دو قفس پر از موش» است که نویسنده در آن، داستان دختری را روایت میکند که دوست دارد تفنگ دست بگیرد. او به هزار روش و نقشه موفق میشود یک معلم حرفهوفن آقا را به مدرسه بیاورد، اما چیزی که نصیبش میشود تفنگ نیست؛ بلکه یک قفس موش است که باید تا آخر سال تحصیلی بزرگشان کند.
میدانیم که داستان کوتاه به داستانهایی گفته میشود که کوتاهتر از داستانهای بلند باشند. داستان کوتاه دریچهای است که به روی زندگی شخصیت یا شخصیتهایی و برای مدت کوتاهی باز میشود و به خواننده امکان میدهد که از این دریچهها به اتفاقاتی که در حال وقوع هستند، نگاه کند. شخصیت در داستان کوتاه فقط خود را نشان میدهد و کمتر گسترش و تحول مییابد. گفته میشود که داستان کوتاه باید کوتاه باشد، اما این کوتاهی حد مشخص ندارد. نخستین داستانهای کوتاه اوایل قرن نوزدهم میلادی خلق شدند، اما پیش از آن نیز ردّپایی از این گونهٔ داستانی در برخی نوشتهها وجود داشته است. در اوایل قرن نوزدهم «ادگار آلن پو» در آمریکا و «نیکلای گوگول» در روسیه گونهای از روایت و داستان را بنیاد نهادند که اکنون داستان کوتاه نامیده میشود. از عناصر داستان کوتاه میتوان به موضوع، درونمایه، زمینه، طرح، شخصیت، زمان، مکان و زاویهدید اشاره کرد. تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در جهان «آنتوان چخوف»، «نیکلای گوگول»، «ارنست همینگوی»، «خورخه لوئیس بورخس» و «جروم دیوید سالینجر» و تعدادی از بزرگان داستان کوتاه در ایران نیز «غلامحسین ساعدی»، «هوشنگ گلشیری»، «صادق چوبک»، «بهرام صادقی»، «صادق هدایت» و «سیمین دانشور» هستند.
خواندن کتاب یک قتل کاملا خصوصی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به کسانی که به داستان معاصر بهویژه در قالب داستان کوتاه علاقه دارند، پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب یک قتل کاملا خصوصی
«بابا قفسِ موشها را بالای سرم گذاشت و گفت حق ندارم جایش را عوض کنم. این را که چند شبانهروز خوابم نبرد، یادم نمیآید. فقط میدانم تا صبح روی تشک مینشستم و صدای جیغ کشیدنشان را تحمل میکردم. صدای جیغ خانم فروزان هم شده بود قوزِبالایقوز. از پنج پلهی کفیِ خانهاش لیز خورد و افتاد توی پرچین و داد میزد. همانوقت بطری را توی کیفم گذاشتم و بهطرف رودخانه راه افتادم. باید مدرکِ جرم را سربهنیست میکردم. همانوقت بود که عمران و بقیهی پسرها و آقای ادیبی را کنار رودخانه دیدم. خودم را پشت یکی از درختهای سرو مخفی و نگاهشان کردم. آقای ادیبی یک ارهبرقی دستش گرفته بود و به تنهی یکی از درختان سرو چسبانده بود. صدای گوشخراشِ ارهبرقی جنگل را پر کرد؛ و حالا صدای این موشها.»
حجم
۳۳۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۷ صفحه
حجم
۳۳۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۷ صفحه