دانلود و خرید کتاب رقص کوه هیات تحریریه موسسه فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس

معرفی کتاب رقص کوه

«رقص کوه» به گردآوری هیأت تحریریۀ مؤسسۀ فرهنگی مطالعاتی شمس الشموس.با رویکردی کاربردی نگاهی اجمالی به زندگی حضرت موسی(ع) دارد. در بخش از این کتاب می‌خوانیم: فرعون نگاه می‌کند، جبرئیل را که به صورت بشری متمثل شده، باز می‌شناسد. او را جایی دیده بود... به‌سرعت از خاطرش می‌گذرد، روزی همین شخص بود که به دادخواهی پیش او آمد گفت: ـ ای فرعون، شکایتی دارم. ـ شکایتت را بگو، رسیدگی می‌کنیم. ـ غلامی دارم، او را بر غلامان دیگرم مسلط کردم و کلید خزائن خود را به او سپردم، حالا به ادعا در آمده و سرکشی می‌کند. ـ بد بنده‌ای است، اگر به دست من افتد او را در دریا غرق می‌کنم تا هلاک شود. ـ ای سلطان، تمنا دارم این حکم را برایم مرقوم و امضاء نمایی‌. و او به دست خود این حکم را برای آن بندۀ بخت برگشته امضا کرده بود، برای خودش... افسوس و صد افسوس، موج بزرگی میان او، جبرائیل، موسی، بنی‌اسرائیل و همۀ نورها و روشنایی‌ها جدایی انداخت و از دیدگان ناپدید شد، تا آنکه آب جسدش را با همان زره ناب و زرین به ساحل انداخت تا عبرتی باشد برای بنی‌اسرائیل و برای همۀ ما که بعد از آنان آمده‌ایم. دور دور و قرن و قرن این دو فریق تا به فرعون و به موسای شفیق
آوا
۱۳۹۵/۱۲/۲۰

عالی و کاربردی. در زندگی روزمره ام خیلی مصداق داشت. متشکرم

마흐사
۱۴۰۳/۰۲/۰۴

کتاب خیلی خوبیه، اطلاعات زیاد و جالب و جذابی درباره زندگی حضرت موسی علیه السلام به دست آوردم. زبان و بیان کتاب بسیار دلنشین و روان و گیراست. وقتی کتابو میخوندم عین یک سریال جذاب بود. لذت بردم خدا قوت

- بیشتر
یا نور عشق هرجا که قدم گذارد زیر و رو می‌کند، آنچنان که با یک تجلی بر کوه آن را به رقص آورد، اکنون که به حکم هوَ مَعَکم أینَ ما کنتُم معشوق همه‌جا هست و به هر دلی قدم می‌نهد سخت‌تر از آن کوه سنگی نباشیم که: جسم خاک از عشق بر افلاک شد کوه در رقص آمد و چالاک شد و اینک رقص کوه
معجزه ی سپاسگزاری
همین خصلت او بود که یک‌بار در کوه طور که میعادگاه او بود با خدا، پروردگار به او گفته بود که او را خیلی دوست دارد: گفت موسی را به وحی دل خدا کای گزیده دوست می‌دارم تو را و موسی درحالی‌که هم از شرم و هم از خوشحالی دلش می‌لرزید، عرض کرده ‌بود: «خداوندا، دلیل آن چیست تا آن خصلت را در خودم بیشتر کنم.» و خداوند می‌فرماید: «تو مانند طفلی که از مادر سیلی خورده ولی باز هم به دامان او می‌گریزد، در خوشی و سختی، نگاهت به جای ‌دیگر و شخص‌ دیگری نیست.»
마흐사
دارد می‌آید... باوقار و نورانی و درحالی‌که الواح سنگی را به سینه می‌فشرد. آن هفتاد نفر از علت تأخیر ده ‌روزه‌اش پرسیدند و او از خدا برایشان گفت. با آنکه این‌ها بزرگان قوم بودند اما گفته‌های پیامبر خدا را باور نکردند. گفتند: «تا خدایت را به چشم نبینیم، باور نمی‌کنیم.» عجب! موسی چه کند؟ با شرم رو به آسمان می‌کند: «خدایا! می‌شود؟!» قالَ لَن تَرانی وَ لکن اُنظُر اِلی الجَبَلِ فَاِنَّ استَقَرَ مَکانَه فَسوفَ تَرانی «هرگز مرا نخواهی دید لیکن به کوه بنگر، پس اگر بر جای خود قرار گرفت به‌زودی مرا خواهی دید.» نوری بر کوه تجلی کرد. به ناگاه صخره‌های سنگی کوه از هم پاشیدند و موسی مدهوش از شدت آن تجلی بی‌هوش بر زمین افتاد. آن تجلی و آن نور چه بود؟ که بود؟ باز هم نمی‌دانیم.
마흐사

حجم

۶۶۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

حجم

۶۶۵٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۲

تعداد صفحه‌ها

۱۲۷ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان