دانلود و خرید کتاب فراموشان داوود غفارزادگان

معرفی کتاب فراموشان

«فراموشان» داستانی از واقعه کربلا، به قلم داوود غفارزادگان(-۱۳۳۸) است. این کتاب از زبان و روایت ۶ شخصیت متفاوت و عمدتا گمنام از واقعه عاشورا بیان می‌شود. در بریده‌ای از کتاب می‌خوانیم: «آنچه بر آن نگریسته‌ام و دست‌هایم آن را لمس کرده و آنچه شنیده و به چشم خود دیده‌ام، بر شما ماتم‌زدگان می‌نویسم. و شهادت می‌دهم که آنچه قبل از گفتار من آمده، همه درست است و آنچه بعد از این، از زبان ذلیل‌ترین مردمان یعنی قیس‌القطیفه خواهد آمد، عین واقع! اینک، آنچه در مدت هشت روز بر فرزندان رسول خدا گذشت: دوم محرم بود که حسین‌بن علی وارد سرزمین کربلا شد. فرمود: «نام این زمین چیست؟» عرضه داشتند که نام این زمین کربلاست. فرمود: «خداوندا به تو پناه می‌برم از کرب و بلا.» و پس از آن گفت: «فرود آیید و منزل کنید که اینجا، خوابگاه شتران ما، بارانداز ما و خون‌ریزگاه ماست.» سپس همه‌ی فرزندان و برادران و خاندان خود را گِرد آورد. لحظه‌ای چشم در صورت آنها دوخت و فرمود: «مردم بنده‌ی دنیایند. و دین بازیچه‌ای است بر زبانشان. تا آن هنگام که روزیشان آماده شود با دین سر و کار دارند؛ اما چون سختی فرا رسد، دینداران بسیار اندک می‌شوند.» حُرّبن یزید ریاحی که با سربازانش در مقابل خیمه‌های ابا عبدالله اطراق کرده بود، طی نامه‌ای گزارش ماجرا را به عبیدالله‌بن زیاد نوشت. چندی نگذشته بود که نامه‌ای از طرف ابن زیاد به امام حسین رسید. مضمون نامه چنین بود: «از ورودت به سرزمین کربلا آگاه شدم. امیرالمؤمنین یزیدبن معاویه به من دستور داده که سر بر بالین نگذارم و سیراب نگردم مگر آنکه تو را به قتل برسانم، یا آنکه به فرمان من و یزید درآیی.» امام که نامه را خواندند. به غضب آمدند. آن را بر زمین پرت کرده و فرمودند: «ملّتی که خرسندی مخلوق را بر خشم خالق ترجیح دهد، هرگز روی رستگاری نمی‌بیند!»
peyman
۱۳۹۵/۰۹/۱۰

گـفـتـنـد دستانشان را قطع کـنـید تا سـنـت دســت بــوسی ایـن ها بـرچـیده شـود امـا نـفهمیـدنـد کــوفــیان ما اصـالتا پابوس این خانواده ایم...

روح الله
۱۳۹۵/۰۹/۰۵

نویسنده محترم در این رمان به گزارش مختصری از وقایع قبل و بعد و روز عاشورا پرداخته است. اگرچه مختصر ولی به نظرم برای نوجوانانی که می خواهند بیشتر در مورد قیام امام حسین علیه السلام بدانند مفید است. داستان متنی

- بیشتر
seyed mostafa
۱۳۹۹/۰۲/۰۵

کتابی روان و زیبا که واقعه عاشورا را از چند منظر و به صورت خلاصه و کم حجم بیان داشت.

هامان
۱۳۹۹/۰۶/۰۵

السلام علی الشیب الخضیب

Zahra Darvishi
۱۴۰۰/۰۴/۰۳

حتما مطالعه کنید کتاب بی نظیری است . خیلی کتاب خوبی است . محتوی کتاب نشان می ده چقدر اهل بیت مظلوم بودند چه ظلم هایی شد ، خدا هرکسی را به خاندان محمد و آل محمد ظلم کرد ، لعنت کند

- بیشتر
نسیم
۱۳۹۹/۰۶/۱۴

کتابی مناسب برای نوجوانان 🌻🌻

*Heidary.3.#
۱۳۹۵/۰۹/۰۵

خیلی عالی بود.توهرقسمتش ادم میخوادواسه مظلومیت امام واهل بیتشون گریه کنه.الاهم العن یزیدخامساوالعن عبیدالـاـه بن زیادوبن مرجانه وعمربن سعدوشمراوال ابی سفیان وال زیادوال مروان الی یوم القیامه😢

دایه مکفی
۱۳۹۹/۰۶/۰۵

یه کم سطحی و شتابزده نگارش شده از دید من... برای افراد کم سالی که تازه قصد دارن به ماجراهای کربلا پی ببرن مناسبه.

ŦÁŤĔMĔ
۱۳۹۵/۰۹/۰۹

عالی بود کتابش مرسی از کتاب خوبتون😊

乙_みG
۱۳۹۹/۱۱/۲۷

اوایل کتاب خیلی جذاب‌نیس اما هرچی جلوتر‌میره بهتر میشه، برای آشنایی با اتفاقاتی که نقش داشتن در واقعه ی عاشورا خوبه...و اینکا متنش خیلی روونه که واقعا نقطه قوتشه و کاش کل داستان ها و وقایع عاشورا رو با ی

- بیشتر
«مردم بنده‌ی دنیایند. و دین بازیچه‌ای است بر زبانشان. تا آن هنگام که روزیشان آماده شود با دین سر و کار دارند؛ اما چون سختی فرا رسد، دینداران بسیار اندک می‌شوند.»
Sobhan Naghizadeh
یزید مردی‌ست فاسق و شراب‌خوار. چون منی هیچ‌وقت با کسی چون او بیعت نمی‌کند!»
کاربر ۷۸۹۳۳۶
«مردم بنده‌ی دنیایند. و دین بازیچه‌ای است بر زبانشان. تا آن هنگام که روزیشان آماده شود با دین سر و کار دارند؛ اما چون سختی فرا رسد، دینداران بسیار اندک می‌شوند.»
seyed mostafa
تا آن‌وقت، آن‌همه پول را یکجا ندیده بودم! کم نبود. سه هزار درهم! و پشت‌بندش، وعده وعیدهای امیر عبیدالله. ترس هم بود. آخر من که یک غلام بیشتر نبودم. کِی دیگر چنین فرصتی پیش می‌آمد؟ چه می‌دانستم! جنگ بود و ما همیشه از این کارها می‌کردیم.
سارینا
«ملّتی که خرسندی مخلوق را بر خشم خالق ترجیح دهد، هرگز روی رستگاری نمی‌بیند!»
rezaie
به خدا همه بودند! فقط هفتاد و دو تن با حسین بودند...
seyed mostafa
مشک را از دستم گرفت، سر آن را پیچاند و گفت: «سیراب شو!» و من خوردم. آب از دستی خوردم که اکنون دست‌هایم به خونش آلوده است. او حسین‌بن علی بود!
|قافیه باران|
«مردم بنده‌ی دنیایند. و دین بازیچه‌ای است بر زبانشان. تا آن هنگام که روزیشان آماده شود با دین سر و کار دارند؛ اما چون سختی فرا رسد، دینداران بسیار اندک می‌شوند.»
rezaie
ما فرزندان همان مردانی هستیم که از پیامبر خدا فقط انتظار شنیدن قصه داشتند.
مهدی
خیمه‌ی مرا برچینید و ببرید به‌طرف خیمه‌های حسین‌بن علی
نـارمیلـا
فرمود: «نام این زمین چیست؟» عرضه داشتند که نام این زمین کربلاست. فرمود: «خداوندا به تو پناه می‌برم از کرب و بلا.» و پس از آن گفت: «فرود آیید و منزل کنید که اینجا، خوابگاه شتران ما، بارانداز ما و خون‌ریزگاه ماست.» سپس همه‌ی فرزندان و برادران و خاندان خود را گِرد آورد. لحظه‌ای چشم در صورت آنها دوخت و فرمود: «مردم بنده‌ی دنیایند. و دین بازیچه‌ای است بر زبانشان. تا آن هنگام که روزیشان آماده شود با دین سر و کار دارند؛ اما چون سختی فرا رسد، دینداران بسیار اندک می‌شوند.»
هامان
«ملّتی که خرسندی مخلوق را بر خشم خالق ترجیح دهد، هرگز روی رستگاری نمی‌بیند!»
Sobhan Naghizadeh
«مردم بنده‌ی دنیایند. و دین بازیچه‌ای است بر زبانشان. تا آن هنگام که روزیشان آماده شود با دین سر و کار دارند؛ اما چون سختی فرا رسد، دینداران بسیار اندک می‌شوند.»
i_ihash
«ملّتی که خرسندی مخلوق را بر خشم خالق ترجیح دهد، هرگز روی رستگاری نمی‌بیند!»
乙_みG
«مردم بنده‌ی دنیایند. و دین بازیچه‌ای است بر زبانشان. تا آن هنگام که روزیشان آماده شود با دین سر و کار دارند؛ اما چون سختی فرا رسد، دینداران بسیار اندک می‌شوند.»
Arezoo Mirsoleimani
من همیشه همراه امیر بوده‌ام؛ در بصره، مدینه، شام و خیلی جاهای دیگر. و مردمان همه‌ی آنجاها را دیده‌ام؛ ولی هیچ‌وقت مردمی مثل مردم کوفه ندیده‌ام. آنها همیشه بزرگانشان را فریب می‌دهند و وقتی کار به سختی می‌کشد از اطرافشان پراکنده می‌شوند.
زینب هاشم‌زاده
مانده بودم چه‌ کار کنم که آن مرد جلوتر آمد. مشک را از دستم گرفت، سر آن را پیچاند و گفت: «سیراب شو!» و من خوردم. آب از دستی خوردم که اکنون دست‌هایم به خونش آلوده است. او حسین‌بن علی بود! و شما اگر کمی حمیت داشتید، عارتان می‌آمد که با همچون منی هم‌کلام بشوید.
زینب هاشم‌زاده
نمی‌دانید حسین‌بن علی با ما چه کرد. به خدا هیچ‌یک از شما این کار را نمی‌کردید. بروید گذشته‌ی بزرگان و جوانمردان قبیله‌هایتان را زیرورو کنید. ببینید کدام‌یک از آنها چنین بوده‌اند. ما بهترین فرزندان روزگارمان را کشتیم. حالا با این چشم‌های شرمگینتان هِی نگاهم نکنید. هِی نگویید: «بگو... بگو...» ما فرزندان همان مردانی هستیم که از پیامبر خدا فقط انتظار شنیدن قصه داشتند. اما چه فایده! فردا اگر باز فرزند دیگری از پیامبر را بخوانیم، با او همان می‌کنیم که با حسین‌بن علی کردیم.
زینب هاشم‌زاده
حالا برای چه مویه کنم؟ نه، گریه نمی‌کنم! چه بد می‌شد اگر می‌ماند میان مردان فراموش‌شده‌ی شما زن‌ها!
زینب هاشم‌زاده
چندی نگذشته بود که نامه‌ای از طرف ابن زیاد به امام حسین رسید. مضمون نامه چنین بود: «از ورودت به سرزمین کربلا آگاه شدم. امیرالمؤمنین یزیدبن معاویه به من دستور داده که سر بر بالین نگذارم و سیراب نگردم مگر آنکه تو را به قتل برسانم، یا آنکه به فرمان من و یزید درآیی.» امام که نامه را خواندند. به غضب آمدند. آن را بر زمین پرت کرده و فرمودند: «ملّتی که خرسندی مخلوق را بر خشم خالق ترجیح دهد، هرگز روی رستگاری نمی‌بیند!»
هامان

حجم

۴۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۵

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۴۴٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۵

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۵۳,۰۰۰
تومان