کتاب دوست ابدی من
معرفی کتاب دوست ابدی من
کتاب دوست ابدی من نوشتهٔ پی. جی. نایت و ترجمهٔ مائده مرتضوی است و کتاب چ (کتابهای کودک و نوجوان نشر چشمه) آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب دوست ابدی من
داستان کتاب دوست ابدی من دربارهٔ دختری است به نام کتی که یک روز مجبور میشود از دوست صمیمیاش، امی فیتزجرالد خداحافظی کند، چون خانوادهٔ امی میخواهند به کالیفرنیا نقل مکان کنند. این اتفاق برای کتی خیلی دردناک و سخت است. او نمیتواند این دوری را تحمل کند، اما بالاخره یک روز تصمیم میگیرد دوست جدیدی برای خود پیدا کند. و این دختر کسی نیست جز: ویتنی. او قرار است جای خالی دوست قدیمیاش را پر کند.
ولی قرار است این دوستی اتفاقات جدیدی برای کتی رقم بزند و خیلی سادهٔ ساده هم نباشد! ویتنی که دنیایش عجیبوغریب است، عروسکهایی دارد که معمولی نیستند. این عروسکها به وقت خودشان حسابی کتی را میترسانند. عروسکهای کیتی رازهایی با خودشان دارند و میخواهند آنها را به کتی بگویند. باید ببینیم ماجرای کیتی با این عروسکها به کجا میرسد.
خواندن کتاب دوست ابدی من را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
دوست ابدی من را به طرفداران داستانهای ترسناک و ماجراجویانه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب دوست ابدی من
همان شنبه، چند ساعت بعد، در خانهای در مرکز شهر؛ کتی والش داشت با دقت انگشتهای شست بهترین دوستش، امی فیتزجرالد، را با لاک ناخن سفید براقی، لاک میزد. کتی آنها را فوت کرد تا کمی خشک شوند و بعد نقطهٔ زردرنگ بزرگی وسط هر کدام از ناخنها گذاشت. حالا شد؛ یک ناخنآرایی آفتابی!
«آهان! صبحونه. عاشقشم.»
این صدای امی بود که بالاخره چشمهایش را باز کرد. با ذوق و شوق به شستهای تخممرغیاش نگاه کرد و گفت: «حالا وقتشه بقیهٔ ناخنهام رو شبیه بیکن کنی.» کتی میخواست ناخنها را با رنگ بژ تزئین کند تا شبیه نان تُست شوند اما بیکن طرح جذابتری به نظر میرسید. ایدههای امی برای ناخنآرایی همیشه محشر بود!
کتی لبخندی زد و از میان مجموعهٔ پنجاهرنگی امی، سه رنگ از طیف قهوهای و بژ انتخاب کرد تا طرحهای بیکن موردعلاقهٔ امی را روی ناخنهایش بکشد. وقتی کار کتی تمام شد، امی ناخنهایش را فوت کرد تا بیکنها خشک شوند. در همان لحظه کتی داشت به صبحانهٔ فردا که قرار بود در خانهٔ خانوادهٔ فیتزجرالد بخورند، فکر میکرد؛ آخرین صبحانه برای مدتی طولانی. چون امی و خانوادهاش داشتند از شهر وستبروک ایالت کانکتیکات به ایالت کالیفرنیا نقلمکان میکردند.
کتی گفت: «سعی کن تا ماه اُکتبر ناخنهات رو صحیح و سالم نگه داری. اگه تا جشن برداشت محصول که دوباره برمیگردی همین جا سالم بمونن که عالیه. تو هم هرچی روی ناخنهای من بکشی تا اون موقع سالم نگهش میدارم، تا جشن برداشت. باورت میشه که امسال با هفتهٔ تولدم همزمان شده؟ اونوقت روی ناخنهامون طرحهای جدید میکشیم.»
حجم
۹۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۸ صفحه
حجم
۹۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۵۸ صفحه
نظرات کاربران
با اینکه داستان تقریبا کوتاهی بود ولی جالب و تازه بود.
عالی بود ممنون
خیلی قشنگ بود و جالب
خیلی باحاله . من به وستش نرسیده بودم داشتم می ترسیدم