کتاب مدفن کرم های شب تاب
معرفی کتاب مدفن کرم های شب تاب
کتاب مدفن کرم های شب تاب نوشتهٔ آکی یوکی نوساکا و ترجمهٔ مجید گلی و زهره چگنی است. انتشارات اردوی سوره این داستان ژاپنی را که در جنگ میان ژاپن و آمریکا میگذرد، روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب مدفن کرم های شب تاب
آکی یوکی نوساکا در کتاب مدفن کرم های شب تاب، از تجربیات گذشتهاش برای ارزیابی احساسات زمان حالش بهره میبرد. او پنجاهوهشتمین جایزهٔ نائوکی را در سال ۱۹۶۸ برای کتابهای «مدفن کرمهای شبتاب» و «هیجیکی آمریکایی» دریافت کرد. این نویسنده در خطابهٔ پس از دریافت جایزه اذعان داشت که هر چیزی که شخصیت امروز او را تشکیل داده، میتوان در حملات هوایی، ویرانههای جنگی و بازار سیاه یافت. این کتاب، شبهزندگینامهای است از نوساکا که در سال ۱۹۶۷ میلادی در ژاپن منتشر شد. داستان بر اساس تجربیات نویسنده پیش و پس از بمباران کوبه در سال ۱۹۴۵ است. در این داستان، با یک خواهر و برادر همراه میشویم. این برادر که نوجوانی ژاپنی است، خواهربهدوش در جستوجوی زندگی در گوشهای از آن شهرِ در آتش سوخته است. مادرشان که ناراحتی قلبی دارد، دیرتر از بچهها به پناهگاه میرسد؛ چون تا آخرین لحظات در تدارک غذا برای فرزندان خود بوده تا پیش شوهرش شرمنده نباشد؛ همین باعث میشود زیر بمباران بسوزد.
پسر نوجوان که «سیتا» نام دارد، برای لقمهای نان سرقت میکند، زیر باد کتک میرود و در بازار سیاه مخوف آن روزها سرش کلاه میرود، ولی خواهرش را عزیز میشمرد. همه از بمباران به دل پناهگاهها میخزند، اما سیتا حین بمباران در دل مزارع مردم بهدنبال غذاست. در خانههای نیمهسوخته و ویران مردم در جستوجوی چیزی برای تبدیلش به برنج و سایر غذاهاست. تلاشهای بیوقفهٔ سیتا بیثمر بود. «ستسوکو»، خواهرش، هر روز نزارتر از دیروز، بیماری دمارش را در آورده بود. جنگ بسیار بیرحم بود. چه بر سرِ این خواهر و برادر میآید؟ آیا آنها میتوانند در میان جنگ بین ژاپن و آمریکا، جان سالم به در ببرند و زنده بمانند؟
خواندن کتاب مدفن کرم های شب تاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ژاپن و قالب داستان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مدفن کرم های شب تاب
«غروب روز سی و یکم جولای در حالی که مشغول دزدی بود آژیر خطر به صدا درآمد، بیهیچ توجهی داشت به در آوردن سیب زمینیها ادامه میداد تا اینکه یک کشاورز که در پناهگاهِ روباز همان حوالی پناه گرفته بود او را مشغول دزدی دید. خشمگین شد و مفصل به باد کتکش گرفت. با خاموش شدن آژیر خطر، عصبانی و به سرعت به سمت غار حرکت کرد. پسماند سیبزمینی جوانهزده که قرار بود سرخ کند را با چراغ قوه جستجو میکردند. شواهد غیر قابل انکار بود «متاسفم منو ببخش!» در مقابل چشمان ستسوکوی وحشتزده، روی زانوهایش از کشاورز طلب بخشش میکرد، اما رحمی در کار نبود، «خواهر کوچیکه من مریضه اگه من نباشم اون نمیتونه از پس خودش بر بیاد.» «خیلی هم دل و جرئت داری، دزدیدن محصولات کشاورزی اونم تو بحبوحه جنگ جرم بزرگیه.» تا حد امکان کتکش زد و او را زیر مشت و لگد گرفت، سپس شانههایش را گرفت، «یالا جُم بخور، میندازنت گوشه هُلُف دونی.» با این حال پلیس سرِ ایستگاه نسبت به این قضیه کاملاً بیتفاوت بود، «مثل اینکه امشب حمله هوایی تو فوکوی تموم شده.» کشاورزِ پریشان حال را تسلی بخشید. سخنرانی مفصلی برای سیتا انجام داد، ولی خیلی زود آزادش کرد. به بیرون برگشت. چطور این همه راه را آمده بود؟ ستسوکو آنجا ایستاده بود، در راه برگشت به پناهگاه بودند و پشت سیتای گریان را نوازش میکرد، «کجات درد میکنه؟ اصلاً حالت خوب نیست. باید دکتر خبر کنیم تا نگاهی بهت بندازه» ستسوکو با لحنی بسیار شبیه مادرش صحبت میکرد.»
حجم
۴۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
حجم
۴۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۰۰ صفحه
نظرات کاربران
توصیه میکنم قبل از دیدن انیمهی این اثر، کتابش رو بخونید... مسلما جزییات و توصیفات بیشتری داره و بهتر میتونید معنای پشت بعضی از سکانسهای خیلی کوتاه رو درک کنید. این ترجمه تقریبا قابل قبول هستش ولی میتونست بهتر باشه... حذفیاتی
داستان فضای بمباران شهر های ژاپن در جنگ جهانی دوم رو نشون میده و یک درام بسیار تأثیر گذاره. اما اما ترجمه این کتاب زیاد خوب نیست و بسیار درهم و مبهم همه چیز رو نشون میده. حقیقتا اگر انیمه ای
حتما بخونیدش. داستانش تلخه ولی خوب تلخیهای یه جنگ رو نشون میده