کتاب یک فیلم، یک جهان؛ حالا نگاه نکن
معرفی کتاب یک فیلم، یک جهان؛ حالا نگاه نکن
کتاب یک فیلم، یک جهان؛ حالا نگاه نکن نوشتهٔ مارک سندرسن و ترجمهٔ بابک کریمی است و انتشارات خوب آن را منتشر کرده است. این اثر یکی از کتابهای مجموعه یک فیلم، یک جهان انتشارات خوب است. سندرسن در این کتاب فیلم حالا نگاه نکن اثر نیکلاس روگ را بررسی میکند و آن را به وسعت یک جهان میبیند.
درباره کتاب یک فیلم، یک جهان؛ حالا نگاه نکن
مجموعه «یک فیلم، یک جهان» مشتمل بر تکنگاریهایی است دربارهٔ فیلمهای نامی و اثرگذار تاریخ سینما. در انتخاب این کتابها، نه فیلمهایی خاص و سلیقهای مشخص بلکه اهمیت فیلم و کتاب مد نظر در اولویت است و از میان چندینوچند مجموعهٔ کتاب انگلیسی و فرانسوی، آثاری برگزیده میشوند که تا حد ممکن با تاریخ کتابهای سینمایی ایران نسبتی داشته باشند و جای خالی آنها حس شود؛ البته در مواردی نیز که کتاب دلخواه موجود نیست، کتابی مختص این مجموعه تدوین میشود.
هر کتابی از مجموعهٔ «یک فیلم، یک جهان» درصدد است «فیلم» مورد مطالعهاش را به وسعت یک «جهان» ببیند.
فیلم حالا نگاه نکن به کارگردانی نیکلاس روگ است که در سال ۱۹۷۳ منتشر شد. از بازیگران آن میتوان به جولی کریستی، دونالد ساترلند، لئوپولدو تریئسته و دیوید تری اشاره کرد.
داستان فیلم از این قرار است: «جان» و «لاورا» بکستر در ونیز با دو خواهر که یکی از آنها ادعا میکند واسط ارواح است آشنا میشوند. او اصرار میکند که روح دختر آنان که بهتازگی غرق شده را میبیند. «لاورا» شیفتهٔ حرفهای او میشود اما «جان» متقاعد نمیشود اما بعد از مدتی او دختر خود را در خیابان میبیند که لباس قرمزی پوشیده و ... .
آثار نیکلاس روگ چنان خلاقانه است که تاثیرش در آثار کارگردانان بزرگِ پس از خود کاملا مشهود است. این فیلم که بر اساس داستانی از دافنه دوموریه با همین نام نوشته شده یکی از جذابترین فیلمهای سینماست. در این فیلم، روح و وحشت و ترس ابزار سرگرمی نیستند. اینها همه مثل یک پازل کنار هم چیده میشوند تا مخاطب را با معنای عمیق درون خود و تاثیرِ ترسها و عذاب وجدانها در زندگی فرد آشنا کنند.
خواندن کتاب یک فیلم، یک جهان؛ حالا نگاه نکن را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به سینما و نقدهای سینمایی مخاطبان این کتاب و این مجموعهاند.
بخشی از کتاب یک فیلم، یک جهان؛ حالا نگاه نکن
«کمدی سیاه زندگی را مجموعهای از بدبختیها مینمایاند که بعضاً با بدبختیهای دیگران تسکین مییابد. پوست موز، افتادن، موانع لحظهآخریجوجه را آخر پاییز میشمارندهمگی نشان میدهند که ما، صرف نظر از میزان تلاشمان یا داشتن هدفی والا، محکوم به زمینخوردنیم. زندگی مطلوبآن لحظات نادری که ظاهراً همهچیز درست پیش میرود صرفاً وقفهای است برآمده از زمانبندی بد همیشگی.
بَکسترها، دلبستگان زندگی شیرین، بههیچوجهاز نظر روحی و جسمیآمادهٔ مواجهه با فاجعه نیستند. حالا نگاه نکن در واقعیت غسل تعمید بیرحمانهای را برای آنها مقدر میکند: کریستین غرق، لورا دلشکسته، جانی مجروح و جان کشته میشود. هیچکس نمیتواند واقعیت سهمگین را تاب بیاورد و این غیرقابل تحملبودن داستان آنهاست که کمدی را به تراژدی بدل میکند.
فیلم، پس از سکانس آغازین تکاندهنده، سریعاً بیننده را راحت میگذارد و ریتمش کند میشود تا بتواند تنش را بار دیگر تدریجاً تشدید کند. چرخش به سمت کمدی ملیح موجب آرامش تماشاگر میشود، اما قطعات پازل فیلم پیشاپیش ترسیم شدهاند و، از برخی جهات، مسئله صرفاً کنار هم گذاشتن قطعات و چیدنشان، یکبهیک و رنگبهرنگ، است.
جامپکات از جیغ لورا به متهٔ برقیْ تغییر لوکیشن و جهش زمانی را دربر میگیرد. بنابراین، مرگ کریستین، تشییع جنازهٔ او و پرواز به ایتالیا بیدرنگ فراموش میشوند. اما سوگواری کماکان ادامه دارد. جان در کارش پی آرامش میگردد و میکوشد ویرانیهای گذشته را از میان بردارد تا از بد خوب بسازد. زمان را از یاد میبرد: برای صرف ناهار با لورا، که در حال نامهنوشتن به جانی میبینیمش، دیر میرسد. لورا برای برقراری ارتباط با پسرش موفقتر از همسرش است. وقتی جان از لورا میخواهد چند خط به نامه اضافه کند، لورا میگوید خودِ او [اگر خواست میتواند] نامه بنویسد. اما مرد هرگز مجال این کار را به خود نمیدهد: بیش از حد مشغول کارش است. مدام میگوید باید کمی مرخصی بگیرد، اما حتی وقتی جانی صدمه دیده چنین نمیکنداشتباهی مرگبار. زمانی که اسقف به او توصیه میکند «میبایست میرفتی»، روی این موضوع تأکید میشود. نصیحت، پیشآگاهیها و هشدارها هیچ تأثیری روی جان ندارند: او نسبت به مرگ خود بیتوجه است. و دیگر قرار نیست پسرش را ببیند یا با او حرف بزند. اکنون شاید بتوان گفت جان «در حال انکار» است: از رویارویی با حقایق ناگوار تن میزند. جانمانند پدر (جان میلن) در پرسه که مدت کوتاهی پیش از شلیک به خود مقالهای دربارهٔ زمینشناسی ساختاری میخواندبا معطوفکردن توجهش به خواص عجیب سنگ، ویژگیهای شیشه و تأثیر آبوهوا روی آنها میتواند حادثهٔ تلخ را به فراموشی بسپرد، اما نه برای همیشه.»
حجم
۵۵۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه
حجم
۵۵۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۱۲ صفحه