کتاب داستان های مثنوی (دفتر ششم)
معرفی کتاب داستان های مثنوی (دفتر ششم)
«داستانهای مثنوی: دفتر ششم» نوشتهی داوود جمشیدینیا(-۱۳۵۰) است. این کتاب مجموعهای چندجلدی است که داستانهای مثنوی را به زبان نثر برای نوجوانان بازگو میکند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
مرد بازرگانی، غلام هندی را از کودکی در دامن خود، مثل فرزندش بزرگ کرده و او را از هر لحاظ چه از نظر ادب، علم، کمال به بهترین وجه پرورش داده بود. از طرفی بازرگان دختر بسیار زیبایی داشت که چند سالی از غلام کوچکتر بود و همگی در یک خانه بزرگ زندگی میکردند.
دختر که به سن بلوغ و ازدواج رسیده بود، هر روز خواستگاران متعددی برای ازدواج با او به خانه آنان رفت و آمد میکردند.
غلام که دلداده و شیفته دخترک بود، با شنیدن آن حرف، بلافاصله بیمار و ناتوان و نحیف شد. بازرگان که متوجه ضعف غیرمنطقی و عجیب غلام شده بود، به زنش گفت: تو برای این پسرک مانند مادر، مادری کردهای پس در خلوت. علت بیماری او را جستجو کن. شاید بتوان برای او کاری کرد.
زن نیز روز بعد با مهربانی خاصی به اتاق غلام رفته و کمکم سر حرف را با او باز کرد، بالاخره پس از ساعتی درد دل کردن، غلام زبان باز کرده و گفت: ای بانو، حقیقتاً از شما انتظار نداشتم که دخترتان را به بیگانهیی شوهر بدهید. من هم عاشق او هستم چرا به من شوهرش نمیدهید؟
خلاصه پس از اندک زمانی که او آرام شد، به نزد شوهرش رفته و ماجرا را برای او تعریف نمود. شوهر که بسیار زیرک و سیاستمدار بود، همسرش را به صبوری تشویق نموده و به او گفت: فردا به غلام بگو، ما فکر کردیم و تصمیم گرفتیم که دخترمان را به تو بدهیم. شاید با این حرف، این فکر از سر او افتاده و ما نیز فرصت کافی برای پیداکردن راه چارهای خواهیم داشت. ضمن اینکه با این حرف، حال او هم بهتر شده و چاقتر خواهد شد.
تا خیال و مکر خوش بر وی زند
فکر شیرین مرد را فربه کند
حجم
۸۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه
حجم
۸۸٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۹
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه
نظرات کاربران
بسیار مجموعه ی عالی هست