کتاب باشگاه قتل پنجشنبه
معرفی کتاب باشگاه قتل پنجشنبه
کتاب باشگاه قتل پنجشنبه نوشتهٔ ریچارد عثمان و ترجمهٔ ندا شادنظر است. نشر قطره این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این رمان نخستینبار در سال ۲۰۲۰ میلادی منتشر شده است.
درباره کتاب باشگاه قتل پنجشنبه
داستان کتاب باشگاه قتل پنجشنبه در یک روستای آرام و خلوت میگذرد. چهار دوست هر هفته جمع میشوند تا درمورد جنایتهای حلنشده بحث کنند. این چهار دوست عنوان «انجمن قتل پنجشنبهها» را برای خود برگزیدهاند. وقتی جسد یکی از اهالی روستا بههمراه عکسی عجیب در کنارش پیدا میشود، اعضای این انجمن متوجه میشوند که اولین پروندهٔ واقعی خود را پیدا کردهاند، اما با افزایش تعداد جسدها، آیا اعضای این گروه عجیب میتوانند قبل از این که دیر شود قاتل را دستگیر کنند؟ بخوانید تا بدانید. این رمان اولین اثر ریچارد عثمان، این مجری تلویزیون بریتانیایی است و شامل دو بخش اصلی است که عبارتاند از «بخش اول: دیدار با افراد تازه و تجربیات جدید» و «بخش دوم: اینجا همه داستانی برای گفتن دارند» که در بخش اول ۵۳ فصل و در بخش دوم ۴۲ بخش گنجانده شده است. روزنامهٔ گاردین این اثر را گریزگرایی محض خوانده است.
خواندن کتاب باشگاه قتل پنجشنبه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران رمانهای خارجی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب باشگاه قتل پنجشنبه
«دونا از او پرسیده بود که نویسندهٔ مورد علاقهاش کیست. پاسخ مورد انتظار دونا هارلِن کوبِن، کِرت وانِگِت یا یک نویسندهٔ زن بود. گرگور پاسخ داده بود که "اعتقادی به کتاب ندارد" و "در زندگی فقط با کسب تجربه و باز نگه داشتن ذهنت درس میآموزی". وقتی دونا این معضل فلسفی آزاردهنده را مطرح کرد که آیا میتوان هم "ذهن را باز نگه داشت" و هم "به کتابها اعتقادی نداشت"، گرگور پاسخ داده بود: «فکر کنم تو از من میخوای حرفم رو ثابت کنم، دیانا.» و بلافاصله آب نوشیده بود، روشی که بزرگان خردمند نیز پیشنهاد دادهاند.
دونا که چیزی نمانده بود از بیحوصلگی گریه کند، از خود پرسید کارل امشب کجاست. آیا هنوز او را دوست دارد؟ نه. اگر میخواست با خودش روراست باشد، اصلاً هیچگاه به او علاقه داشت؟ احتمالاً نه. حالا وقت داشت دراینباره فکر کند. آیا هنوز از اینکه کارل او را طرد کرد احساس حقارت میکند؟ بله، و گویا قرار نیست این حس ناخوشایند دست از سرش بردارد. مثل سنگی درست زیر قلبش جا خوش کرده است. هفتهٔ گذشته، یک دزدِ فروشگاه را در فِرهِیوِن دستگیر کرده بود، و وقتی دزد تقلا کرد، با باتون پشت زانویش کوبید و او را سر جایش نشاند. میدانست که دزد را خیلی بیشتر از آنچه باید، زده است. اما گاهی مجبوری به ضربوشتم متوسل شوی.
آیا دوری از کارل کار اشتباهی بود؟ انتقالی گرفتن به فِرهِیوِن با قهر و اوقاتتلخی چطور؟ البته که اشتباه بود. اصلاً کار احمقانهای بود. او همیشه سرسخت، سریع و قاطع عمل میکرد. وقتی حق با توست، اینها مزیت محسوب میشوند، اما وقتی اشتباه میکنی، دِینی به گردنت میگذارند. سریعترین دونده بودن معرکه است، اما نه وقتی که در مسیر اشتباه میدوی. ملاقات با "باشگاه قتل پنجشنبه" اولین اتفاق خوبی بود که پس از مدتها برای دونا رخ داد. بعد تونی کارِن به قتل رسید.»
حجم
۳۶۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۷۲ صفحه
حجم
۳۶۰٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۴۷۲ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خیلی خوبی بود من ازش خوشم آمد عالی بود