دانلود رایگان کتاب دسته گل آبی اکتاویو پاز ترجمه زهرا تدین

معرفی کتاب دسته گل آبی

«دسته گل آبی» داستان کوتاهی از اکتاویو پاز(۱۹۹۸-۱۹۱۴)، نویسنده و شاعر مکزیکی برنده جایزه نوبل ادبیات است. زمان تقریبی مطالعه: ۵ دقیقه
𝑴𝒂𝒔𝒖𝒎𝒆
۱۳۹۶/۱۲/۲۷

نقد از آقای موسی کاظمی: " از خواب که بیدار شدم خیس عرق بودم" این کابوس در خواب تمام نمی شود ادامه ی آن در بیداری است. تمام داستان ادامه این کابوس دربیداری است تا انتها که آن شهر متروک کابوس

- بیشتر
sepid
۱۳۹۶/۱۲/۱۶

نقدش رو هم بخونید👇👇👇👇 https://goo.gl/szoKWz

Ehsan Miraa
۱۳۹۸/۰۱/۲۷

جالب بود ولی شخصا مخالف اینم که باید نقدشو خوند تا متوجه داستان شد...تو شعر نویسی وقتی شما چیزی بنویسی که مخاطب متوجه منظورت نشه و مجبور باشی براش توضیح بدی یعنی خوب عمل نکردی...به نظرم اینجا هم صدق میکنه

گابو
۱۳۹۶/۱۰/۲۱

نقدش رو بخونین....من اولش نفهمیدم داستان رو تا نقدش رو خوندم..❤👉

P M
۱۳۹۹/۰۹/۰۸

اثری فوق العاده ارزشمند و قابل تقدیر👌به دوستان کتابخوان توصیه میکنم حتما نقد این کتاب رو مطالعه کنند🙏🌻

🍃رز رزاسه🍃
۱۳۹۵/۱۲/۰۷

برخلاف بقیه داستان های کوتاه جالب بود یعنی مشخص بود داستان چیه و می خواد چی بگه

mehregan
۱۳۹۵/۱۰/۲۷

پاز یک انقلابی پرشور و با امیلیانو زاپاتا رابطه ای نزدیک داشته و طرفدار طبقه کشاورز و رنج کشیده ،داستان دسته گل ابی راوی اول شخص است ، و مام وطن به صورت معشوقی به تصویر کشیده شده که ویار

- بیشتر
sogand
۱۳۹۸/۱۲/۲۱

به نظرم ارزش خوندن نداشت و چندان جالب نبود...

بید مجنون
۱۳۹۹/۱۰/۰۹

داستان باید طوری باشه که خواننده با کمی فکر کردن متوجه بشه نه اینکه چیزی متوجه نشه .استفاده از کنایه و استعاره خیلی خوبه اما به جا و درست .خود نویسنده فقط فهمیده چی گفته گویا و اون قد استعداد

- بیشتر
▪︎ sᴀʟᴠᴀᴅᴏʀ
۱۳۹۷/۰۵/۱۶

+ چه میخواهی؟ - چشمانت را آقا

بدون اینکه سرم رو برگردونم پرسیدم: «چه می‌خواهی؟» با یه صدا آرام و تقریباً دردآلود گفت: «چشم‌هایت را، آقا. »
darya
صدای تنفس شب می‌آمد، زنانه و قدرتمند.
سیامک
قبل از این‌که بتونم کاری کنم، نوک یه چاقو رو روی پشتم احساس کردم، و یه صدا که بهم گفت: «تکون نخور، آقا، وگرنه فرو می‌کنم. » بدون اینکه سرم رو برگردونم پرسیدم: «چه می‌خواهی؟» با یه صدا آرام و تقریباً دردآلود گفت: «چشم‌هایت را، آقا. » «چشم‌هام ؟ چشم‌های منو برای چی می‌خوای؟ ببین، من یه مقدار پول دارم. زیاد نیست، ولی یه چیزی می‌شه. همه‌اش رو میدم بهت به شرط اینکه ولم کنی برم. منو نکش. » «نترس، آقا، نمی‌کشمت. من فقط چشمات رو می‌خوام. » دوباره پرسیدم:«اما چرا چشمای منو می‌خوای؟» «دوست دخترم دلش یه دسته گل از چشم‌های آبی می‌خواد اما این‌طرف‌ها چشم آبی کم پیدا می‌شود. »
narges
جهان یه مجموعه بزرگ و وسیع از نشانه‌هاست، گفت‌وگوی موجودات عظیم. حرکات من، آواز جیرجیرک، چشمک ستاره، همه و همه جز آوای اون گفت‌وگوها بودند.
Alavie
صدای تنفس شب می‌آمد، زنانه و قدرتمند.
helya.B
مجموعه «مطالعه در وقت اضافه» با این هدف فراهم شده است تا کاربران طاقچه بتوانند در عرض چند دقیقه یک داستان کوتاه از نویسندگان ایران و جهان را بخوانند. امیدواریم این داستان‌های کوتاه بتواند کمکی کوچک به پربارتر کردن دقایق زندگی داشته باشد. دقایقی کوتاه که در میان روزمرگی‌ها، دقایقی زیباتر و ارزشمندتر باشد و در میان لحظات خوبمان جای بگیرد.
💜
جهان یه مجموعه بزرگ و وسیع از نشانه‌هاست
Mohammad Bagheri
همه جا پر بود از صدای برگ‌ها و حشره‌ها. جیرجیرک‌ها لای علف‌های بلند آواز سر داده بودند. سرم رو رو به آسمون گرفتم: اون بالا هم ستاره‌ها نشسته بودند. فکر کردم جهان یه مجموعه بزرگ و وسیع از نشانه‌هاست، گفت‌وگوی موجودات عظیم. حرکات من، آواز جیرجیرک، چشمک ستاره، همه و همه جز آوای اون گفت‌وگوها بودند.
Mary
من هجای کدوم کلمه بودم؟ کی اون کلمه رو به زبان می‌آورد؟ به کی می‌گفت؟
Mary
قبل از این‌که بتونم کاری کنم، نوک یه چاقو رو روی پشتم احساس کردم، و یه صدا که بهم گفت: «تکون نخور، آقا، وگرنه فرو می‌کنم. » بدون اینکه سرم رو برگردونم پرسیدم: «چه می‌خواهی؟» با یه صدا آرام و تقریباً دردآلود گفت: «چشم‌هایت را، آقا. » «چشم‌هام ؟ چشم‌های منو برای چی می‌خوای؟ ببین، من یه مقدار پول دارم. زیاد نیست، ولی یه چیزی می‌شه. همه‌اش رو میدم بهت به شرط اینکه ولم کنی برم. منو نکش. » «نترس، آقا، نمی‌کشمت. من فقط چشمات رو می‌خوام. » دوباره پرسیدم:«اما چرا چشمای منو می‌خوای؟» «دوست دخترم دلش یه دسته گل از چشم‌های آبی می‌خواد اما این‌طرف‌ها چشم آبی کم پیدا می‌شود. » «اما چشمای من به درد تو نمی‌خوره. چشم‌های من قهوه ایه، نه آبی. »
Mary

حجم

۷٫۰ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۵ صفحه

حجم

۷٫۰ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۵ صفحه

قیمت:
رایگان