دانلود و خرید کتاب همه فصول تابستانند مرتضی بیات
تصویر جلد کتاب همه فصول تابستانند

کتاب همه فصول تابستانند

نویسنده:مرتضی بیات
امتیاز:
۵.۰از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب همه فصول تابستانند

کتاب همه فصول تابستانند نوشتۀ مرتضی بیات را انتشارات متخصصان به چاپ رسانده است. کتاب داستان زندگی نویسنده است و می‌خواهد زندگی دهۀ شصتی‌ها را از تمام زوایا توصیف کند. دهه‌ای که به‌زعم نویسنده در زاد و حیات و حتی مرگ متفاوت با سایر نسل‌ها است.

درباره کتاب همه فصول تابستانند

کتاب همه فصول تابستانند، داستان زندگی خود نویسنده، مرتضی بیات است. طبق گفتۀ نویسنده، بن‌مایۀ قصه واقعی است؛ اما رخدادهای آن ساخته‌وپرداختۀ خود او هستند. او می‌گوید من آدمی هستم که تصمیم گرفتم و می‌توانم قصه‌های زندگی‌ام را برای دیگری بازگو کنم: قصۀ دهۀ شصتی‌ها.

بیات در توضیح انتخاب دهۀ شصت به‌عنوان موضوع کتاب می‌گوید شاید دهۀ شصتی‌ها دیگر واقعاً شورش را درآورده باشند و دارند زیادی شلوغش می‌کنند، وگرنه چه مرز و دیواری را می‌توان بین انسان‌های دهه‌های مختلف در این مملکت کشید و قائل شد. خب این‌ها را منی می‌گویم که دهه شصتی هستم و خودم گاهی دوست دارم این‌طور به نظر بیاید؛ یعنی به نظر بیاید که ما زادِ متفاوت و حیات متفاوت و بی‌شک مرگ متفاوتی از بقیه داشته‌ایم و خواهیم داشت. نه اینکه صرفاً به نظر بیاید؛ اینکه ساکنین سایر دهه‌ها باورشان بشود که یک جای کار ما حسابی لنگ زده است و به‌واقع خیلی گناه داریم. باز هم می‌گویم شاید داریم زیادی شورش می‌کنیم، اما دوست دارم بقیه این‌طور به ماجرا نگاه کنند که ما داخل شعله‌های یک آتش ایستاده‌ایم و آن‌ها در بیرون و دورش. دیگران واجب است این را بدانند که عمر و حیات ما پهنا و عرض زیاده از حد داشته و دارد و حتی باید بگویم که برای خیلی‌هایمان هنوز عرض و پهنایش تمام نشده و درواقع همچنان در حال طی عرضش هستیم و بی‌خیال طولش شده‌ایم.گرچه این قصه‌ می‌تواند بخش کوچکی از زندگی‌های زیسته و نزیسته هر آدمی از هر دهه‌ای باشند.

کتاب ۲۳ بخش دارد و هر بخش یک عنوان دارد. اولین بخش نام نفت دارد. برای بسیاری از دهۀ شصتی‌ها این نام، یادآور بشکه‌های نفت داخل حیاط، انتظار آمدن نفتی و پرکردن بشکه‌ها در سرمای زمستان است. این داستان می‌تواند خاطرات مشترک زیادی را برای متولدان این دهه زنده کند.

خواندن کتاب همه فصول تابستانند را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

به همۀ دوستداران داستان‌های ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب همه فصول تابستانند

«کلاس پنجم دبستان را تمام کرده بودم، تابستان بود و فصل تعطیلی مدارس و مثل هر سال این بی‌برنامگی و بی‌حوصلگی بود که همه‌جا موج می‌زد و جاری بود و من برای فرار از این‌ها همیشه درحال کشیدن نقشه‌های عجیب‌وغریب بودم.

رفتن به مدرسه و حضور در فضای آنجا، نوعی کیف بخصوص همراهش داشت و تعطیل‌بودنش هم کیف و حظی دیگر و به همین خاطر هیچ‌وقت نمی‌توانم بگویم من از کدام کیف، حظیظ‌تر بودم.

مثل اتفاق تولد که تو چشم باز می‌کنی و بی‌آنکه از چگونگی و چرایی‌اش چیزی بدانی، می‌بینی که هستی، من از همان کودکی‌ام این‌طور در خاطرم هست که هرگز از تنهایی هراسی نداشتم و همیشه در تلاش برای خوگرفتن و یافتن و کشف تنهایی بودم. درست مثل رسالتی که خودت نمی‌دانی چرا به آن متعهدی و فقط این را می‌دانی که باید به پایانش برسانی. حالا این از کدام‌یک از اجدادم در ریشه دی‌ان‌ای من کاشته شده بود، نمی‌دانم.

مثل تمام آن سال‌ها، از غرق‌شدن در خلوت و سکوت خانه‌ای که به‌جز آخر هفته‌ها و وعده‌های غذایی و وقت خواب، اغلب هیچ‌کس درش حضور نداشت، درحال لذت بودم (شاید لذت تعبیر گزاف و غلوشده‌ای برای آن حس باشد). جاری‌ترین و معمول‌ترین چیزی که در تمام آن سال‌ها در مورد من وجود داشت، کلهٔ فرورفته در کتاب‌های عجیب و گاه ممنوعه و بزرگ‌تر از سنم و رؤیاپردازی بود و مثل کامپیوترهای ناسا مغزم همواره درحال محاسبه و کنار هم چیدن محالات بود. حتی هر شب بدون استثناء و برای آنکه اجباراً از بابت گرمای هوا و نبودن وسایل سرمایشی، روی تخت‌های فلزی و جوبی و زیر آسمان می‌خوابیدیم، منتظر این بودم که بالاخره کدام شبی فضایی‌ها بیایند و به‌خاطر هوش فراوانم و ناهمخوانی‌ام با زمینی‌ها، مرا با خودشان ببرند.

یک عصر که هوا مرطوب و چسبناک بود و تنها عناصری که در آن گرما وظیفه‌شان را به‌درستی انجام می‌دادند، پنکه‌های سقفی خانه‌ها بودند، آنچنان‌که پنکهٔ سقفی خانه ما.

داشتم یکی از کتاب‌های قدیمی کتابخانه پدرم را به روشی که خودم مبدعش بودم، صحافی می‌کردم که از سمت حیاط صداهایی آمد، صداهایی که حدس می‌زدم با آن ساعت از روز و آن فصل قرابتی نداشتند. با حسی شبیه به ترس یا هیجان زیاد و کلی احتمال و قضاوت، پاشدم و با قدم‌هایی کمی بلندتر از همیشه، به همراه مقدار زیادی کنجکاوی به سمت حیاط و صدا رفتم. درحالی‌که به نظرم نباید تعجب می‌کردم، اما با مقادیر زیادی از تعجب دیدم که مادرم در گاراژ و آن قسمتی که بشکه‌های نفت را نگهداری می‌کردیم، ایستاده بود و در تقلای استخراج نفت با پمپ مسی قدیمی از درام بزرگ سبزرنگ بود.»

bookman
۱۴۰۳/۰۵/۰۹

کتاب واقعآ عالی و خوش خوان است.بخصوص بخش ۲۳،که دیگه نویسنده زده توی خال!کتاب همه فصول تابستان است،به گونه ای نوشته شده است که خواننده از خواندن اش خسته نمی شود. با خیال راحت این کتاب را خریداری کنید!

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

حجم

۹۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۱۴ صفحه

قیمت:
۳۲,۵۰۰
تومان