کتاب ریگستان
معرفی کتاب ریگستان
رمان ریگستان اثر نویسندهٔ تاجیکتبار اهل ازبکستان، شهزاده سمرقندی است. انتشارات معین این کتاب را منتشر کرده است. ریگستان داستان زندگی دختری را در آستانهٔ فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی روایت میکند. این اثر رمانی تاریخی و اجتماعی و در عین حال عاشقانه و لطیف است.
دربارهٔ کتاب ریگستان
در رمان ریگستان سرگذشت شراره را میخوانید. دختری ۳۰ ساله که در تابستان سال ۱۹۹۱ در سمرقند زندگی و کار میکند. او استاد دانشکده زبانهای خارجی سمرقند است و همزمان یک برنامهٔ تلوزیونی به زبان فارسی را مجریگری میکند. او که در دورهٔ ممنوعیت یادگیری زبان فارسی، مخفیانه فارسی آموخته بود، حالا به دنبال اصلاحات «گلاسنوست» گورباچف، فرصت این را پیدا میکند که از فرهنگ و زبان نیاکان خود حرف بزند. شراره دختری آزاداندیش و طرفدار استقلال است که در این رمان با او و ماجراهایش همراه خواهید شد. ماجراهایی که رنگ و بوی وطنپرستی، فرهنگ دوستی و عشق دارند و همهٔ آنها به نوعی به شهر سمرقند، آدمهایش و میدان معروف ریگستان گره میخورند و شما را به حال و هوای سال ۱۹۹۱ میلادی، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پیدایش جوامع نو میبرند.
بیشک خواندن رمانی به زبان فارسی از نویسندهای که خود تاجیکتبار است و به شیرینی فارسی حرف میزند، بسیار لذتبخش است. با خواندن این رمان نهتنها از داستان و حال و هوایش لذت خواهید برد؛ بلکه از روبهروشدن با ترکیبات زبانی خاص نویسنده و کلمات و جملات او که شاید شنیدن و خواندشان در زبان فارسی برایتان عجیب اما دلچسب باشند نیز، لذتی دوچندان خواهید برد.
کتاب ریگستان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
علاقهمندان به رمان، به ویژه رمانهای تاریخی و اجتماعی از خواندن ریگستان لذت خواهند برد.
دربارهٔ شهزاده سمرقندی
شهزاده سمرقندی، نویسنده و شاعر تاجیکتبار مقیم هلند است. او در سال ۱۳۵۴ هجری شمسی در شهر سمرقند به دنیا آمد. در زمانی که خط فارسی در شوروی ممنوع بود، او توانست خودش خط فارسی را یادبگیرد و فارسی بنویسد. سمرقندی به زبان فارسی و کشور ایران علاقهمند است و مدتی نیز در کشور ما زندگی کرده است. او دو دفتر شعر و چهار رمان «سندرم استکهلم»، «زمین مادران»، «ریگستان» و «بازگشت به بخارا» را در کارنامهٔ خود دارد که جوایز مختلفی را نصیبش کرده و مورد توجه منتقدان زیادی قرارگرفتهاند.
شهزاده سمرقندی در سال ۲۰۱۶ میلادی از بین نویسندگان ۴۳ کشور جهان، برندهٔ جایزهٔ بهترین نویسندهٔ زن در جشنوارهٔ کتاب اوراسیا در لندن شد.
بخشی از کتاب ریگستان
«دلخور بود حکمت دارا وقتی دست به روزنامهٔ «صدای سمرقند» برد. انصاف هم خوب چیزی است. این را تأسیس دادم. جانم را به گرو گذاشتم اما مرا از آن محروم ساختند. اَلمآورتر از همه، این است که هیچ کسی از دوستان، به این رفتار رذیلانه اعتراض نکرد. حق با او بود. همه سر به زیر نشسته بودیم و نمیخواستیم به هیچ قیمتی تن به خطر دهیم. او سیاسیترین و جسورترین فرد شهر، نمیتوانست برای ملّت بنویسد. رأی ما را نداشت. رأی عاطفی ما به درد صحبتهای شیرین سرراهی میخورد و بس. . . اینجا بود که از پنجره، چیز سنگینی به روی کف چوبین اتاق برخورد و همهٔ حاضران را در مرکز فرهنگی ترساند. گلولهٔ گاز اشکآور انداخته بودند. راهی برای فرار نبود. در را محکم زدند. دو ثانیه طول نکشید همه دست پسِ سر، رو به دیوار بودیم. پلیس غافلگیرانه دام رذالت چیده بود. همهٔ صحبتها، ثبت شده بود و همه را بردند آن جای بینامونشانی که احتمالاً تمام مردم شهر، کابوس آن را دیده است. بازداشتگاهی که نه راغ داشت نه سوراخی که صدایی از آن بیرون برود. این، آخرین جلسهٔ مرکز فرهنگی بود و ناظم آن روز با ما نبود. پدربزرگ ناظم را از «خائنان ملّت» در دوران استالین میدانستند و در اوایل دههٔ سی، به سیبری تبعید شد و دیگر برنگشت.»
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۱٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
نظرات کاربران
متن نوشته سنگین است ،با اینکه به زبان فارسی است اما کامل متوجه نمیشوم،نتوانستم تمام کنم،،به سختی به نیمه رسید،شاید همه عیب از زبان نباشد ،خود داستان هم ساختار نوشتاری سختی دارد به شکلی شاعرانه نوشته شده.