کتاب مغز آشفته
معرفی کتاب مغز آشفته
کتاب مغز آشفته نوشتهٔ الک مونی و ترجمهٔ کامران بهمنی است و انتشارات نقشونگار آن را منتشر کرده است. هفت گام سیستماتیک برای متوقفکردن گفتوگوی منفی با خود که به ذهن آسیب میزند و همچنین، جهتدادن به افکار و احساسات و ایجاد نظم در زندگی در این کتاب آمده است.
درباره کتاب مغز آشفته
ما از همان خردسالی شروع به آموختن چیزهایی میکنیم که زندگی بزرگسالیمان را رقم میزنند. همهٔ این آموختهها مثبت نیستند و حتی برخی از آنها میتوانند منفیگرایی را به زندگی شخص تزریق کنند. این شرایط از اندیشههای منفی برمیخیزد که میتواند انسان را به افسردگی، اضطراب، نگرانی و تنش بکشاند.
اندیشههای منفی میتوانند بر عزتنفستان اثر بگذارند و حتی شما را از رسیدن به والاترین مقام یا پیشرفت در رابطه و سراسر زندگیتان بازدارند.
بدترین ویژگی اندیشهٔ منفی، نامحسوس بودن است و باعث میشود فرد بهسختی تشخیص دهد کِی در حال ویران کردن زندگیاش است.
برای کمک به درک بهتر این مطلب، به آمار زیر نگاهی بیندازید:
بنیاد ملی علوم میگوید که یک فرد عادی روزانه بین حدود ۱۲۰۰۰ تا بیش از ۵۰.۰۰۰ اندیشه از ذهنش میگذرد که ۸۰ درصد آنها را اندیشههای منفی یا تکراری تشکیل میدهند.
بیش از ۷۰ درصد دختران حدود ۱۵ تا ۱۷ ساله در صورتی که از ظاهر خود خوششان نیاید از فعالیتهای عادی روزانه، مانند رفتن به مدرسه، دوری میجویند.
سهچهارم دخترانی که عزت نفسشان در سطح پایینی است به کارهای ناشایستی مانند سیگار کشیدن، خوردن خوراکیهای ناسالم و مانند اینها دست میزنند.
اما این همهٔ مطلب نیست. هنوز پیامدهای فراوانی از منفیاندیشی وجود دارند که لازم و حیاتی است، پس هماکنون با آنها برخورد جدی و فوری کنید. برخی از این پیامدها به شرح زیرند:
جلوی پیشرویتان را میگیرد.
شما را از دستیابی به هدف بازمیدارد.
اطمینانتان را نابود میکند.
باعث میشود در سایهٔ ترس زندگی کنید.
کسالت و یکنواختی به بار میآورد.
سطح اضطراب را بالا میبرد.
اگر با هر یک از موارد ذکرشده (بالا) آشنایی دارید، یعنی این که همین امروز باید هر کاری که میتوانید برای ریشهکن کردن این عادت خطرناک بکنید.
اما اگر شما مانند خیلی از دیگران هستید، شاید حتی ندانید که مشکل دارید و این اندیشههای منفی موذیانه دستاندرکار درهم شکستن زندگیتان هستند. یا شاید کوشیدهاید خودتان از شر اندیشههای منفی رها شوید، ولی دریافتهاید که نمیتوانید بهجایی برسید. اما مشکل هرچه که باشد، یک سری رازهایی هستند که میتوانند به حل آن کمک کنند و در کتاب مغز آشفته این رازها آمده است. این سری رازها «روش هفت گام» نام دارد.
روش هفت گام طریقی است که شما برای پایاندادن به اندیشههای منفی و راهنمایی ذهن و زندگی بهسمت مسیری مناسب و مثبت به آن نیاز دارید. این کتاب دو بخش دارد:
بخش نخست نگاهی دارد به اینکه چگونه میتوانید خود را برای روش هفت گام آماده کنید و چند موضوع حیاتی مانند سرفصلهای زیر را پوشش میدهد:
اندیشههای منفی چه هستند و چگونه میتوانید به آنها پایان دهید
سرچشمههای خودگویی منفی
پیامدهای اندیشههای منفی
انواع تحریف شناختی که اندیشههای منفی میآفرینند
برتریهای اندیشههای منفی
درونکاوی راه درست
در چهار فصل نخست، سرفصلهای بالا پوشش داده شده است. از فصل پنجم نگاه عمیقتری به روش هفت گام میاندازد که شامل هفت گام زیر است:
گام ۱: اقدام به عمل
گام ۲: تغییر داستان
گام ۳: نوشتن پیشینهٔ اندیشه
گام ۴: ساختن ارزش نفس
گام ۵: معاشرت
گام ۶: تمرین ذهنآگاهی و ژرفاندیشی (مدیتیشن)
گام ۷: مراقبت از بدن خود
روشهای فراوانی وجود دارند که نوید کمک به ریشهکنی خودگویی منفی میدهند، اما شما را ناکام میگذارند. دلیلش این است که بسیاری از آنها نمیتوانند درک کنند که اگر برای درمان خودگویی منفی جدی باشید، آنگاه میتوانید از زوایای گوناگون به آن یورش ببرید.
بسیاری از این اندیشهها، باورهایی هستند که طی سالها به درون ناخودآگاه راه یافتهاند و نادیده گرفته شدهاند و برای درستکردنشان باید خود را از نظر جسمی، عاطفی و روانی نوسازی کنید. این روش هفت گام با درک این موضوع راهبردهایی ارائه میدهد که شما را از همهٔ این زوایا درمان میکنند.
«طرز تفکر یک انتخاب است. خوشبختی یک انتخاب است. خوشبینی یک انتخاب است. مهربانی یک انتخاب است. بخشش یک انتخاب است. احترام یک انتخاب است. هر آنچه که برمیگزینید، شخصیتتان را میسازد. خردمندانه انتخاب کنید.»
خواندن کتاب مغز آشفته را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به کسانی که میخواهند از دست آشفتگی مغز خود و نشخوار فکری رها شوند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مغز آشفته
«منفیاندیشی (کژاندیشی) از آن کسی است که طرز فکرش هیچگونه سودی نمیآفریند. حتی در برخی موارد اینگونه افکار اثری منفی بر زندگیتان میگذارند. دلیلش این است که اندیشهٔ منفی میتواند به شرایط ناهنجار اضطراب، افسردگی و تنش دامن بزند.
همهٔ ما درگیر منفیاندیشی هستیم و تنها تفاوت در دفعات درگیری در این اندیشههاست. اما اگر این اندیشهها پیوسته با شما باشند، میتوانند بر سراسر زندگیتان اثر بگذارند.
برای نمونه، منفیاندیشی مداوم میتواند اطمینان به خودتان را به نابودی بکشاند. این پیشامد هنگامی روی میدهد که شما همواره به جنبهٔ منفی همهچیز بنگرید؛ تا جایی که شما را از هر اقدامی باز دارد. همچنین میتواند سلامت ذهنیتان را درهمشکسته و شما را در پیکار با اضطراب و افسردگی رها کند.
چه چیزی را میتوان در دستهٔ منفیاندیشی گنجانید؟
منفیاندیشی همان اندیشه به افکار بیهوده است، اما بنا به ماهیتاش، به آسانی با نگرانی عادی و بهنجاری که هر انسانی درگیرش است، اشتباه میشود.
اندوهی که برای از دست دادن عزیزی یا پیشامدهای ناگوار در روابطتان به شما دست میدهد، اندیشهٔ منفی یا منفیاندیشی به شمار نمیآید. برخوردن به اندیشههایی از این دست در برخی زمانهای خاص برای همه عادی است، اما هنگامی که این افکار پیوسته و تکراری شوند؛ تا جایی که کمکم روی توانایی شخص در کارهای روزانه اثر بگذارند، دیگر به معضل تبدیل میشوند.
به عبارت بهتر، میتوان گفت که منفیاندیشی شکلی از اندیشه است که برای دستیابی به امر دلخواه کمکی نمیکند. در بیشتر اوقات، حتی ممکن است شما را از دستیابی به مطلوبتان باز دارد.
برای نمونه، بیایید فرض کنیم که چون خواهان دوستی و شادمانی هستید، میخواهید از دوستتان درخواست کنید با هم بیرون بروید. ندیشهٔ منفیِ «من کسلکنندهام و این کار فایدهای ندارد» به نفع شما عمل نخواهد کرد. همچنین، شما را از برداشتن گام نخستین و ایجاد رابطه باز میدارد.
پس چرا چنین پیشامدی روی میدهد؟ در زیر چند دلیل ارائه میشوند:
هنگامی که بیندیشید «من کسلکنندهام و این کار فایدهای ندارد» و واقعاً این اندیشه باورتان شود، اعتماد به نفستان خرد میشود. همچنین اطمینان به خودتان را کاملاً از دست میدهید.
سپس به انگیزهتان نیشتر میزند. با این پیشامد، دیگر به برداشتن گامی لازم برای دسترسی به دوستی و شادی میل کمتری دارید. پس؛ یعنی از همان اول از شخص دلخواهتان حتی درخواست گردش در بیرون یا آغاز دوستی نخواهید کرد، دلیلش هم این است که باورتان شده که توان دستیابی به آن را ندارید.
سرانجام، پی خوشبختی و عشقی که خواهانش هستید، نخواهید رفت. همهٔ اینها پیامد اندیشههای منفی خودتان هستند.
منفیاندیشی شما را از ارتقای روحیه بازداشته و حتی ممکن است باعث بدتر شدن آن شود.
اگر با داستان فوق پیش برویم و حس کنید که کسلکنندهاید و از چیزی که حتی هنوز روی نداده، نتیجهگیری منفی میکنید، آنگاه اندیشهٔ «من کسلکنندهام و این کار فایدهای ندارد»، حس بدتری به شما خواهد داد.»
حجم
۱۰۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۰۴٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه