کتاب شمه ای از زیبایی

کتاب شمه ای از زیبایی مجموعه نمایشنامه‌ای گردآوری و ترجمهٔ یدالله آقاعباسی است و نشر قطره آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب شمه ای از زیبایی

کتاب شمه ای از زیبایی مجموعه‌ چند نمایشنامه از چند نویسندهٔ بزرگ است که فهرست آن‌ها از این قرار است:

هر بچهٔ خوبی سزاوار لطف است؛ «نمایشنامه‌ای با بازیگران و ارکستر»/تام استوپارد

چیزهای جزئی/سوزان گلاسپِل (۱۸۸۲ ـ ۱۹۴۸)

ایام بهار/ماریا ایرن فورنس

آژیر بی‌صدا/جورج اِس. کافمن

دزد شرافتمند/داریو فو

یک کلاغ چهل کلاغ/لِیدی گریگوری

در تاریکی دره/جان میلینگتون سینگ

دریاسواران/جان میلینگتون سینگ

کاتلین نی هولیهان/ویلیام باتلِر یِیتس

بر سر چاه شاهین/ویلیام باتلِر یِیتس

شمه‌ای از زیبایی/چارلز کرِی

خواندن کتاب شمه ای از زیبایی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران نمایشنامه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب شمه ای از زیبایی

«رئیسه: بیا تو، اِریک.

سرهنگ: ممنونم، مادر روحانی.

رئیسه: بشین، لطفاً.

سرهنگ: متشکرم. (هردو می‌نشینند.) خیلی سال گذشته.

رئیسه: آره. زمان خیلی تند می‌گذره.

سرهنگ: شما چندان عوض نشدید.

رئیسه: ولی تو شدی. خبراتو دارم.

سرهنگ: (این گفته را ناشنیده می‌گیرد، ولی رفتارش جدی‌تر می‌شود.) چه‌کار می‌تونم براتون بکنم، خانم؟

رئیسه: راجع به خواهرا خبرایی شنیده‌م.

سرهنگ: انتظارشو داشتم.

رئیسه: پس راسته؟

سرهنگ: متأسفانه همین‌طوره.

رئیسه: ولی چرا؟

سرهنگ: هردومون می‌دونیم چرا، خواهر.

رئیسه: نه، من نمی‌دونم. نمی‌فهمم چرا نوزده راهبهٔ بی‌گناهو مث جنایت‌کارا سوار قطار می‌کنن و می‌فرستن اردوگاه کار اجباری. ما آلمانی هستیم. کاری نکردیم که این‌جوری بامون رفتار بشه.

سرهنگ: خواهر، به شما هم مث همهٔ صومعه‌های کَرمِلی در این ناحیه اخطار کرده بودیم که اِدیت اشتاین و به ما تحویل بدید. اگه آلمانی هستید، باید این کارو بکنید.

رئیسه: هیچ اِدیت اشتاینی اینجا نیست.

سرهنگ: شاید نباشه، ولی ما می‌دونیم که اون توی آلمانه و در یه دیر کَرمِلی پنهان شده. راهبه‌های شما گروگان گرفته شده‌ن. اگه ما اِدیت اشتاینو دستگیر نکنیم، راهبه‌های شما روزگار سختی خواهند داشت. نوزده نفر در برابر یه نفر. معاملهٔ بدی نیست.

رئیسه: اون زن برای چی این‌قدر مهمه؟

سرهنگ: جهوده.

رئیسه: این جرمه؟

سرهنگ: ممکنه.

رئیسه: مردِ ظالمِ کینه‌توزی شدی، اِریک.

سرهنگ: برعکس، خواهر. من فقط یه سرباز واقعی‌ام که وظیفه‌شو انجام می‌ده.»