
کتاب اگر فراموشت کنم
معرفی کتاب اگر فراموشت کنم
کتاب الکترونیکی «اگر فراموشت کنم» نوشتهٔ مورگان اسپورنس و با ترجمهٔ ریحانه رئیسالساداتی، اثری است که نشر هیرمند آن را منتشر کرده است. این کتاب در دستهٔ رمانهای معاصر قرار میگیرد و روایتی شخصی و تأملبرانگیز از سوگ، فقدان و مواجهه با خاطرات و اشیا بهجایمانده از عزیزان را ارائه میدهد. نویسنده با نگاهی موشکافانه و گاه تلخ، تجربهٔ زیستهٔ خود را پس از مرگ شریک زندگیاش روایت میکند و به بررسی رابطهٔ انسان با اشیا، خاطره و هویت میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب اگر فراموشت کنم
«اگر فراموشت کنم» نوشتهٔ مورگان اسپورنس، روایتی ناداستانی و اتوبیوگرافیک است که در قالب خاطرهنگاری و تأملات شخصی شکل گرفته است. این کتاب در فضایی میاننسلی و با پسزمینهای از تاریخ معاصر فرانسه، به تجربهٔ سوگ و فقدان میپردازد. نویسنده، که خود راوی داستان است، پس از مرگ شریک زندگیاش، اود، با انبوهی از اشیا، اسناد و خاطرات بهجایمانده مواجه میشود و تلاش میکند معنای این فقدان را در زندگی روزمره و در میان اشیا و یادگارها جستوجو کند. ساختار کتاب مبتنی بر روایتهای پراکنده، یادداشتهای روزانه، بازخوانی اسناد و نامهها و همچنین تأملات فلسفی و ادبی است. اسپورنس با بهرهگیری از ارجاعات متعدد به آثار ادبی، هنری و فلسفی، مرز میان زندگی و مرگ، خاطره و فراموشی، عشق و جدایی را به چالش میکشد. این اثر نهتنها به سوگ فردی میپردازد، بلکه به نوعی بازتابی از وضعیت انسان معاصر در مواجهه با فقدان، خاطره و هویت است. کتاب با زبانی صریح و گاه بیپرده، تجربهٔ زیستهٔ نویسنده را به تصویر میکشد و خواننده را به تأمل دربارهٔ معنای زندگی، مرگ و یادآوری دعوت میکند.
خلاصه داستان اگر فراموشت کنم
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «اگر فراموشت کنم» با مرگ اود، شریک زندگی راوی، آغاز میشود. راوی در مواجهه با فقدان، به خانه و اشیای بهجایمانده از اود بازمیگردد و با جزئیات زندگی مشترک، خاطرات و اسناد اداری و شخصی او روبهرو میشود. روایت با توصیف دقیق اشیا، لباسها، اسناد و حتی قبضهای خرید، به بازسازی زندگی اود و رابطهٔ میان آن دو میپردازد. راوی در خلال این مواجهه، به گذشته بازمیگردد: دوران کودکی اود، ریشههای خانوادگی، بیماری و مرگ تدریجی او و همچنین فرازونشیبهای رابطهٔ عاشقانه و پیچیدهشان. کتاب بهگونهای پیش میرود که مرز میان خاطره و واقعیت، عشق و گناه، مراقبت و بیتوجهی، و حتی زندگی و مرگ، در هم میآمیزد. راوی با احساس گناه، تردید و پرسشهای بیپاسخ دربارهٔ نقش خود در زندگی و مرگ اود دستوپنجه نرم میکند. او در میان اشیا و یادگارها، به دنبال معنایی برای فقدان و راهی برای ادامهٔ زندگی میگردد. روایت با تأملاتی دربارهٔ ماهیت سوگ، خاطره، هویت و نقش اشیا در زندگی انسان همراه است و در نهایت، تجربهٔ سوگ را به تجربهای جمعی و انسانی پیوند میزند.
چرا باید کتاب اگر فراموشت کنم را بخوانیم؟
این کتاب با روایتی صریح و بیپرده، تجربهٔ زیستهٔ سوگ و فقدان را از زاویهای متفاوت به تصویر میکشد. «اگر فراموشت کنم» نهتنها به ابعاد شخصی و احساسی سوگ میپردازد، بلکه با نگاهی تحلیلی، نقش اشیا، خاطرات و اسناد را در شکلگیری هویت و معنای زندگی بررسی میکند. خواندن این اثر فرصتی است برای مواجهه با پرسشهای بنیادین دربارهٔ مرگ، خاطره، عشق و جدایی. کتاب با ارجاعات ادبی و فلسفی، لایههای عمیقتری از تجربهٔ انسانی را آشکار میکند و مخاطب را به تأمل دربارهٔ معنای زیستن و فراموشکردن دعوت میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات اتوبیوگرافیک، خاطرهنویسی و ناداستانهای تأملبرانگیز مناسب است. همچنین کسانی که با تجربهٔ سوگ، فقدان یا جدایی دستوپنجه نرم میکنند یا به موضوعاتی چون هویت، خاطره و معنای زندگی علاقه دارند، میتوانند از خواندن این اثر بهرهمند شوند. «اگر فراموشت کنم» برای مخاطبانی که به دنبال روایتی صادقانه و تحلیلی از تجربههای انسانی هستند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب اگر فراموشت کنم
«در یخچال سه شیشه کمپوت سیب بود. تاریخ مصرفشان را نگاه کردم... تا ۲۴ اکتبر (۳۳۹۳) قابل مصرف بودند. تا شش ماه دیگر! او کمتر از کمپوتها دوام آورده بود. آنها را از فروشگاه بزرگی در سن اوئن، خیابان گبریل پری نزدیک به خانهاش، خریده بودم. هر بار که از آنجا چیزی میخریدم، نگاهی به «تاریخ انقضاهشان میانداختم. از خودم میپرسیدم که آیا او به اندازهی آنها «دوام میآورد». او ۲۳ آوریل پانزده روز پیش مرد. از او چیزی جز «اشیا» باقی نماند. مساحت آپارتمان او را اندازهگیری میکنم. وسایل و لباسهایش در جالباسی را وارسی میکنم، کیسههای پلاستیکی سفید روی زمین. در بیمارستان. جایی که پرستارهاء برخی از وسایلش او را روی هم انباشته بودند تا آنها را با خود ببرم... او اشیا را دوست داشت؛ آخره عتیقهفروش بود. دوست داشتن اشیا؛ روشی است برای چشمپوشی کردن از انسانها. زمانی گربهای داشت. اما حیوانات. دمدمیمزاج هستند. اشیا را میتوان برای همانچه که هستند. دوست داشت. میتوان همهی آنها را برای خود نگه داشت. قطعا؛ چیزهایی را فروخته بود. اما تاجر خوبی نبود. فروختن، جدا شدن است. شغلش فقط برایش راه گریز بود. در بهترین حالت. میتوانست متصدی موزه شود. او با اشیا مالاندوزی میکرد. آنها را برچسب میزد و تفسیرشان میکرد. او برای اشیاء رازهای خاموشاش را اعتراف میکرد.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۲۸ صفحه