
کتاب شناسایی و هستی
معرفی کتاب شناسایی و هستی
کتاب شناسایی و هستی نوشتهٔ لئون مینار و ترجمهٔ علی مراد داودی است. انتشارات خوارزمی این کتاب را منتشر کرده است. این اثر در باب فلسفه است.
درباره کتاب شناسایی و هستی
کتاب شناسایی و هستی (La Connaissance; Classe de Philosophie et Propédeutique) از جمله آثاری است که مؤلف آن دستگاه فکری خود را از ابتدای امر آشکارا معلوم میدارد، آرای مخالف را نقد میکند و رأی مطلوب خود را بهکرسی مینشانند، خوانندگان این مدل از آثار مؤلفان آنها را بیپرده و بیپیرایه میشناسند و البته خود را در رد و قبول آرایی که بدانان القاء میشود دارای آزادی و اختیار میبینند. لئون مینار که قائل به «اصالت روح» است، کتاب خود را در دفاع از این مذهب پرداخته و مخصوصاً باید گفت که آن را بهصورت حماسهای در شأن دکارت نگاشته است. اودر این اثر یا آرای دیگران را مردود شمرده و یا آنها را بهصورتی تأویل کردهاست که با فلسفهٔ دکارت و مذهب اصالت روح موافق شود.
خواندن کتاب شناسایی و هستی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران حوزههای فلسفه و هستیشناسی و دانشجویان فلسفه و روانشناسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شناسایی و هستی
«اگر این دو طرز تفکر را تحلیل کنیم، میبینیم که منافات آن دو با یکدیگر بسیار کمتر از آن است که در ابتدا تصور میشود.
چون از لحاظ روانشناسی این بحث را در نظر گیریم، میبینیم که چگونگی حصول ادراک را نمیتوانیم بفهمیم، مگر اینکه هم دوگانگی «موضوع» و «مورد» را بپذیریم، و هم آن دو را مکمل یکدیگر بگیریم. اگر بگوییم که ادراک فعلی است که بهوساطت آن وجدان جهان را معلوم خود میسازد، یا دگرگونی است که چون در وجدان حاصل آید حاکی از این میشود که جهان را دریافت داشتهاست، پیداست که چنین فعلی مستلزم این خواهدبود که هم بهجدایی «وجدان» و «جهان» قائل شویم و هم پیوستگی آن دو را بپذیریم.
با رجوع بهمذهب دکارت میبینیم که میتوانیم از جدایی ایدئالیسم و رئالیسم چشمبپوشیم و بدین سوی این جدایی راهیابیم. درست است که دکارت وجود عالم خارج را در معرض شک قرارمیدهد، و ذهن را جوهری میداند که ماهیت آن جز فکرکردن نیست، نه احتیاجی بهمکانی دارد و نه از هیچ شیء مادی ناشی میشود؛ اما با این سخن هرگز قصد آن ندارد که وجود را نفی کند، مشروط بر اینکه وجود را با ماده مشتبه نسازیم و آن را با جهان از آن حیث که شیء است مترادف نگیریم. چون در جست و جوی بداهتی که قابل انکار نباشد برمیآید، بدین امر که «من فکر میکنم» فرامیرسد، و در همین امر بهحضور هستی پیمیبرد، یعنی بهوجود روح از آن حیث که واقعیت جوهری است راهمییابد. خود او در این باره میگوید که: «من چنین فکری را اصل اولی اختیار کردم که بهوضوح میتوان اصل دیگری را از آن استنتاج کرد.»
امری که دکارت در باطن این امر، یعنی فکرکردن خود، بازمییابد حضور خدایی است که معنی لایتناهی را بهفکر ما القاء میکند. از همین رو میگوید که من همچنان که معنی امر متناهی را در خود دارم معنی لایتناهی نیز اولاً و بالذّات در من حاصل است، یعنی مفهوم خدا نیز مثل مفهوم خودم در من وجوددارد. اگرچه تصور معانی یا مفاهیمی مثل «من» و «لایتناهی» و «بُعد» در ذهن من است که وجوددارد، باید دانست که این مفاهیم سرشار از هستی است، و هرگز نمیتوان آنها را بهتصورات ذهنی تأویل کرد، بلکه وجود آنها در ذهن بهمنزلهٔ وجود ظلّی جواهری است که فینفسها وجوددارد، و آنها عبارت است از: «جوهر روحانی»، «جوهر الهی» و «جوهر مادی». بهسبب بهرهای که شناسایی و هستی از یکدیگر میبرد، و بهفیض فکری که من میکنم، میتوان با نگریستن بهدرون وجدان بههستی روح و خدا و جهان پیبرد. اینکه هستی بهدرون شناسایی راهمییابد از آن روست که شناسایی در دل هستی جای دارد.»
حجم
۴۴۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۲۲ صفحه
حجم
۴۴۱٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۴۲۲ صفحه