کتاب آب آبی
معرفی کتاب آب آبی
کتاب آب آبی نوشتهٔ علی آبادیان است و انتشارات ندای کارآفرین آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب آب آبی
کتاب آب آبی داستانی زیبا و لطیف و شاعرانه است. دختر کوچولوی این داستان مادرش را از دست داده و با پدرش زندگی میکند. او سوالات زیادی دارد که از پدرش میپرسد. پرسشهای او پدرش را به تعمق وامیدارد.
خواندن کتاب آب آبی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به داستانهای ایرانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آب آبی
«ـ پدر جون، مادر جون و دوست داره؟
ـ البته که داره
ـ پس چرا وقتی من و میبره پارک، میگه آخش از دست مادربزرگت راحت شدیم.
نغمه خندید: شوخی میکنه... پدر جون عاشقِ مادر جونه و یه روز بدون اون دوام نمیاره
ـ یعنی اگر مادر جون بره تو آسمونها پدر جون هم باهاش میره؟
ـ این چه حرفیه... برای رفتن تو آسمون هیچکس خودش تصمیم نمیگیره... خدا هر کس و دوست داشته باشه میبره پیش خودش
ـ مثل مامان تهمینه
ـ آره مثل مامان تهمینه
ترمه شروع به گریه کرد...
ـ چی شد؟... چرا یهو زدی زیر گریه... دختر خوشگل مو فرفری که چترش و تو اتاق عمه پهن کرده نباید گریه کنه... دستی بهصورت ترمه کشید... درسته خانم چترباز؟
ـ بابا نادر هم عاشق مامان تهمینه هست... نکنه بره تو آسمون...
نغمه بغض فشرده تو گلو شو با زیرکی کنترل کرد و گفت: الآن برات گفتم کسی تو آسمون میره که خدا خواسته باشه... اگه جایی دعوت نباشی میتونی بری؟... ترمه جوابی نداد.
ـ از شما پرسیدم؟... ترمه بازم سکوت کرد.
ـ وقتی جایی دعوت نباشی نمیتونی بری... برای رفتن تو آسمون هم خدا باید دعوت مون کنه
ـ مثل عروسی کارت میدن... مثل عروسی پسرِ داییکاظم
بچهها خیلی عجیباند... نغمه توقع این مثال رو نداشت.
ـ آره مثل عروسی آقا سینا... پسرِ داییکاظم... من و شما دعوت نبودیم، نرفتیم... پدر جون و مادر جون دعوت بودن و رفتن به همین سادگی... دوباره دست انداخت زیر گلوی ترمه و شروع به قلقلک کرد.
ـ پاشو... بسته دیگه، خیلی حرف زدیم، پدر جون و مادر جون هم خوابِ شون گرفته...
ـ یادته گریه کردم من و ببرن عروسی؟
ـ آره... ولی نبردن... من و شما خونه موندیم.
ـ مادر جون راضی شده بود ولی پدر جون اجازه نداد... دوست داشتم برم عروسی... مادر جون دلش سوخت میخواست من و ببره ولی پدرجون نذاشت همراه شون برم.
ـ حالا اشکالی نداره اون دیگه تمام شد و رفت... گذشته...
ـ اگه بابا گریه کنه و خدا دلش نرم شه، شاید بابا بدون کارت بره تو آسمون؟
نغمه یکه خورد... انتظار این سؤال رو نداشت...
ـ فرق داره... خدا دلش به آسونی مادر جون نرم نمیشه
ـ میشه... خانم معلم گفت خدا خیلی مهربونه... خدا از مامانها هم مهربونتره... ترمه تعجب عمه رو که دید برای تأکید بر جملهاش گفت: به خدا راست میگم... خانم نیرومند گفت.
ـ میدونم... خدا خیلی مهربونه ولی برای اینکه آدمها رو ببره تو آسمون حرف هیچکس و گوش نمیکنه...»
حجم
۸۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۸۷۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
نظرات کاربران
خوشم آمد، دیالوگهای بین شخصیتهای اصلی بسیار عالی و سلیس و روان بیان شده و مسائل اجتماعی هم به شیوه ای ماهرانه در گفتگوها آورده شده که نکات خوبی را در بین این مکالمات و محتواها دریافت می کنیم بخصوص وقتی
باسلام خدمت همه آنهایی که اهل مطالعه هستند کتاب آب آبی دارای نکات روانشناسی خوبی ( برای همه کسانی که بدلیل فوت همسر و داشتن فرزند در گیر تصمیم گرفتن برای ازدواج مجدد هستند ) میباشد لذا خواندن آن را
داستان پردازی و پرداختن به مشکلات فرزندانی که درکودکی مادرشان را از دست دادند و راه کارهای حل این مشکلات با بینش صحیح و آگاهانه خانواده بسیار عالی بیان شده
این کتاب خیلی خودمونی روزهای سخت دوران کرونا و مشکلاتش رو بیان میکنه مخصوصا پرستاران نازنین و کادر درمان که بیشترین سختی ها رو متحمل شدن
مثل همه ی کتابهای آقای آبادیان داستانی قابل لمس برای عموم مردم است،کتابی که درگیریهای کوچک درزندگی را به زبان ساده بیان وراه حل آنان راهم ضمن تعریف داستان به خواننده یادمیدهد. بخشی ازکتاب: دنیا دنیای تحمل کردنه نه دنیای حسرت خوردن....اگه
کتاب خوبی بود و از خوندنش لذت بردم ترمه خیلی شیرینه😘
حس خوبی از خوندن کتاب داشتم انگار با یه دختر بچه کلاس اولی که مادرش رو از دست داده زندگی کنی از خیلی از جاهای کتاب خوشم اومد مخصوصا صحبت دکتر روانشناس با نادر
در یک کلام میشه گفت از همه جوانب عالی بود ،
عالی بود دیالوگ ها فوق العاده بودند
عالی بود