کتاب پروژه خوشبختی
معرفی کتاب پروژه خوشبختی
خلاصهکتاب پروژه خوشبختی نوشتهٔ گرچن روبین و ترجمهٔ رضا اردلان است و شنیدار آن را منتشر کرده است. برنامهٔ یکساله برای شادزیستن در این کتاب آمده است. با مطالعهٔ این خلاصه کتاب، میآموزید که چگونه خوشبختی را جستوجو کنید و آن را بیابید!
درباره خلاصهکتاب پروژه خوشبختی
از ابتدای خلقت تاکنون، بشر و بهخصوص فیلسوفان، همواره خوشبختی و مفهوم آن را به چالش کشیدهاند و دربارهٔ آن، کنجکاو بودهاند.
«ارسطو» ، فیلسوف مشهور یونان باستان، در تعریف خوشبختی از عبارت «summum bonum» استفاده کرده است که در زبان لاتین، به معنای «خیر مطلق» یا «سلطه خیر بر تمام زندگی» است.
ارسطو، علت خلقت انسان را خیر مطلق میداند؛ اما به راستی، خیر مطلق چیست و چگونه میتوان به آن دست یافت؟
گرچن روبین، نویسندهٔ کتاب پروژه خوشبختی، برای یافتن پاسخ این پرسش، به انجام تحقیقاتی پرداخته است. او سالهای زیادی، آثار متفکران، روانشناسان، نویسندگان، روشنفکران و محققان را مطالعه کرده تا اینکه سرانجام به مفهوم خوشبختی رسیده است. به نظر او، میتوان مفهوم خوشبختی را اینگونه بیان کرد:
«خوشبختی، جنبههای مختلفی دارد و از طریق راههای گوناگونی میتوان این حس را افزایش داد.
روبین با درنظرگرفتن این مسئله، پروژهٔ خوشبختی را آغاز کرد و طی یک سال، هر ماه را به جنبهای متفاوت از زندگیاش اختصاص داد و تلاش کرد تا در زندگیاش، حس خوشبختی خود را افزایش دهد.»
در این خلاصهکتاب، به پرسشهای زیر پاسخ داده میشود:
۱) اولین گامهای تحقق پروژه خوشبختی چیست؟
۲) چگونه روابط اجتماعی میتواند موجب افزایش شادی ما شوند؟
۳) چگونه میتوانیم به دنبال خوشبختی روحی روانی باشیم؟
خواندن خلاصهکتاب پروژه خوشبختی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران خلاصهکتابهایی با موضوع موفقیت و خودیاری پیشنهاد میکنیم.
بخشی از خلاصهکتاب پروژه خوشبختی
«من، در طول پروژهام، متوجه شدم که برای مردم، کار روی هدفی ملموس، مشخصتر و قابل لمستر از مفهومی انتزاعی مثل خوشحال بودن است. در نتیجه، فرمولهای خاص و معیارهای قابلاندازهگیری را تعریف کردم که در تمام مدت زمان ثبت تجربیاتم، پابرجا بودند.
من، میدانستم که چه چیزهایی اعصابم را به هم میریزد و سعی کردم تا با راهحلهای خودم، از آنها اجتناب کنم. تلاش کردم با استفاده از دستورالعملهایی نظیر «همین الان انجامش بده!» و یا «خودت باش گرچن!» در هر شرایطی، احساسات خوب را در خودم ایجاد کنم.
بهعنوان نمونه، دستور العمل اول، موجب میشد که کارها و وظایفم را همان موقع انجام دهدم و از استرس و فشار ناشی از تجمع آنها روی هم جلوگیری کنم؛ دستورالعمل دوم نیز کمک میکرد تا در هر شرایطی با خودم روراست باشم و تصمیمی بگیرم که بعداً موجب فشار عصبی روی من نشود.
با باهرهگیری از اینگونه دستورالعملها، دستآوردهای زیادی در زندگیام داشتم و در هر مرحله از این پروژه نیز به آنها رجوع میکردم.
بهعنوان نمونه، عبارتهایی نظیر «معمولاً مردم، کمتر از چیزی که فکر میکنید، متوجه اشتباهات شما میشوند»؛ «نباید در همه چیز خوب باشی»؛ یا «چیزی که هر روز انجام میدهی، مهمتر از چیزی است که چند وقت یکبار انجام میدهی.» به من کمک کرد تا وقتی اوضاع سخت میشد، متمرکز بمانم و چشم از مسیر خودم برندارم.
در نهایت، فهمیدم که آن قدمهای کوچک و لحظات خوشبختی، واقعاً همان چیزهایی بودند که به من شور و شوق تغییر را هدیه دادند.
با شعارِ «بدون تغییر دادن زندگیات، زندگیات را تغییر بده»، میخواستم از عادیترین و پیشپا افتادهترین شرایط زندگی، به بالاترین حد ممکن خوشبختی برسم.
من، در جستجوی خوشبختی بهجای دوری کردن از جامعه و پناه بردن به غار تنهایی، فقط میخواستم که در همان زندگیم، کمی شادتر و راضیتر باشم.
- شما در این بخش آموختید که با توجهِ بیشتر و هماهنگی بخشیدن به مسائل پیشپا افتادهٔ زندگیتان، میتوانید احساس خوشبختی کنید و در این راه، قدمهای کوچک میتوانند بسیار مؤثر واقع شوند.»
حجم
۲۶٫۱ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۷ صفحه
حجم
۲۶٫۱ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۷ صفحه