کتاب پینوروبو می خواهد شبیه آدم ها شود!
معرفی کتاب پینوروبو می خواهد شبیه آدم ها شود!
کتاب پینوروبو میخواهد شبیه آدمها شود! نوشتۀ آلوارو کولومر با ترجمۀ فاطمه حسینقلی نوری و ویرایش سپیده پاشایی در انتشارات دلتا به چاپ رسیده است. این کتاب، از مجموعه داستانهای پینوروبو و مناسب برای ردۀ سنی ۶ سال به بالا است. آیا فکر میکنید همۀ رباتها ماشینهای فوقپیشرفتهای هستند که عالی کار میکنند؟ باید گفت اینطور نیست. پینوروبو، ربات این قصه اگرچه مهربان و دوستداشتنی است؛ اما خیلی خوب کار نمیکند. او بیشتر از هر چیز دلش میخواهد روح داشته باشد و شبیه انسانها شود.
درباره کتاب پینوروبو دلش می خواهد شبیه آدم ها شود
کتاب پینوروبو دلش میخواهد شبیه آدمها شود جزو مجموعه داستانهای پینوروبو و مناسب ردۀ سنی ۶ سال به بالا است. پروفسور فیل ایبرتو، مخترع وسایل بهدردنخور است. خانۀ او پر از این وسایل است. جاروبرقیای که مدام سرفه میکند، ساعت دیواری که روی تخت بپربپر میکند یا رادیویی که دوست ندارد اخبار بگوید. پروفسور همۀ این اختراعهای بهدردنخور را دوست دارد و اصلاً قصد ندارد آنها را دور بیندازد. او از بین تمام اختراعهایش یکی را بیشتر از همه دوست دارد: یک ربات به اسم پینوروبو. او اصلاً شبیه رباتهای دیگر نیست و همیشه دستگل به آب میدهد. او قدرت زیادی دارد؛ اما بلد نیست آنها را مهار کند بههمین دلیل خرابکاری میکند.
پروفسور برای حل مشکل پینوروبو خیلی تلاش کرده است؛ اما هربار که یکی را حل میکند مشکل دیگری هم اضافه میکند تا اینکه بلاخره خسته شد و به پینوروبو گفت دیگر نمیتواند کمکش کند و باید خودش بدنش را یاد بگیرد و متوجه شود توانایی انجام چه کارهایی را دارد.
پینوروبو خیلی دلش میخواهد شبیه آدمها شود. او یک ربات ربات مهربان و دوستداشتنی است و تنها چیزی که میخواهد این است که مثل بچههای دیگر آدم معمولی شود. پروفسور به او میگوید آدمها روح دارند. روح، نوری در بدن آنهاست. پینوروبو میگوید دلش میخواهد روح داشته باشد؛ اما او یک ربات است. آیا او میتواند روح داشته باشد و به انسان تبدیل شود؟
خواندن کتاب پینوروبو می خواهد شبیه آدم ها شود! را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به همۀ دوستداران ادبیات کودکان و فانتزی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب پینوروبو می خواهد شبیه آدم ها شود!
«پروفسور همیشه میترسید که هاپویش چاقوچله شود. او فکر بکری به سرش زد و دستگاهی اختراع کرد تا سالچیچا مجبور شود ورزش کند. پروفسور دو پای مکانیکی به کاسهی غذای سالچیچا وصل کرد. هروقت سالچیچا میخواست زیاد غذا بخورد، کاسه بدوبدو از دستش فرار میکرد. سالچیچا گوشهکنار خانه را دنبال کاسهی غذایش میدوید و پروفسور وقتی میدید هاپو بهنفسنفس میافتد، قند توی دلش آب میشد.»
حجم
۹٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه
حجم
۹٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۴۴ صفحه