کتاب شعرگونه ها
معرفی کتاب شعرگونه ها
کتاب شعرگونه ها سرودهٔ محمود بسیطی است و انتشارات یاروین آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب شعرگونه ها
شعر یکی از راههای انتقال احساسات است. شاعر برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و شعر همین زبان است. با شعر از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرید و گمشده وجودتان را پیدا میکنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که قرنها شاعران در شعرشان بازگو کردهاند.
شعر معاصر در بند وزن و قافیه نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. شاعر در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.
خواندن کتاب شعرگونه ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب شعرگونه ها
«من در اندیشه آنم که بدانم
به کدامین سو باید رفت
و با که باید گفت
و از چه باید گفت
اما
سوئی نیست
کسی نیست
و چیزی نیست
باید فراموش کرد
دنیا را
و ابدیت را هم!!
***
چه کسی میگوید
که خدا آن بالاست
من
ندیدم او را
گرچه دائم سر من بالا بود
چند روزی است که باز
خیره گشتم به زمین
که بجویم او را
شاید!!
***
من تو را میفهمم
دفتر شعر من از خاطرهها سرشار است
خاطرات خوش تو
لحظههایی که تو بودی و من و شمع و شراب
و خدا بود فقط ناظر ما
لحظههای که تو بودی و من و راز و نیاز
و تو میگفتی با من
من تو را میفهمم
اشک در چشم تو بود و هوس خواستنت در دل من
شاید آن روز تو را
من نمیفهمیدم
و تو میفهمیدی
که زمان کوتاهست
تو زمان را و مرا میفهمیدی
راستی را چه کسی باور داشت
که چنین خواهد شد
چه کسی میدانست
دفتر شعر من از خاطره سرشار شود
***
سال دیگر آمد و آمد بهار
مخمل سبز است گوئی کشتزار
بار دیگر سوز سرما رفت، رفت
باز یخها آب شد
برفها از کوهها شد ناپدید
بار دیگر ابر و باران
بار دیگر رعد و برق
باز رگبار بهاری
باز میآید تگرگ
باز پیدا میشوند از دورها
مرغکان خوش صدا
باز میخوانند مستانه سرود
در کنار آبهای زندهرود
ما دوباره شاهدیم
شاهد پرواز صدها چلچله
باز آوای چکاوکهای شاد
باز پرواز پرستوهای مست
بار دیگر عطر گلهای بهاری در هواست
شاد باید بود، شاد
مست باید بود، مست
فارغ از غوغای هستی
بی خیال از آنچه هست
عشق را باید شناخت
زندگانی را به پایش باخت، باخت»
حجم
۵۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۳ صفحه
حجم
۵۲٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۱۳ صفحه