کتاب خانه بی سقف گوران پترویچ + دانلود نمونه رایگان

تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

تصویر جلد کتاب خانه بی سقف

کتاب خانه بی سقف

معرفی کتاب خانه بی سقف

معرفی کتاب خانه بی سقف

کتاب الکترونیکی «خانهٔ بی‌سقف» (House Without a Roof) نوشتهٔ «گوران پترویج» و با ترجمهٔ «ساره ارض‌پیما» و «رامینه رضازاده» توسط نشر «کتاب کوچه» منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمان‌های معاصر و داستان‌های صربی قرار می‌گیرد و با روایتی خیال‌انگیز، به زندگی، خاطره و مرزهای واقعیت و خیال می‌پردازد. «خانهٔ بی‌سقف» با نگاهی چندلایه، قصهٔ خانواده‌ای را روایت می‌کند که سقف خانه‌شان را برمی‌دارند و با این تصمیم، جهان‌شان دگرگون می‌شود. نسخه الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب خانه بی سقف

«خانهٔ بی‌سقف» اثری از نویسندهٔ صرب، «گوران پترویج»، در فضایی میان واقعیت و خیال روایت می‌شود. این کتاب در دوره‌ای نوشته شده که ادبیات اروپای شرقی، به‌ویژه پس از تحولات سیاسی و اجتماعی، به سمت تجربه‌گرایی و بازی با فرم حرکت کرده است. داستان با برداشته‌شدن سقف یک خانه آغاز می‌شود و به‌تدریج، مرزهای میان دنیای ملموس و جهان ذهنی شخصیت‌ها محو می‌شود. روایت کتاب، ترکیبی از قصه‌پردازی، اسطوره، خاطره و عناصر جادویی است که در کنار هم، تصویری از زندگی، هویت و جست‌وجوی معنا را شکل می‌دهد. «خانهٔ بی‌سقف» با ارجاع به فرهنگ و تاریخ صربستان، همچنین با اشاره به شخصیت‌ها و افسانه‌های محلی، فضایی چندلایه و پرجزئیات می‌سازد که خواننده را به سفری درونی و بیرونی دعوت می‌کند. این کتاب، علاوه بر داستان اصلی، به حواشی و روایت‌های فرعی متعددی می‌پردازد که هرکدام بخشی از پازل بزرگ‌تر زندگی و خیال را تکمیل می‌کنند.

خلاصه کتاب خانه بی سقف

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!داستان «خانهٔ بی‌سقف» با تصمیم عجیب خانواده‌ای آغاز می‌شود که سقف خانه‌شان را برمی‌دارند. این تصمیم، نه‌تنها ساختار فیزیکی خانه را تغییر می‌دهد، بلکه به‌تدریج، مرزهای میان واقعیت و خیال را برای ساکنان خانه از میان می‌برد. شخصیت‌های اصلی، هرکدام با دغدغه‌ها و رویاهای خود، در این فضای تازه به جست‌وجوی معنا و هویت می‌پردازند. روایت، میان خاطرات، افسانه‌ها و زندگی روزمره در نوسان است؛ عمه دسپینا با حضورهای ناگهانی‌اش از آینه شمالی، نعل اسبی که در پی یافتن یادداشتی اسرارآمیز است، و بوگومیل که با نگاه کودکانه‌اش به جهان، همه بخشی از این خانهٔ بی‌سقف‌اند. داستان با ورود شخصیت‌های فرعی، روایت‌های اسطوره‌ای و نامه‌هایی که از گذشته و آینده می‌آیند، گسترش می‌یابد. خانه، به فضایی بدل می‌شود که در آن زمان و مکان معنای ثابتی ندارند و هر شیء و هر خاطره، می‌تواند آغازگر سفری تازه باشد. در این میان، جست‌وجوی عشق، انتظار، و تلاش برای یافتن معنا، همچون نخ تسبیحی روایت را به هم پیوند می‌زند. پایان داستان افشا نمی‌شود، اما مسیر شخصیت‌ها در این خانهٔ بی‌سقف، سفری است به سوی کشف خود و جهان.

چرا باید کتاب خانه بی سقف را خواند؟

این کتاب با ساختاری چندلایه و روایتی سرشار از خیال، تجربه‌ای متفاوت از خواندن داستان ارائه می‌دهد. «خانهٔ بی‌سقف» مرز میان واقعیت و رویا را به چالش می‌کشد و با ترکیب عناصر اسطوره‌ای، خاطره و زندگی روزمره، مخاطب را به تماشای جهانی دعوت می‌کند که در آن هر چیز ممکن است. روایت‌های فرعی و شخصیت‌های رنگارنگ، فضایی پرجزئیات و غنی می‌سازند که خواننده را به تأمل دربارهٔ هویت، خانواده و معنای زندگی وامی‌دارد. این کتاب برای کسانی که به ادبیات تجربی و داستان‌های جادویی علاقه دارند، تجربه‌ای منحصربه‌فرد خواهد بود.

خواندن کتاب خانه بی سقف را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های معاصر، دوستداران ادبیات اروپای شرقی، و کسانی که به روایت‌های خیال‌انگیز و چندلایه علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغهٔ هویت، خاطره و مرز میان واقعیت و رویا را دارند، این اثر می‌تواند الهام‌بخش باشد.

فهرست کتاب خانه بی سقف

- امتحان قلم: مقدمه‌ای بر فضای خیال‌انگیز کتاب و معرفی نقشه‌بردار و نگاه او به جهان.- آبی؛ نتیجه کاری که درست انجام شده: روایت آغازین دربارهٔ برداشتن سقف خانه و واکنش جامعه.- نظر یک فرد محلی درباره برداشتن سقف: بازتاب اجتماعی و فرهنگی تصمیم خانواده.- آلادریسی جغرافیدان و پسرانش: ارجاع به افسانه‌ها و تاریخ نقشه‌برداری.- آقای پولوسکی: داستانی دربارهٔ انتظار و معنای آن در زندگی روزمره.- آمدن عمه دسپینا با موهای آب‌وجارو شده و کارهای فصل بهار: حضور شخصیت‌های جادویی و روایت‌های خانوادگی.- پنجاه‌ودو ماده لازم: اشاره به عناصر جادویی و ساخت چشم‌نظر.- آینه دلفی: روایت اسطوره‌ای دربارهٔ آینه‌ها و زمان.- بوگومیل، استر و آگوستو: داستان‌های فرعی دربارهٔ عشق، هویت و خاطره.- جابه‌جایی کاملاً مسامحه‌کارانه مرگ و زندگی: تأملی بر مرزهای زندگی و مرگ در فضای خانهٔ بی‌سقف.- سه صندوق کشتی: نمادهایی از سبکبالی و سنگینی زندگی و باورها.- چطور روی باورتان کار کنید؟: راه‌هایی برای مواجهه با باور و تردید.- تیله‌های لویی چهاردهم: داستانی کوتاه دربارهٔ قدرت، بازی و کودکانه‌گی.- شناگر زیبا: روایتی دربارهٔ خاطره، فقدان و پیوند با گذشته.- کهکشان لحظه‌های مراقبه: تأملی بر لحظات مراقبه و گسترهٔ خیال.این فهرست تنها بخشی از عناوین اصلی کتاب است که هرکدام با روایتی مستقل و در عین حال پیوسته، جهان خانهٔ بی‌سقف را می‌سازند.

بخشی از کتاب خانه بی سقف

«آبی؛ نتیجه کاری که درست انجام شدهبرخلاف هشدار قاطع ساشا که گفت: «عاقلانه است منتظر نظر افرادی باشیم که حاضر نبودند.» آن روز صبح پیچ رادیو را که چرخاندیم، موسیقی شادی پخش شد. شروع کارمان را با شربت زردآلو جشن گرفتیم و مشغول اجرای قرارداد شدیم. قبل از اینکه تاب استین‌های مردها پایین بیاید، تمام اثاثیه طبقه بالا به طبقه پایین آورده شد. خانم‌ها با عجله این طرف و آن طرف می‌رفتند و با دقت شکستنی‌ها را جدا می‌کردند: بشقاب‌ها، گلدان‌ها، ظرف‌های تزئینی، بطری‌ها، تابلوها، پارچ‌ها، چراغ‌های رومیزی، آینه‌ها، آویزه‌ها، کوزه‌ها، پیکره‌های چینی؛ تقریباً تمام چیزهایی که با تکان بیگانه بودند و حتی وقتی خیلی یواش تکان می‌خوردند یا لب پر می‌شدند یا ترک برمی‌داشتند.به‌قدری درگیر کار مهم‌مان بودیم که فکر کردن به چیزهای دیگر غیرممکن شده بود. کار سخت دیگر برای‌مان خیلی بزرگ نبود. برای همین هم قبل از اینکه ظهر فرصت رسیدن به بعدازظهر پیدا کند، سقف را پایین آوردیم. خلاصه وقتی دانه‌های عرق از پیشانی‌مان فروغلتید و گردوغبار ملات به مژه‌هایمان چسبید و گوش‌مان به صدای شکستن الوارها عادت کرد، انبوه آجرهای شیروانی روی زمین ریخته شده بودند و رنگ قرمزشان می‌درخشید.صحبت‌های مضطربانه همسایه‌ها از پایین خیابان به گوش می‌رسید. ایستاده بودند و با هم پچ‌پچ می‌کردند. یک دقیقه به ما اشاره می‌کردند و دقیقه بعد به سیاهی روی سقف که بواش‌بواش از روی الوارها جدا شدند و با یک تندباد، بدون هیچ ردی در گرداب‌مانند ماورا ناپدید شدند.با اینکه ابرهای انبوه تردید و شک آنها را احاطه کرده بود (حجم بی‌منطقی حتی سبک‌ترین بادها را هم متوقف کرده بود)، جمعیت متوجه چیزی نشدند و چیزی نپرسیدند (چون فکر می‌کردند ما هم جوابی به آنها نخواهیم داد) تا لحظه بعد که از بین جمعیت اخمو و گرفته، شخصی که به خاطر لبخندش زود دیده می‌شد جلو آمد؛ اسپیریدون پستچی.روی نوک پایش بلند شد و داد زد: «همسایه‌ها! موفق باشید. هی تو که آن بالا هستی! سقف مشکلی دارد؟»بوگومیل به قوس‌های طاق اشاره کرد و گفت: «شما هم موفق باشید. رنگش را عوض می‌کنیم. امسال سقف ما یک جورهایی آبی خواهد بود!»اسپیریدون پست‌چی دستش را روی پیشانی‌اش گذاشت -که احتمالاً عکس‌العمل به نفهمیدن دلیل همچین کار واضحی بود- و بعد از یک نگاه سریع به اطراف، دیگر روی پایش بلند نشد و به اندازه بقیه چیزی را که وقتی روی نوک انگشتانش ایستاده بود فهمید؛ با افتخار به جمعیت ناآگاه اعلام کرد: «دوستان! واضح است که سقف‌شان را تعویض می‌کنند!»«قبلا قرمز بوده، حالا آبی است. به جای آجر آسمان بالای سرشان است. دیگر چیزی برای دیدن نیست. می‌توانید با آرامش به خانه‌هایتان برگردید.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

حجم

۱٫۱ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۸۰ صفحه

قیمت:
۱۰۲,۰۰۰
تومان