کتاب مزرعه دوستی
معرفی کتاب مزرعه دوستی
کتاب مزرعه دوستی نوشتهٔ ندا بیات است. انتشارات نظری این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر برای کودکان نوشته شده است.
درباره کتاب مزرعه دوستی
کتاب مزرعه دوستی داستانی است که برای کودکان نوشته شده است. این داستان کودک را به دلِ طبیعت میبرد. بخشهایی از این کتاب به نثر و بخشهایی به شعر نوشته شدهاند. شعر کودک و نوجوان، شعری است که با تخیل و درک کودکان و نوجوانان تناسب داشته باشد و در یک جمله این که برای این گروههای سنی قابل فهم باشد. شعر دریافتهای تازهای به کودکان از جهان پیرامونشان میدهد و به آنها کمک میکند تا از زاویهای نو و با احساسات عالی به جهان بنگرند. در واقع شعر ارتباط کودکان را با جهان عمیقتر، عاطفیتر و دلچسبتر میکند.
برخی معتقد هستند که شعر کودک و نوجوان در ایران که در آغاز دههٔ ۱۳۶۰ از رشد نسبتاً خوبی برخوردار بود، در سالهای اخیر به ورطهٔ تکرار افتاده است. برخی نیز باورد دارند که این گونهٔ شعری چنان در حیطههای زبانی، تخیل و موسیقی منحصربهفرد شده است که میتوان آن را موج پنجم شعر ایران نامید. موج اول تا چهارم عبارتند از «سبک خراسانی»، «سبک عراقی»، «سبک هندی» و «شعر نیمایی»؛ زیرا شعر کودک و نوجوان تمام ویژگیهای یک سبک مجزا را داراست .
شعرهای کودک و نوجوان معمولاً بر اساس گروههای سنی آنها تقسیمبندی میشود:
الف- خردسال / پیش دبستانی
ب- کودک / سال اول و دوم دبستان
ج- کودک / سوم و چهارم و پنجم دبستان
د- نوجوان / راهنمایی
ه- جوان / دانشگاه به بالا
از شاعران معاصر که برای کودکان و نوجوانان سرودهاند میتوان به «محمود کیانوش»، «پروین دولتآبادی»، «عباس یمینیشریف»، «مصطفی رحماندوست»، «شکوه قاسمنیا»، «ناصر کشاورز»، و «افسانه شعبان نژاد» نام برد.
خواندن کتاب مزرعه دوستی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به همهٔ کودکان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مزرعه دوستی
«یکی بود یکی نبود. در یک روستای سر سبز و قشنگ، یک باغ زیبا و بزرگی وجود داشت، که در آن حیوانات اهلی زیادی زندگی می کردند. هر کدام از آن ها مسئولیت هایی داشتند. سگ نگهبان بود و وظیفه اش نگهبانی از باغ بود. وظیفهٔ خروس، بیدار کردن دوستانش بود و تمام اهالی باغ را باید به موقع بیدار می کرد. اسبان نام اسبی بود که از همهٔ حیوانات عاقل تر و بزرگ تر بود. هر کس مشکلی داشت، نزد او می آمد و مشکلش را با او در میان می گذاشت و او هم با مهربانی و صبوری مشکلاتشان را حل می کرد. بقیهٔ حیوانات هم در کارهایی مزرعه نوبت به نوبت کار می کردند. در باغ، میوه های مختلف و درختان بلند و سرسبزی وجود داشت و همهٔ این ها به خاطر تلاش و همکاری همهٔ آن ها بود. خلاصه همه در کنار هم با خوبی و خوشی زندگی می کردند، تا که یک روزی:
خرگوش بازیگوشی
روزی پرید تو باغی
خوردش کلم و کاهو
هویج و هم زرد آلو
کمی از این خوراکی
می خواست ببره فوری
یهو خروسه دیدش
با اون چشمای تیزش
دیدش یه خرگوش ریز
داره میاد تند و تیز
قوقولی قوقو خبر کرد
خواب و از چشما در کرد
همه پریدند از خواب
شدن حیوونا بی تاب»
حجم
۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸ صفحه
حجم
۵٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸ صفحه