دانلود و خرید کتاب کامی از نام (جلد چهارم) هیات تحریریه موسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.

معرفی کتاب کامی از نام (جلد چهارم)

کتاب کامی از نام (جلد چهارم) را هیئت تحریریهٔ موسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس منتشر کرده است. این کتابْ شرحی عرفانی بر اسماء جوشن کبیر نوشتهٔ سالک الی‌الله سید علی نجفی (ره) است.

درباره کتاب کامی از نام (جلد چهارم)

کتاب کامی از نام شرحی عرفانی بر اسماء جوشن کبیر است که سید علی نجفی (ره) نوشته و شامل شرح این اسماء الهی است.

خواندن کتاب کامی از نام (جلد چهارم) را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به پژوهشگران حوزهٔ دین اسلام پیشنهاد می‌‌کنیم.

درباره سید علی نجفی (ره)

سید محمدعلی نجفی یزدی در سال ۱۳۲۶ ش در نجف به دنیا آمد، دنیایی که تا آخر عمر لحظه‌ای به آن دل نبست و آن را ظرفی حقیر در نظر آورد که گنجایش روح بزرگان را ندارد. به‌اسم مولایش «علی» نام گرفت. پدرش سید محمدباقر روحانی‌ای بزرگوار و اهل‌علم بود و جدش سید عبدالحی در یزد صاحب کرامات بود.

سید علی تحصیلات مقدماتی خود را در نجف گذراند. در هفده‌سالگی به ایران آمد. ابتدا در مجلس درس آیت‌الله مجتهدی (ره) شرکت کرد؛ سپس از درس اخلاق آیت‌الله حق‌شناس (ره) بهره گرفت. درس‌های اخلاقی پرشور و برنامه‌های سلوکی آیت‌الله حق‌شناس (ره) او را جذب کرد.

پدرش مکرراً به عتبات عالیات سفر می‌کرد. در یکی از این سفرها، سید علی در حرم امیرالمؤمنین (ع) به‌دست پدر معمم شد. در این زمان، نوزده سال داشت. پس از چندی به‌واسطهٔ یکی از دوستانش با استاد بزرگوار خود آیت‌الله سید اسماعیل شفیعی آشنا شد. 

سید علی آمیختگی ولایت و توحید را به جان‌ودل دریافته بود. مباحث سنگین عرفان نظری را طوری به‌سادگی مطرح می‌کرد که مشخص بود با تمام وجود آن‌ها را تجربه و لمس کرده است. 

عشق به حضرت علی و امام حسین (ع) وجودش را لبریز کرده بود. کمتر پیش می‌آمد صحبتی کند و به کربلا متصل نشود؛ نسوزد و نسوزاند. هنگام روضه خواندن، چهرهٔ برافروخته‌اش اشک مستمعان را سرازیر می‌کرد؛ به‌گونه‌ای که انگار خود در صحنهٔ عاشورا حضور داشته، دوشادوش اصحاب امام (ع) شمشیر زده و از یزیدیان زخم خورده است. بحث‌های اعتقادی ایشان نیز اغلب به روضهٔ حضرت سیدالشهدا(ع) ختم می‌شد و خود چنان گریه می‌کرد که گویا در چشمانش چشمه می‌جوشید.

بیش از ۴۶ بهار از زندگی این بزرگوار نمی‌گذشت که قفس دنیا برای روح متعالی او تنگ می‌نمود. مدت‌ها بود که طلب مرگ می‌کرد. حضرت عزرائیل خود به او وعدهٔ دیدار داده بود. سرانجام سال ۱۳۷۱ هنگام رانندگی، دچار حادثه شد و بر اثر خوردن ضربه‌ای به سرش جان داد. این‌چنین پرنده‌ای خوش‌پرواز که عمر خود را در راه سلوک گذرانده بود به آشیان حقیقی‌اش پَر کشید.

بخشی از کتاب کامی از نام (جلد چهارم)

«هم دعا از تو اجابت هم ز تو

«دعا از تو» یعنی خواهش، تمنا و گیرندگی تکوینی از توست و اجابت هم از توست. هر دو از اوست. نهایتاً بر این مبناست که انسان از کل وجود خود، حتی آن قابلیت گیرندگی فیوضات که به خود نسبتش می‌داد، مستعفی می‌شود. متوجه می‌شویم که این ظروف و گیرندگی‌های عالم و قابلیت‌هایی که یک سهمشان هم مال ماست، همین مقدار فیض هستی که گرفتیم و از کَتمِ عدم به عرصهٔ وجود پا نهادیم، از آنِ او و به‌اذن اوست. این جنبهٔ قابلیت و جنبهٔ فاعلیت عالم که اینجا به‌صورت «ارض» و «سما» تفکیک شده است در عالم بالاتر هر دو یکی است؛ لذا در عین حالی که قابلیت شرط قبول و گرفتن فیض است یکی از صفات الهی این است: «یا مُبتَدِئَ کُلِّ نِعمَةٍ قَبلَ استِحقاقِها»، ای ابتداکننده به نعمت‌ها قبل از استحقاق، ای کسی که قبل از قابلیت عطا می‌کنی. آن نعمت عطاشده قبل از استحقاق و قابلیت چیست؟ آن خودِ نعمت استحقاق است. نعمت استحقاق و قابلیت هم از نعمت‌های اوست. خودِ استحقاق هم به‌اذن و به‌عنایت توست که شامل حال ما شده و ما ما شده‌ایم.

از تأثیرات درکِ از خدا دیدنِ فاعلیت و قابلیت این است که عارف با منها شدن از خود، به‌صورت درک اینکه خدا با جنبهٔ فاعلیت و دهندگی‌اش علاوه بر مظروف ظرف را هم به‌اذن خود عنایت می‌کند، دائماً از انیتش کاسته می‌شود، آن انیتی که اولیای خدا از آن به خدا پناه می‌بردند.

بینی و بینک إنّی ینازعنی

فارفع بلطفک إنّی من البین

مولای من، بین من و تو انیت من، حتی انیت نورانی، منازعه دارد.

مرحوم امام; در کتاب سرّ الصلوة که کتابی بسیار نورانی و بسیار پیچیده و قابل‌تدریس است در سرّ رکوع می‌فرماید که سرّ قیام نماز آیهٔ (فَاستَقِم کَما أُمِرت) است؛ «قیام» در نماز معنایش آن استقامت در راه حق است. مظهر امرِ «استقامت کن» قیام در نماز است که در آن مستقیم ایستاده‌اید. در مورد رکوعِ بعد از قیام می‌فرماید: به‌جهت این است که ممکن است این قیام و استقامت ما خالی از این انیت نباشد که این ما هستیم که استقامت کرده و ایستاده‌ایم، فلذا یک‌مرتبه کمر که خم شد، یعنی خدایا، این هم مال ما نیست؛ نمازگزار از خود منها می‌شود که خدایا، این استقرارِ ما هم مال ما نیست؛ اینکه ما در مقابل تو استقرار داشته باشیم و ایستاده باشیم تا عنایات تو را بگیریم این هم مال توست، نه مال ما. بسیار کتاب عجیبی است! واقعاً لازم است انسان مروری بکند، ببیند در این نمازی که اولیای خدا می‌خواندند چه محتوایی در قلبشان بوده و چه احساسی داشته‌اند.

اگر انسان وقتی که این حجاب‌ها کم می‌شود و حتی از بقایای وجود خودش هم مستعفی می‌شود بفهمد و بچشد که چه حیات طیبه‌ای پیدا می‌کند و چه لذایذ روحی‌ای نصیب او می‌شود و چه انبساطی در روحش پیدا می‌شود، دائماً از خود می‌کاهد؛ لذا اولیای خدا چنان مناجات می‌کنند انگار از صفر هم کمترند. برای انسان هیچ‌چیزی مانع این مقام بلند و رفیعی که دارد نمی‌شود مگر توجه به خودش که حجاب است. این حجاب‌ها یا حجاب ظلمانی است، که از معاصی و صفات رذیله و حب صفات و حب شخصیت و حب شهرت و حب دنیا و حب مال است و این‌ها خیلی حجاب‌های سنگینی است، یا بالاتر از آن حجاب‌های نوری، که آن‌ها هم مانع انسان است. امام (ع) در مناجات شعبانیه می‌فرمایند: «أَنِر أَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها إلَیکَ حَتَّی تَخرِقَ أَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ فَتَصِلَ إلَی مَعدِنِ العَظَمَة.» خدایا، عنایت کن که چشمان دل ما حجاب‌های نور را بدرد. وقتی آن حجاب‌های نور هم خرق شد، انسان به معدن عظمت راه پیدا می‌کند. «وَ تَصیرَ أَرواحُنا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدسِک.» آزادی ارواح ما فقط به یک چیز مشروط می‌شود؛ آن عزت قدس تو و تقدس توست. به‌خاطر آن، آثار قدس، عزت، بهجت و سرور و طمأنینه و آرامش در انسان پیدا می‌شود. اگر خداوند تبارک‌وتعالیٰ یک بار لذت این آزادی را نصیب انسان کند، او دیگر حاضر نیست هیچ‌چیزی به خودش نسبت بدهد و به‌وسیلهٔ آن نسبت‌ها خرجش را از خدا جدا کند و از آسمانِ بالا به اسفل‌السافلین ساقط بشود. در قرآن می‌فرماید: (لَقَد خَلَقنَا الإنسانَ فی أَحسَنِ تَقویمٍ * ثُمَّ رَدَدناهُ أَسفَلَ سافِلین). (أَحسَنِ تَقویم) همین است: انسان که در عالم فوق ملکوت و لابشرط و مطلق بود و گرفتار شد و او را به (أَسفَلَ سافِلین) برگرداندیم. (أسفَلَ سافِلین) این دنیاست که جای گرفتاری‌هاست و ظلمتکده و تاریک. معاصی و شیاطین جن و انس، همه، به جان انسان افتاده‌اند که او را از آن مقام منیع و بلندش منع و مخلد در ارض کنند. پناه به خدا می‌بریم از این حجاب‌های متراکمی که روی دلمان افتاده و ما را از نفعی که خدا برای ما قرار داده، که مقام قرب و وصول به حضرت حق جلّ‌وعَلیٰ است، بازداشته و ما را زمین‌گیر کرده است! علاوه بر خودبینی‌های ظلمانی، خودبینی‌های نورانی نیز مانع و رادع انسان است از اینکه آن حالت اطلاق خود را به دست آورد. آن عارف می‌گوید:

بینی و بینک إنّی ینازعنی

فارفع بلطفک إنّی من البین

مولای من، بین من و تو، انیت من منازعه می‌کند؛ به لطفت این را از میان بردار. اگر بردارد، انسان خیلی سبک و راحت می‌شود. آن‌قدر اینجا ثقیل و سنگین شده‌ایم و هزاران شرط پیدا کرده‌ایم که نمی‌توانیم یکی از آن‌ها را از خود منها کنیم، در حالی که آخرش هم باید بکَنیم و برویم.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۹۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

حجم

۲۹۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۴۸ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان