دانلود و خرید کتاب سوخته
تصویر جلد کتاب سوخته

کتاب سوخته

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۶۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سوخته

کتاب سوخته را انتشارات مؤسسۀ فرهنگی‌ مطالعاتی شمس الشموس منتشر کرده است. این اثر پیرامون زندگی و سیروسلوک یک عارف توحیدی به نام «آیت‌الله شیخ محمدجواد انصاری همدانی» نوشته شده است.

درباره کتاب سوخته

کتاب سوخته در ۳ بخش به زندگی و روش و منش «شیخ محمدجوان انصاری همدانی» پرداخته است. این شخص در سال ۱۲۸۱ به دنیا آمد و در ۱۳۳۹ درگذشت. بخش اول این کتاب در ۱۴ فصل به اندیشه، احساس و زندگی‌نامهٔ او پرداخته است. بخش دوم که «احوالات، دل‌نوشته‌ها و اشعار» نام دارد، خاطرات و حکایات او را نیز در بر گرفته و بخش سوم نیز گفت‌وشنودهایی با فرزندان، شاگردان و آشنایان این فرد است.

«شیخ محمدجوان انصاری همدانی» رشتۀ طب خمسۀ یونانی را نزد «حاج‌ میرزا‌حسین کوثر همدانی» آموخت و در طبابت صاحب‌نظر شد؛ به‌گونه‌ای که فرزندانش نقل می‌کنند در منزل همگی از معالجۀ اطبا بی‌نیاز بودند و پدر خود بهترین طبیب بود. ا‌لبته گاه نیز از اطراف و اکناف برای معالجه نزد او می‌رسیدند. شیخ محمدجواد انصاری با داشتن استعداد و توانایی ذاتی بالا و نیز پشتکار و همتی عالی در همان سنین جوانی یعنی در سن ۲۴سالگی موفق به دریافت درجۀ اجتهاد شد. پس از اینکه مرتبۀ اجتهاد او توسط علمای همدان تأیید می‌شود، به تشویق بعضی از بزرگان به قم سفر می‌کند و در درس مرحوم «آیت‌الله عبدالکریم حائری یزدی» حاضر می‌شود. پس از آشنایی و ارتباطی که بین این ۲ برقرار می‌شود، با وجود آنکه شیخ عبدالکریم به ایشان می‌گوید که شما دیگر نیازی به تحصیل در قم ندارید و همان برگۀ اجتهادشان را تأیید می‌کند، ولی آقای انصاری چند سال در خدمت آن معلم می‌ماند. آیت‌الله حائری او را به خدمت «آیت‌الله سید ابوالحسن‌ اصفهانی» نیز می‌فرستد و ایشان برگۀ اجتهاد آقای انصاری را با تجلیل امضا می‌کند. همچنین برگۀ اجتهاد ایشان به تأیید «آیت‌الله محمدتقی خوانساری» نیز می‌رسد. سابقۀ آشنایی آقای انصاری‌ با بزرگانی نظیر آیت‌الله خمینی، آیت‌الله آخوند ملاعلی معصومی و آیت‌الله سید محمدتقی خوانساری در همان حوزۀ درسی شیخ‌عبدالکریم حائری بود و هم‌مباحثۀ ایشان آیت‌الله گلپایگانی بود. آقای انصاری پیش از سفر به قم و آغاز تحولشان، در همدان تدریس دروس ‌سطح و درس خارج داشتند. همچنین حاشیه‌ای بر «عروةالوثقی» نوشتند که آن را ناتمام رها کردند.

خواندن کتاب سوخته را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به دوستداران کتاب‌های زندگی‌نامه‌ای پیشنهاد می‌کنیم.

بخش‌هایی از کتاب سوخته

«می‌دانیم که حضرت آقای انصاری نسبت به شاگردان و رفقا دقت و التفات داشتند، آیا برخوردشان با عموم مردم هم به همین کیفیت بود؟ در رابطه با فامیل نسبی‌شان چطور؟ خاطره‌ای اگر در این باب دارید، بفرمایید.

حاج احمد انصاری: ایشان بارها می‌فرمود که بهترین اعمال عبادی انسان برای رسیدن به مقام قرب خدا خدمت به خلق است، آن هم خلقی که مورد توجه خداست، آن افراد برجسته‌ای که مورد قبول خدا هستند و اگر این‌ها نشد دیگر افراد خلق. این‌ها همه نهال‌هایی هستند که خداوند با دست خودش کاشته است و به همۀ این‌ها احترام می‌گذاشت. بله، اشخاص می‌آمدند با ایشان ملاقات می‌کردند، گرفتاری‌هایی داشتند، می‌فرمود: که شما گرفتاریتان این است که مثلاً نماز نمی‌خوانید. بیشتر هم تکیه‌شان روی نماز بود. می‌فرمود: اگر نماز را درست بخوانید تمام مشکلاتتان حل می‌شود. إنَّ الصلوةَ تنهی عَنِ الفَحشاءِ و الُمنکر را برای این‌ها بیان می‌کرد. یک روز یک نفر از دوستان اصرار زیادی کرد، گفت: آقا، به من دستوری بدهید. ایشان اعتنایی نکرد. روز دوم آمد و گفت، دوباره ایشان اعتنایی نکرد. چندمرتبه آمد و گفت. یک روز آقا با حالت ناراحتی فرمود: چرا هر روز می‌آیی از من دستور می‌خواهی؟ برو، فلان کار را باید بکنی! فلان کار، فلان کار... تمام دستورهایی که در زندگی مراعات نمی‌کرد همۀ آن‌ها را به او گفت. گفت این‌ها را انجام بده، بعد بیا سراغ دستور. چون اول شریعت مقدس و اسلام را باید مراعات کنی. ایشان نسبت به اشخاص برخوردهای مختلفی داشت، آن‌هایی را که می‌دید با کمال خلوص نیت می‌خواهند استفاده کنند، آن‌ها را خیلی با مهر و محبت می‌پذیرفت و کسانی را که می‌دید هدف‌های دیگری دارند و در این لباس آمده‌اند، به آن‌ها اقبال نمی‌کرد. به اقوام و کسان خود خیلی محبت می‌کرد حتی می‌رفت و بررسی می‌کرد که اگر کسی مشکلی داشت درخور توانش آن مشکل را رفع می‌کرد. در این زمینه خیلی دوراندیش بود. دید باز و وسیعی داشت. بارها شده بود که سر سفره نشسته بودیم، می‌گفت: غذایی ببرید بدهید به فلان خانوادۀ فقیر. در این زمینه‌ها خیلی دوراندیش بودند.»

محمد صادق
۱۳۹۶/۰۱/۰۱

عاااااااالی ، به نظرم کسی تا زندگینامه چند عارف بزرگ شیعه در قرون حاضر (از جمله همین آیت الله انصاری همدانی، آیت الله قاضی،آیت الله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی ، آیت الله بهجت و ...) رو نخونه معنای اسلام

- بیشتر
ghrk
۱۳۹۸/۰۷/۰۵

کتاب فوق العادس ، بخوانید تا بسوزید. ای کاش ذره ای دراین راه قدم برداریم.

Ati
۱۳۹۹/۰۱/۲۳

خیلی کتاب خوبی ست، دید من رو به زندگی بیشتر عوض کرد، یجور توحید عملی رو آدم یاد میگیره، اعتدال در زندگی، بریدن از هوای نفس و...توصیه میکنم حتما بخونین، من خودم انگار گمشدم رو‌پیدا کردم، تمام کتاب به دلم

- بیشتر
جعفری
۱۳۹۹/۰۴/۱۷

به کسانی این کتاب را توصیه میکنم که دنبال انسان هایی سراسر خدایی و الهی هستن ...آیت الله محمد جواد انصاری یکی از این شخصیت هاست ..مطالعه کتاب خیلی حالم رو خوب کرد ..والعاقبه للمتقین.

M.T M.Jafari
۱۳۹۸/۰۸/۰۲

عالی عالی عالی این مرد بزرگ رو بشناسید

مرا به نام مادرم بخوان
۱۳۹۹/۰۴/۳۰

عالی بود عالی حتما بخونید

reza
۱۳۹۷/۰۱/۱۷

با عرض سلام کتاب بسیار خوبی می باشد مخصوصا برای کساتی که به معنویت و اسلام عملی علاقه دارند ،اسلامی که به فعل در امده نه اسلامی که فقط در حد حرف و نوشته باشد،اخلاق عملی به قولی، وچون با ذکر

- بیشتر
نورا
۱۳۹۹/۰۱/۱۵

بسیار کتاب خوبیه... فوق العاده انسان ساز منتهی تنها به کسایی پیشنهاد میشه که حوصله خوندن داشته باشن... چون یه مقدار سنگینه

.
۱۳۹۹/۱۰/۲۹

کتاب آموزنده ای بود ،زندگی این بزرگواران الگوی روشنی برای ماست ،به امید انکه بتوانیم شیعه واقعی باشیم

حلما
۱۳۹۹/۰۴/۲۶

توصیه میکنم بخونید

یا سلام به عظمت آسمان‌ها به بیکران دریاها به وسعت صحراها سلام بر قلب نازنین هستی مهدی موعود هر روز و هر ساعت و هر لحظه... هزار هزار
صدیقه
چیست معراج فلک، این نیستی عاشقان را مذهب و دین نیستی
صدیقه
نور نور نور نور
صدیقه
سلام به عظمت آسمان‌ها به بیکران دریاها به وسعت صحراها سلام بر قلب نازنین هستی مهدی موعود هر روز و هر ساعت و هر لحظه... هزار هزار
مادربزرگ علی💝
هر آن و هر لحظه خدا منتظر لبیک من و توست!
F313
«اگر روی‌گردانان از من می‌دانستند که من چگونه به آنان مشتاقم و در انتظار توبه و بازگشت آنانم هر آینه از شوق جان می‌سپردند و بندهای بدنشان از هم گسیخته می‌شد.»
F313
ای داوود، هرکس که شب فقط به خاطر من نماز گزارد آن‌گاه که مردم در خواب‌اند، پس به فرشتگانم دستور می‌دهم تا برای او استغفار کنند و بهشت من مشتاق او شود
F313
می‌فرمود: «خداوند تمام اسرار عرفان را در نماز جمع کرده است.»
گنجینه
الدنیا حرامٌ علی أهلِ الأخرة و الأخرةُ حرامٌ علی أهلِ الدنیا و الدنیا و الأخرةُ حرامٌ علی أهلِ الله» «دنیا بر اهل آخرت و آخرت بر اهل دنیا و هر دو بر آنان که اهل خدایند، حرام است
منمشتعلعشقعلیمچکنم
به عظمت آسمان‌ها به بیکران دریاها به وسعت صحراها سلام بر قلب نازنین هستی مهدی موعود هر روز و هر ساعت و هر لحظه... هزار هزار
F313
دیدی چقدر مشکل است! این راه عشق است، یعنی باید همه‌چیز را فدا کنی، خودت را هم باید فدا کنی تا برسی! آدم تا از خودش نگذرد محال است برسد. تا وقتی انسان خودپرست است محال است خداپرست شود و این عشق است که راه را هموار می‌کند.
F313
عاقلان نقطۀ پرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند
F313
اگر نچشیدنی بود، چرا عده‌ای چشیدند و من نچشم؟! اگر ندیدنی بود، چرا عده‌ای دیدند و من نبینم؟! و اگر نرسیدنی بود، چرا عده‌ای رسیدند و من نرسم؟!
F313
به نیمه‌شب که همه مست خواب خوش باشند من و خیال تو و ناله‌های دردآلود
Dexter
«بزرگی می‌گفت: ”در نجف مشغول زیارت بودم، یک طلبه‌ای آمد و گفت: آقای میرزای شیرازی دیشب فوت کرد، برای تشییع جنازه تشریف بیاورید. همین‌طور که داشتم زیارت می‌کردم، احساس کردم یک شعفی در وجودم حاصل شد. نشستم و به خود گفتم: ”این چه مرضی بود در جانت؟ یک روحانی بزرگ فوت کرده و در تو شعف حاصل شده بیچاره؟ “ نفسم را خوب کاوش کردم و دیدم حسابش این است که بعد از ایشان کس دیگری نیست که جانشین بشود جز من. “ بعد چمدانش را جمع کرده، از شهر فرار می‌کند.»
گنجینه
راهی است راه عشق که هیچش کناره نیست آنجا جز آنکه جان بسپارند چاره نیست
Dexter
حاج احمد انصاری می‌گوید: «دوست داشتم مقامات معنوی پدرم را در آن دنیا ببینم که یک شب در عالم رؤیا دیدم بهشتی است با انهار جاریه و انواع نعمت‌ها و لذت‌ها با همان اوصافی که در قرآن است و پدرم در وسط آن روی سجاده مشغول به نماز است، پرسیدم اینجا کجاست؟! جواب شنیدم: اینجا بهشت است و پدرت هم از زمانی که آمده، مشغول نماز است و به این نعمات نیم‌نگاهی هم نینداخته است.»
گنجینه
یک‌بار یک نفر آمد پیش ایشان، خیلی متجدّد و با تیپ اروپایی و با ماشین آخرین سیستم. یک‌دفعه همه خودشان را عقب کشیدند و رویشان را برگرداندند. آقا آمدند جلو، ‌ بغلشان کردند و بوسیدند و بعد فرمودند: ‌ محبت امیرالمؤمنین (ع) در دلش بود. گاهی هم یک آدم به ظاهر خیلی مقدسی پیششان می‌آمد و آقا محل نمی‌گذاشتند یا از اتاق دَر می‌رفتند.
F313
سیدی از اقطاب دراویش نزد او می‌آید و می‌خواهد علم کیمیا و طی‌الارض را که تا آن زمان به کسی یاد نداده بود، به وی یاد بدهد ایشان می‌گویند: «ما نیاز به این چیزها نداریم، ما بالاتر از آن را داریم.» و آن‌گاه در مقابل شگفتی و پرسش آن درویش که می‌پرسد: «مگر بالاتر از این‌ها هم هست؟» می‌فرمایند: «بله، ما علم توحید را داریم.»
گنجینه
«می‌فرمودند اگر کسی در این اجتماع پرهیاهو که عوامل سستی آن زیاد است، وارد شود و بتواند خود را حفظ کند، مرتکب خطا نشود و تکالیفش را درست انجام بدهد، زودتر به نتیجه می‌رسد تا کسی که بخواهد انزوا اختیار کند و گوشه‌نشینی و درویشی پیش بگیرد.»
گنجینه

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۷۵ صفحه

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۷۵ صفحه

قیمت:
۸۴,۰۰۰
۴۲,۰۰۰
۵۰%
تومان