دانلود و خرید کتاب جماران تا گلف مریم طباطبایی
تصویر جلد کتاب جماران تا گلف

کتاب جماران تا گلف

ویراستار:مژگان علیزاده
امتیاز:
۴.۳از ۳ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب جماران تا گلف

کتاب جماران تا گلف نوشتۀ مریم طباطبایی و حاصل ویراستاری مژگان علیزاده است. این کتاب را انتشارات سوره مهر منتشر کرده است.

درباره کتاب جماران تا گلف

کتاب جماران تا گلف از تازه‌ترین آثار تولیدشده در حوزهٔ ادبیات پایداری استان و اثری از منظومهٔ آثار فرماندهان شهید است. در این زندگی‌نامه داستانی بخشی از سبک زندگی، شخصیت، اخلاق، رفتار، منش، تواضع، اخلاص، ایثار و مجاهدت‌های این فرمانده شهید به روایتگریِ اصلی همسر شهید و همچنین مادر، برادر، خواهر، دوستان و هم‌رزمانش آورده شده است.

این کتاب بخشی از خاطرات زندگی و رزمندگی سردار شهید «حاج حسن دشتی رحمت‌آبادی» از فرماندهان یزدی دوران دفاع مقدس و رئیس ستاد تیپ ۱۸ الغدیر را در قالب داستانی شیرین و جذاب روایت می‌کند.

شهید حسن دشتی متولد ۲۸ اسفند ۱۳۳۷ در رحمت‌آباد یزد است. کودکی و نوجوانی پرفرازونشیب او همراه با تحولات سیاسی و فرهنگی به رهبری عالم مجاهد، شهید آیت‌اللّه صدوقی (ره) در یزد و دورهٔ جوانی‌اش نیز با شروع مبارزات علیه رژیم طاغوت و پیروزی انقلاب اسلامی هم‌زمان بود. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی از اولین نیروهای سپاه یزد به‌حساب می‌آمد و مدتی هم در جماران پاسدار حفاظت از بیت امام خمینی (ره) بود. حاج حسن همچنین مدتی فرماندهی سپاه بافق را بر عهده داشت و پس از آن اغلب اوقات خود را در جبهه‌های جنوب در دفاع از حریم ایران اسلامی سپری کرد و در بیشتر عملیات‌ها حضور داشت.

رئیس ستاد تیپ مستقل ۱۸ الغدیر و فرماندهی لجستیک این تیپ از جمله مسئولیت‌های شهید دشتی در دفاع مقدس بود و سرانجام این سردار رشید اسلام، یکم بهمن ‎ماه ۱۳۶۵ در ۲۸ سالگی در عملیات کربلای ۵ در منطقهٔ شلمچه به فیض شهادت نائل آمد. از این شهید گران‌قدر ۲ فرزند به یادگار مانده است.

خواندن کتاب جماران تا گلف را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

علاقه‌مندان به آثار دفاع مقدس می‌توانند از مخاطبان این کتاب باشند.

بخشی از کتاب جماران تا گلف

«سر و مو و محاسن پرپشت و مشکی، نگاه چشم‌های سیاه مهربان، با آن لبخند همیشگی توی صورتش. اگر جلوی هر کسی که می‌شناختش می‌گفتی حسن دشتی، همین تصویر مهربان نقش می پست در ذهنش. همین صورت باعث می‌شد هر کسی فقط یک‌بار هم او را می‌دید، دلش بخواهد این یک‌بار، دو بار و چند بار شود. اصلاً با همان یک‌بار نشست‌وبرخاست، انگار که محبت حسن آقا پا داشت و می‌دوید می‌رفت کنج دل آدم می‌نشست. اولین‌بار من در همان سپاه بود.

حاج‌آقای ناصری آن‌وقت‌ها رئیس دادگاه‌های انقلاب یزد بود.

هیچ‌وقت نپرسیدم که چه در ما دیده که من را برای حسن آقا و او را برای من مناسب دیده بود. گاهی با خودم فکر می‌کنم شاید نماز شب خواندن‌های دسته‌جمعی با دختران دیگری که در سپاه با هم بودیم برایم سبب خیر شد. شاید نگهبان‌ها دیده، گزارش کرده بودند.

 به‌اصطلاح، فقیه آن جمع دخترانه بودم من واجب و حرام و مستحبشان را از من می‌پرسیدند. شاید اینها را به گوش حاج‌آقا رسانده بودند که مرا کسی دیده بود که به درد حسن آقا بخورد؛ چون دیگر مشابه این پیشنهاد و این ازدواج پیش نیامد.»

مصطفی
۱۴۰۳/۰۶/۲۰

عالی

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۸۲۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۸۲۳٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۲۵,۰۰۰
۵۰%
تومان