کتاب معمای بچه عوضی
معرفی کتاب معمای بچه عوضی
کتاب معمای بچه عوضی نوشتهٔ تامی دونباواند و ترجمهٔ سرور کتبی است و نشر پیدایش آن را منتشر کرده است. این کتابْ یکی از جلدهای مجموعهٔ ۱۳جلدی خیابان جیغ است.
درباره مجموعه خیابان جیغ
داستان این مجموعه دربارهٔ پسری به نام لوک واتسون است، پسربچهای که زندگی طبیعی داشت و با خانوادهاش در آرامش زندگی میکرد. اما بعد از اینکه به یک گرگینه تبدیل شد، همراه خانوادهاش به خیابان جیغ نقل مکان کردند؛ محلهای که پر از هیولاست. لوک با دوتا از ساکنین دیگر خیابان جیغ دوست میشود، یک خونآشام به اسم رسوس نگتیو و یک مومیایی به اسم کلیو فار. لوک فکر میکند میتواند خیابان جیغ را خانهٔ خودش بداند، اما مشکل کوچکی وجود دارد: پدر و مادرش از همسایگان جدیدشان میترسند. آیا لوک میتواند قبل از اینکه آنها از ترس بمیرند، راه خروجی به دنیای واقعی باز کند؟
درباره کتاب معمای بچه عوضی
کتاب معمای بچه عوضی دوازدهمین جلد از مجموعهٔ خیابان جیغ است.
در معمای بچهی عوضی، خیابان جیغ دچار دردسر تازهای میشود. خواهرزادهٔ ایفا اورول، پوپی، با یک بچهٔ عوضی جابهجا شده است و از آن بدتر، پوپی واقعی به اسارت ملکه کریمسون خبیث درآمده. لوک، رسوس و کلئو برای نجات پوپی، راهی سرزمین پریها میشوند، ولی این سرزمین، پر از شگفتیهای عجیب و وحشتناک است. پیشنهادی به رسوس میشود که او نمیتواند آن را نشنیده بگیرد. اینطوری ماجرا، پیچیده و پیچیدهتر میشود.
خواندن کتاب معمای بچه عوضی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این رمان جالب و هیجانانگیز برای گروه سنی کودک ۱۱+ سال منتشر شده است.
بخشی از کتاب معمای بچه عوضی
«شبح سرش را عقب کشید و جیغ جیغ کرد. زیر و بمِ صدایش پنجرهها را تکان میداد و وسایل تزیینی اتاق را میلرزاند. ناگهان گلدان پر از گل روی میزِ کنار دیوار، تکان شدیدی خورد و روی زمین افتاد و خرد شد.
دکتر اسکالی میان جیغ جیغِ او فریاد زد: «متشکرم! حالا میتونی بشینی.»
فیول تپ بالاخره ساکت شد و همانطور که پشت میزش مینشست به همکلاسیهای جدیدش لبخند زد.
در ردیف اول، رسوس نگاتیو دستش را با احتیاط از روی گوشش برداشت. حیرتزده گفت: «وای خدا! اگه اشباح این طوری اسمشون رو میگن، پس یادم باشه هیچوقت ازشون نشونی جایی رو نپرسم!»
کلئو فار لبخند زد: «یا وقتی پاهاش خواب میره دور و برش نباشیم.»
لوک واتسون بیصبرانه توی صندلیاش جابهجا شد و زیر لب غرغر کرد: «خیلی مسخرهست.»
رسوس تأیید کرد: «واقعاً که! باورم نمیشه برگشتیم مدرسه.»
دکتر اسکالی گفت: «شما سه تا... حرف زدن بسه... نمیدونید کلاس شروع شده؟ حالا، حواستون به درس علوم باشه، به گیاهان و جانوران... لطفاً همگی فصل دوازده کتابتون رو باز کنید. باید با خوشحالی به اطلاعتون برسونم امروز صبح یک کارشناس دانه و پیاز افتخار داده که به کلاس ما بیاد...»
در باز شد و مرد گنده و خالکوبیشدهای با لباس صورتی، خودش را توی اتاق چپاند. پری توینکل خرخرکنان گفت: «چطور مطورید، بچهها!»
دکتر اسکالی با صورت ترسناک بدون لب، پوزخند زد: «توینکل با مهربانی تمام قبول کرده هر چیزی رو که دربارهٔ لوبیاها میدونه به ما بگه.»
پری خرخر کرد. دور کلاس چرخید و جلو هر شاگرد یک لوبیای قهوهای گذاشت.
ـ اینها لوبیاهای سحرآمیزن، با اینکه خیلی ارزش دارن ولی نباید اونها رو با هیچ گاو یا حیوون دیگهای عوض کرد. قدیمها پیرزنی رو میشناختم که پسرش با یه گاو رفت بازار...»
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
حجم
۱٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
نظرات کاربران
خیابان جیغ دچار دردسر تازه ای شده... خواهرزاده ی ایفا اورول،پوپی،با یک بچه ی عوضی جابه جا شده است و از آن بدتر،پوپی واقعی به اسارت ملکه کریمسون خبیث در آمده.لوک،رسوس و کلئو برای نجات پوپی،راهی سرزمین پری ها میشوند.ولی