کتاب آوای وحش
معرفی کتاب آوای وحش
کتاب آوای وحش داستانی بلند و پرآوازه نوشتهٔ جک لندن و ترجمهٔ پورشا اولاد است و انتشارات آناناس آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب آوای وحش
باک، سگی درشتهیکل است که به زندگی راحت به عنوان حیوان خانگی یک خانواده عادت کرده است. تا اینکه یک روز از محیط زندگی پررفاهش دور میافتد و به آلاسکا برده میشود تا به عنوان سگی سورتمهکش خدمت کند. او در آنجا باید با شرایطی بسیار سخت دستوپنجه نرم کند. باک که مجبور است در آبوهوایی آنچنان سرد که هر روز را تبدیل به نبردی وحشیانه برای بقا کرده، کار کند، خیلی زود با شرایط جدید خود را سازگار میسازد. آثار بهجایمانده از زندگی سابقش محو میشوند و او به غرایز ابتدایی و خاموش خود برمیگردد. باک با به جان خریدن خطرهای مختلف، رئیس گلهای از گرگها میشود و به ماجراجوییهایی در حد و اندازههای اسطورههای کهن پا میگذارد. جزئیات شگفتانگیزی که از تجارب بیواسطهٔ جک لندن از زندگی در آلاسکا گرفته شدهاند.
جذابیت این داستان کلاسیک دربارهٔ تحمل و پایداری را به اندازهٔ روزهای اول انتشارش در بیش از یک قرن پیش حفظ کرده است. آوای وحش، یکی از محبوبترین و هیجانانگیزترین داستانهای ماجرایی در دنیای ادبیات به حساب میآید و تجارب جدید و شگفتانگیزی را در اختیار جوانترها قرار خواهد داد و خاطرات زیادی را برای بزرگترها زنده خواهد کرد.
خواندن کتاب آوای وحش را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای جک لندن پیشنهاد میکنیم.
درباره جک لندن
جان گریفیث چنی با نام هنری جک لندن ۱۲ ژانویه ۱۸۷۶ در سانفرانسیسکو به دنیا آمد. او یکی از اولین کسانی بود که از راه نوشتن به ثروت دست یافت. اما این کار اصلا آسان نبود. او در خانوادهای فقیر به دنیا آمد و تحصیلاتش را هم به ناچار و از سر بیپولی رها کرد. اما با عضویت در کتابخانهی عمومی اوکلند بسیاری از آثار بزرگان را خواند و از این طریق بسیار آموخت.
او مدتها سرگردان بود و کارهای مختلفی را هم تجربه کرد. با گروهی که به دنبال طلا میگشتند همسفر شد. بعد از تلاشهای بینتیجه، بیماری و سختیهایی که کشیده بود، برگشت و کتابهای آوای وحش و سپید دندان را منتشر کرد که او را به اوج شهرت رساند. این دو کتاب بر اساس تجربیات واقعی خود او نوشته شد و همین جذابیتش را بیشتر کرد.
جک لندن دوبار ازدواج کرد و در نهایت در ۲۲ نوامبر ۱۹۱۶ در ۴۰ سالگی، بر اثر نارسایی کلیه درگذشت.
بخشی از کتاب آوای وحش
«اولین روز زندگی در ساحل برای باک همانند کابوس و هر ساعتش همراه با شوک و تعجب بود. او یکدفعه از قلب تمدن و آرامش بیرون آمده و وارد محیطی وحشی و ناآرام شده بود.
دیگر نمیتوانست زیر نور خورشید بالطافت و آرامش لَم بدهد و پرسه بزند. اینجا خبری از صلح، استراحت، ایمنی و حتی آرامش نبود و سراسر سردرگمی و هرلحظه زندگی و جانش در خطر بود. باک باید همیشه هوشیار میبود؛ زیرا سگها و آدمهای آنجا همانند شهریها نبودند. آنها ناآرام و وحشی بودند و هیچ قانونی را نمیشناختند. تنها قانون آنها، چماق و دندان بود.
باک هرگز چنین سگهای مبارزی را، که همانند گرگ میجنگیدند، ندیده بود و اولین تجربهٔ او، درسهای فراموشنشدنی را برایش بههمراه داشت.
البته این تجربهای غیرمستقیم بود؛ چون اگر در نبرد میرفت، قطعاً به هلاکت و نابودی میرسید، چه برسد به اینکه از این کار عبرت هم بگیرد. فرشتهٔ قربانی این حکایت کرلی بود.
در آن هنگام آنها نزدیک انبار اردو زده بودند. کرلی خیلی عادی به سگ قطبی نیرومند و درشتهیکلی، که بهاندازهٔ گرگی
کامل رشد کرده بود، نزدیک شد؛ اما آن سگ بدون هیچ هشداری تنها با جهشی برقآسا و کیپشدن دندانهایش روی هم جلو پرید و زمانی که با همان سرعت پرید، عقب سر کرلی و از فک تا چشمهایش پارهپاره شده بودند.
این شیوهٔ مبارزهٔ سگ ـ گرگ بود؛ جهش فوری! میپریدند و عقب میکشیدند؛ ولی داستان به اینجا ختم نمیشد. سی چهل سگ قطبی دیگر از همه طرف ریختند، دورتادور آن دو مبارز حلقه زدند و ساکت به تماشای آنها ایستادند.
باک نگاه همراه با سکوت آنها را و اینکه مشتاقانه لبهایشان را میلیسیدند و آن دو مبارز را تماشا میکردند، نمیتوانست درک کند.»
حجم
۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه
حجم
۸۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۲۰ صفحه