کتاب عقل مذکر
معرفی کتاب عقل مذکر
کتاب عقل مذکر نوشتۀ ژنویو لوید با ترجمۀ محبوبه مهاجر در نشر نی به چاپ رسیده است. این کتاب دربارۀ مجادلات جدید فلسفی است که مردانگی عقل را زیر سؤال میبرند و آن را موضوعی فراجنسیتی میداند. ژنویو لوید در یک بررسی تاریخی نشان میدهد که این موضوع در دل میراث فلسفی غرب نهفته است.
درباره کتاب عقل مذکر
کتاب عقل مذکر اولین بار در ۱۹۸۴ به چاپ رسید. کتاب دربارۀ این مدعای رایج در مجادلات فلسفی کنونی است که عقل را «مردانه» میداند و ناگزیر این فکر را به ذهن متبادر میکند که هر آنچه برای مرد معقول و درست است ممکن است به هیچوجه در مورد زن صدق نکند. افکار فلسفی گذشتگان دربارۀ آن چیزی که مایۀ امتیاز زندگی انسان است و در خصوص اولویتهایی که باید برای زندگانی شایسته آدمی در نظر داشت، ایدئالهایی برای منش انسانی به دست داده که محور اصلی آنها عقل است. موضوع اصلی کتاب حاضر، خصلت مردانۀ این ایدئالها یا مردانگی عقل آدمی است.
در کتاب عقل مذکر نویسنده قصد دارد نشان دهد که مردانه بودن عقل انسان تنها به یکسونگری سطحی زبان خلاصه نمیشود، بلکه ریشههای آن در دل سنت فلسفی غرب نهفته است. منظور این نیست که بگوید زن، حقیقتی خاص خود دارد یا ضوابطی مشخصاً زنانه برای باورهای عقلانی هست. غرض، اقامۀ نظری است که لافزنیهای عقل را کموبیش رسوا میکند. گذشته از همۀ اینها، جنسیت یکی از چیزهایی است که تصور میشود اندیشۀ بهراستی عقلانی باید از آن برکنار باشد. عقل را بیانگر حقیقت راستین نفس میدانند که به هیچ جنسیتی خلاصه نمیشود. دل بستن به عقلی که در همۀ آدمیان مشترک است در دلِ میراث فلسفی غرب جای دارد. این باور که اگر همۀ ذهنها عقلانی باشند اساساً فرقی با هم ندارند، زیربنای بسیاری از ایدئالهای اخلاقی و سیاسی است. این دلبستگی، منبع الهام ایدئالهایی هم بوده است که از معرفت عینی داشتهایم. این مدعا که عقل حقیقتی عینی و واحد به دست میدهد، اغلب با استناد به اینکه عقل برتر از همۀ چیزهایی است که موجب تفاوت ذهنها میشود به اثبات رسیده است. و این همان داعیهای است که نسبیگرایی آن را نامعتبر دانسته است.
ژنویو لوید میگوید اعتماد ما به عقلی که جنسیت نمیشناسد، چیزی جز خودفریبی نبوده است. نشان دادن وجه مردانهای که در ایدئالهای عقلانی ما نهفته، ناگزیر بهمعنای پذیرش «نسبیگرایی جنسی» در مورد باور عقلانی و حقیقت نیست؛ اما عوارض ضمنی مهمی بر شناخت ما از تفاوتهای دو جنس در عصر حاضر دارد. برای مثال نشان میدهد که تضادهای موجود بین عقل و زن بودن از نظر بسیاری از زنان نهتنها دلایل عملی بلکه دلایل مفهومی هم دارد. موانع پرورش عقل به دست زن به مقدار فراوانی حاصل این امر واقع است که ایدئالهای ما از عقل از نظر تاریخی مشتمل بر حذف جنس زن و تأسیس مفهوم زنانگی، خود تا حدودی محصول همین فرایندهای حذف و طرد بوده است. نویسنده برای این منظور شرحی تاریخی دربارۀ مردانه بودن عقل میدهد و مشکلات مربوط به سنجش درست این ایدئال را که سبک تفکری مشخصاً زنانه داشته باشیم؛ یعنی ایدئال رایج در برخی از اندیشههای فمینیستی معاصر را به میان میکشد. او با نشان دادن نکاتی دربارۀ مردانگی عقل از حیث تاریخی، به روشن شدن برخی از پیچیدگیهایی که این قبیل سؤالها بهشکلی یکسان در ذهن مرد و زن بهوجود میآورند کمک خواهد کرد.
خواندن کتاب عقل مذکر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
به همۀ دوستداران کتابهای فلسفی بهویژه مکاتب فلسفی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب عقل مذکر
«سیمون دوبووار در قسمت بسیار جالبی از کتاب جنس دوم میگوید که «فعالیت مرد» برای غلبه بر «نیروهای آشفته حیات» هم طبیعت را به انقیاد خود درآورده است و هم زن را. ارتباطی که بین طبیعت و زن هست و دوبووار به شکلی ضمنی به آن اشاره میکند، تاریخچهای طولانی در تعاریفی دارد که فرهنگ غرب از خود داشته. نیچه با مبالغهگویی خاص خود در یکی از پارهگفتهایش درباره «زن یونانی» میگوید که نزدیکی زن به طبیعت موجب میشود که زن در برابر دولت همان نقشی را داشته باشد که خواب برای مرد دارد.
در سرشت او قدرتی شفابخش است که هر آنچه را به مصرف رسانده جبران میکند، سکونی سودمند که هر آنچه را از حدّ اعتدال بیرون شود خود بهخود مهار میکند، همانِ جاودانهای که بر اثر آن هر آنچه زیاده و گزافه است به دست خود تعدیل میشود. نسل آتی رؤیای خود را در او میبیند. وابستگی زن به طبیعت بیش از مرد است و زن از حیث هر آن چیزی که فطری یا ذاتی او است همواره همان است که هست. نزد او فرهنگ همیشه چیزی بیرون از وجود اوست، همان چیزی است که راه به قلب هماره وفادار طبیعت نتواند بُرد.
اما نیچه با همین قول به همانندی نقش زن و خواب، قول به تقابلی را که از دیرباز بین زن بودن و فرهنگ فعال مردانه وجود داشت در واقع به منتهای خود رساند. تعقیب معرفت عقلانی، یکی از مهمترین سلسله تعاریفی بوده است که فرهنگ غرب از خود در برابر طبیعت داشته. این تعاریف از نظر ما و از بسیاری جهات به معنای استحاله طبیعت به دست فرهنگ یا استعلا و گسست فرهنگ از طبیعت است. معرفت یا دانش عقلانی را استعلا، دگرگونی یا مهار نیروهای طبیعت دانستهایم و زنانگی را پیوسته یا ملازم با چیزی پنداشتهایم که معرفت عقلانی از آن برمیگذرد، بر آن چیره میشود، یا به سادگی آن را پشت سر میگذارد.»
حجم
۱۸۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱۸۰٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه