دانلود و خرید کتاب خانه خانواده گودوین پی. جی. نایت ترجمه نگار عباس پور
تصویر جلد کتاب خانه خانواده گودوین

کتاب خانه خانواده گودوین

معرفی کتاب خانه خانواده گودوین

کتاب خانه خانواده گودوین نوشتهٔ پی. جی. نایت و ترجمهٔ نگار عباس پور و ویراستهٔ فواد صادقیان است و کتاب چ آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب خانه خانواده گودوین

کتاب خانه‌ خانواده گودوین داستانی ترسناک است که سه خواهر که هرکدام خلق‌وخوی متفاوتی دارند آن را روایت می‌کنند و پیش می‌برند. یکی از خانه‌های اطراف خانهٔ خانواده گودوین، به گفتهٔ مردم تسخیر شده است. ماجرا از بازی «جرئت و حقیقت» شروع می‌شود، آن هم درست زمانی که هرکدام از بچه‌ها داستان ترسناکی را که دربارهٔ آن خانه شنیده‌اند برای بقیه تعریف می‌کنند.

خواندن کتاب خانه خانواده گودوین را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به نوجوانانی که داستان‌های ترسناک دوست دارند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب خانه خانواده گودوین

«وقتی داشتند با ماشین به پایین خیابان یک‌طرفه و خلوت‌شان می‌رفتند، آلیسا پیترسون به مادر و خواهرش گفت: «خوشحالم وقتی مهمون‌هامون، برسن هوا تاریک می‌شه. اون‌طوری دیگه کسی نمی‌تونه اون خونه‌هه رو ببینه.»

آماندا جواب داد: «امروز خونه‌هه عجیب‌وغریب‌تر از همیشه به نظر می‌آد. تو تابستون پشت درخت‌ها گُم می‌شه.»

خانم پیترسون، که داشت وارد راه ورودی خانه می‌شد و به دنبال‌شان گردوخاک به هوا می‌فرستاد، حرف دخترها را تأیید کرد: «امیدوارم اهالی بالاخره این‌جا رو خراب کنن و تموم شه بره.» نتیجهٔ مراجعهٔ دقیقه‌نودی به فروشگاه برای خرید چندتا از ملزومات ازقلم‌افتادهٔ مهمانی شده بود کیسه‌کیسه خوراکی ضروری. خانم پیترسون آرام دستش را روی بوق گذاشت. لحظه‌ای بعد کوچک‌ترین دخترش، آنه۲، از خانه بیرون پرید تا کمک کند ماشین را خالی کنند.

دخترها تقریباً کار آوردن کیسه‌ها را به داخل خانه تمام کرده بودند که آلیسا به دو خواهر کوچک‌ترش اشاره کرد تا دورش جمع شوند.

آلیسا گفت: «احتمالاً امشب همه تو مهمونی دل‌شون می‌خواد ماجراهایی دربارهٔ خونه‌بغلی بشنون، ولی بیاین سعی کنیم درباره‌ش حرفی نزنیم. قراره این مهمونی بزرگ‌ترین و بهترین جشن شب سال نویی باشه که تا حالا داشته‌یم. دلم می‌خواد، یه‌بار هم که شده، مهمونی مال خودمون باشه، نه دربارهٔ اون چیزی که کنار خونه‌مونه. قبوله؟»

هر سه خواهر، درست هم‌زمان، چرخیدند و به آن خانه خیره شدند؛ همان جایی که تا حد امکان از آن دوری می‌کردند. نمای بیرونی خانه درب‌وداغان بود. شیشهٔ بعضی پنجره‌ها تَرَک برداشته بود، بیش‌تر وقت‌ها باد تخته‌های سقف را پایین می‌انداخت و رنگ تخته‌های چوبی، که خانه را به‌زحمت سر پا نگه داشته بودند، پوسته‌پوسته شده بود. دخترها شنیده بودند که داخل خانه از این هم بدتر است. هیچ‌کدام از اعضای خانوادهٔ پیترسون خودشان توی خانه نرفته بودند، ولی طبق شایعه‌های اهالی شهر، تخته‌های کفِ خانه داشتند می‌پوسیدند، درها همین‌طور اَلکی از لولاهای زنگ‌زده آویزان بودند و بخشی از سیم‌کشی برق هم به شکل خطرناکی لُخت و بی‌حفاظ بود. با نگاهی به وضعیت چمن، راحت می‌شد شایعه‌ها را باور کرد. فرغون زنگ‌زده و کهنه‌ای روی علف‌های خشک چپه شده بود. تیر چراغ‌برقِ ازکارافتاده‌ای هم کنار فرغون قرار داشت که گاهی با جریان برق پِرپِر می‌زد و وِزوِز می‌کرد.

خواهرها رو گرداندند و به هم نگاه کردند.

آماندا و آنه یک‌صدا گفتند: «قبوله!»

خانم پیترسون از کنار پله‌ها، بلندبلند رو به طبقهٔ دوم گفت: «دیگه داره وقتش می‌شه آماندا!» آماندا نگاه گذرایی به ساعت روی پاتختی‌اش انداخت و اخم کرد. به‌زودی مهمان‌هایش از راه می‌رسیدند و او هنوز یک ذره هم برای جشن شب سال نوِ خانواده آماده نشده بود. او برس کوچکی را روی ناخنش کشید و یک لایهٔ دیگر لاک قرمز آلبالویی تیره زد.»

roza
۱۴۰۲/۰۹/۰۳

خیلی عالی بود.

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۹۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۹۹٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۳۳,۰۰۰
۱۶,۵۰۰
۵۰%
تومان