کتاب کرشمه کلام ۲
معرفی کتاب کرشمه کلام ۲
کتاب کرشمه کلام ۲ نوشتهٔ فاطمه سادات شاهوران (مرجان) در نشر خط آخر چاپ شده است. این کتاب مجموعه اشعار فاطمه سادات شاهوران است که در قالب مثنوی سروده شده است. اشعار او در قالب غزل نیز در کتاب کرشمه کلام به چاپ رسیده است.
درباره کتاب کرشمه کلام ۲
مجموعه کرشمه کلام ۲ شامل ۱۵۳ سروده در قالب مثنوی است و تعدادی سروده به سبک ترانه نیز در بین اشعار این مجموعه وجود دارد. همچنین در انتها تعداد ۳۹ بداههٔ مشترک در همین سبک آورده شده است که حاصل همسرایی شاعر با استادش، آقای مسعود راد است. به این صورت که بیتی یا مصرعی شده است. تمام سرودههای فاطمه سادات شاهوران بداهه هستند و در کسری از زمان سروده شدهاند و به گفتهٔ او هرگز برای سرایش قطعهای روزهای متمادی فکر نکرده است و گاهی در یک روز ۳ تا ۴ اثر سروده است.
کتاب کرشمه کلام ۲ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به اشعار معاصر در قالب غزل پیشنهاد می شود.
درباره فاطمه سادات شاهوران
فاطمه سادات شاهوران (مرجان) با تخلص مرجانه در شیراز چشم به جهان گشود و تحصیلات خود را در شیراز و تهران گذراند. در کودکی علاقهای به نگارش نداشت و همیشه از زنگ انشا فراری بود. اما بعدها با حمایت پدر و مادر و تشویق همسرش به نگارش روی آورد. پس از مدتی که به نثر مینوشت، به نظم نیز علاقهمند شد. اولین غزل او در بهار ۲۰۲۰ میلادی سروده شد. از آغاز سال ۱۴۰۰ به قالب مثنوی نیز علاقهمند شد و سپس به یادگیری عروض و قافیه نیز پرداخت. فاطمه سادات شاهوران در حال حاضر با مجلهٔ زن روز در ایران و مجلهٔ هفتهٔ مونترال در کانادا همکاری میکند. همچنین او فعالیت وسیعی در مجلهٔ الکترونیکی خوابگردها و همچنین پیجهای مختلف نشر اثر شاعران در اینستاگرام را دارد.
بخشی از کتاب کرشمه کلام ۲
«بهشت دنیا...
مثنوی گویم کنارت که غزل نوش کنی
غم دنیا را به یک لحظه فراموش کنی
نان تازه ، بوی نعنا ، رقص ریحان ها ز باد
می برد ما را به دامانِ گلستان های شاد
تکه ابری در ورای آسمان بازی کند
در میان این هیاهو رقص و طنازی کند
آن طرف تر اردکی تن می دهد بر آب پاک
تا رود سکنا گزیند در کنار برگ تاک
قاز زیبایی کشد گردن به سوی چلچله
چلچله پر می کشد در کوله بارش هلهله
بید مجنون خانه ی عشق قناری گشته است
چهره ی زیبای هستی بس بهاری گشته است
سبز و آبی زرد و نیلی این جهان باشد بهشت
خنده کن بر هر چه باشد در ضمیر سرنوشت....
۱۴۰۰/۲/۲۵
موج دریا...
بده خود را به دست موج دریا
تو ای دریا دل بی ترس و تنها
برو در عمق جانش پاکیش بین
زلالی را ز رخسارش تو برچین
بگیر آرامش از آوای مستش
بده جان و تن خود را به دستش
برون می ریزد از روحت بلایا
عظیم است و دهد شورت سرا پا
گهی تند و گهی آرام باشد
چو ناقوسی پر از الهام باشد
بزرگی را نگه کن در درونش
بُوَد آزادگی ها در فنونش
دهد حال خوشش بی مزد و منت
فقط بخشندگی دارد به فطرت....
۱۴۰۰/۳/۱۵
جام محبت....
گم شدم در کوچه ی یکرنگیم
ماورای غصه و دلتنگیم
از محبت خانه شد ویرانه ای
عاقلان شهر چون دیوانه ای
زندگی بوی جنون و خون گرفت
اشک چشمم حالت جیحون گرفت
دست یاری را چنان ماری گَزید
با هوس جام محبت را چشید
پر زبغض و درد و آه و ناله شد
سینه ام داغی به دل آلاله شد
از دو چشمم همچنان اشکی چکید
از میان دل برون مسکن گُزید
جان بگیرم از حضور کردگار
سر زنم نیرنگ را با ذوالفقار....»
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۹۸ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۲۹۸ صفحه