
کتاب راه های رسیدن به خانه
معرفی کتاب راه های رسیدن به خانه
کتاب الکترونیکی «راههای رسیدن به خانه» نوشتهٔ الخاندرو زامبرا و با ترجمهٔ فردین توسلیان، توسط نشر هیرمند منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمانهای معاصر قرار میگیرد و داستانی از زندگی در شیلی را روایت میکند که با نگاهی به روابط خانوادگی، خاطرات کودکی و تأثیرات سیاسی و اجتماعی دوران دیکتاتوری پینوشه، به تجربهٔ زیستن و بزرگشدن در جامعهای پر از فرازونشیب میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب راه های رسیدن به خانه
«راههای رسیدن به خانه» رمانی است که در بستر شیلی دهههای پایانی قرن بیستم شکل گرفته و با روایتی اولشخص، زندگی پسری را دنبال میکند که در دوران کودکی و نوجوانیاش با زلزلهای بزرگ، تحولات خانوادگی و سایهٔ سنگین دیکتاتوری پینوشه روبهرو میشود. الخاندرو زامبرا، نویسندهٔ شیلیایی، در این کتاب با ترکیب عناصر خاطره، داستان و تأملات شخصی، تصویری از رشد و بلوغ فردی را در دل جامعهای متلاطم ترسیم کرده است. ساختار کتاب بهگونهای است که بخشهایی از زندگی شخصیت اصلی را در قالب روایتهای کوتاه و پیوسته به هم میچسباند و در عین حال، لایههایی از گذشته و حال را به هم گره میزند. این رمان نهتنها داستانی دربارهٔ خانواده و عشق است، بلکه بهنوعی بازتابی از حافظهٔ جمعی و فردی یک نسل در مواجهه با تاریخ معاصر شیلی بهشمار میآید. فضای داستانی کتاب، میان خاطرات کودکی، روابط خانوادگی، دوستیها و تأثیرات اجتماعی و سیاسی در نوسان است و با زبانی موجز و صمیمی، تجربهٔ زیستن در جامعهای پر از تضاد و تغییر را به تصویر میکشد.
خلاصه داستان راه های رسیدن به خانه
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «راههای رسیدن به خانه» با روایتی از کودکی راوی آغاز میشود؛ پسری که در بحبوحهٔ زلزلهای بزرگ در شیلی، برای نخستین بار حس گمشدن و بازگشت به خانه را تجربه میکند. این تجربه، نقطهٔ شروعی برای ورود به دنیای بزرگترها و مواجهه با پیچیدگیهای روابط خانوادگی و اجتماعی است. راوی در کنار والدینش، با همسایهها و دوستانی چون کلودیا آشنا میشود؛ دختری که رابطهای خاص و پررمزوراز با او شکل میگیرد و بهتدریج، نقش مهمی در زندگی و نگاهش به جهان پیدا میکند. در پسزمینهٔ داستان، سایهٔ دیکتاتوری پینوشه و فضای سیاسی-اجتماعی شیلی حضور پررنگی دارد. راوی، در کنار دغدغههای کودکانه و نوجوانانهاش، با مفاهیمی چون تنهایی، مراقبت، خیانت، وفاداری و هویت دستوپنجه نرم میکند. او بهدرخواست کلودیا، به نوعی جاسوسی از دایی او، رائول، میپردازد و این مأموریت کودکانه، بهانهای میشود برای ورود به دنیای رازآلود بزرگترها و کشف لایههای پنهان زندگی اطرافیان. در ادامه، روایت با گذر زمان و تغییرات اجتماعی و خانوادگی پیش میرود؛ روابط میان شخصیتها دستخوش دگرگونی میشود و راوی با تجربهٔ جدایی، دلتنگی و بلوغ، به بازنگری گذشته و معنای خانه و خانواده میرسد. داستان، در عین روایت زندگی فردی، بازتابی از حافظهٔ جمعی یک نسل است که در دل تحولات سیاسی و اجتماعی، بهدنبال معنا و هویت خود میگردد.
چرا باید کتاب راه های رسیدن به خانه را بخوانیم؟
این کتاب با نگاهی صادقانه و بیپیرایه به تجربهٔ زیستن در جامعهای پر از تغییر و بحران میپردازد و از خلال خاطرات و روایتهای روزمره، به لایههای عمیقتری از هویت، خانواده و تاریخ معاصر شیلی نفوذ میکند. «راههای رسیدن به خانه» نهتنها داستانی دربارهٔ بزرگشدن و بلوغ است، بلکه تصویری از تأثیرات سیاست و تاریخ بر زندگی فردی و جمعی ارائه میدهد. روایت کتاب، با پیوند زدن خاطرات شخصی به وقایع اجتماعی، فرصتی برای تأمل دربارهٔ نقش خانواده، دوستی و خاطره در شکلگیری هویت فردی فراهم میکند. همچنین، این اثر برای کسانی که به ادبیات آمریکای لاتین و روایتهای نسلهای پس از دیکتاتوری علاقه دارند، تجربهای متفاوت و تأثیرگذار خواهد بود.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب به علاقهمندان رمانهای معاصر، دوستداران ادبیات آمریکای لاتین و کسانی که به موضوعات هویت، خانواده، خاطره و تأثیرات سیاست بر زندگی روزمره توجه دارند، پیشنهاد میشود. همچنین برای کسانی که به دنبال درک تجربهٔ زیستن در جوامع دستخوش تغییر و بحران هستند، این کتاب میتواند الهامبخش باشد.
بخشی از کتاب راه های رسیدن به خانه
«یکبار گم شدم. شش یا هفت سالم بود. حواسم پرت شد و ناگهان متوجه شدم که خبری از پدر و مادرم نیست. ترسیده بودم؛ اما بلافاصله راه را پیدا کردم و پیش از آنها به خانه رسیدم. پدر و مادرم با بدبختی بهدنبالم میگشتند و من خیال میکردم آنها گم شدهاند. فکر میکردم من راه خانه را میدانم و آنها نمیدانند. مادرم بعداً به من گفت: «تو از یه راه دیگه رفتی.» عصبانی بود و چشمهایش هنوز ورم داشت. توی دلم گفتم این شما بودید که از یه راه دیگه رفتید؛ اما آن را به زبان نیاوردم. پدر بیهیچ حرفی ما را از روی مبل تماشا میکرد. گاهی خیال میکنم تمام عمرش به نشستن در آنجا و فکرکردن گذشت. شاید هم اصلا به چیزی فکر نمیکرد. شاید فقط چشمهایش را میبست و زمان را در آرامش یا سکون درک میکرد. البته آن شب صدایش درآمد؛ «این اتفاق خوبیه؛ تو از پس مشکلات براومدی.» مادر ماتومبهوت به او خیره شد؛ اما نطق بیسروته پدر دربارهی مشکلات ادامه پیدا کرد. روی صندلی، مقابلش ولو شدم و خود را به خواب زدم. صدای جروبحثشان را میشنیدم؛ جروبحثی که از الگویی همیشگی پیروی میکرد؛ مادر پنج جمله میگفت و پدر با یک کلمه جوابش را میداد. گاهی جوابش تندوتیز بود؛ «نه». گاهی فریادزنان میگفت: «دروغگو»؛ گاهی هم مثل پلیسها جواب میداد: «منفیه.»
حجم
۷۰۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه
حجم
۷۰۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۴۰ صفحه