دانلود و خرید کتاب معجزه عشق (جلد دوم) آزاده انصاری
تصویر جلد کتاب معجزه عشق (جلد دوم)

کتاب معجزه عشق (جلد دوم)

امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب معجزه عشق (جلد دوم)

کتاب معجزۀ عشق نوشتهٔ آزاده انصاری است و انتشارات نسل روشن آن را منتشر و روانهٔ بازار کرده است. این اثر دومین جلد از رمان معجزهٔ عشق است.

دربارهٔ کتاب معجزه عشق

این کتاب که دومین جلد از مجموعهٔ معجزهٔ عشق است به ادامه‌ٔ اتفاقاتی که در جلد یک پیش آمدند، می‌پردازد.

در جلد اول، نفس، تنها دختر نادرخان، یک روز پس از آنکه به عقد پسرعمویش درآمد، دچار سانحه شد. نفس به‌دلیل آسیبی که دیده بود به فراموشی دچار شد و نمی‌توانست کسی یا خاطره‌ای را به‌ یاد آورد.

نوید شخصیتی عاشق‌پیشه در داستان است که به‌مدت ۲ ماه تمام توانش را به‌کار می‌گیرد تا به نفس کمک کند تا حافظهٔ ازدسته‌رفته‌اش را بازگرداند اما درنهایت موفقیتی حاصل نمی‌شود و نفس در وضعیت پیشین خود باقی می‌ماند.

در این میان، تنها دخترعمه‌شان که دلباختۀ نوید بود، وارد ماجرا شد و تلاش کرد که این اتفاق پیش‌آمده را برای رسیدن خود به نوید؛ به‌نفع خودش رقم بزند اما ماجراهایی پیش می‌آید که این داستان عاشقانه را پیچیده می‌کند.

این کتاب با فصل ۵۷ آغاز می‌شود که ادامهٔ فصل‌‌های جلد اول است و با فصل ۹۴ به پایان می‌رسد.

در این ۳۷ فصل شما با داستانی روبه‌رو می‌شوید که سرشار از عشق است و فرازونشیب‌های مسیر عاشقی را به تصویر می‌کشد.

خواندن کتاب معجزه عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به علاقه‌مندان به رمان عاشقانهٔ ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب معجزه عشق

«شادی با نگاهی نگران من رو تنها گذاشت و رفت. با رفتن شادی تو طول اتاق راه رفتم و هر چی دم دستم بود، شکوندم. از آباژور و گلدون گرفته تا وسایل تزئینی که روی میز تحریرم بود. چشمم که به پرترهٔ نوید خورد، حالم از خودم، سادگیم و برزخی که توش گیر افتاده بودم، به هم خورد. اینکه چرا پای عشق اولم واینستاده بودم و به زور سر سفرهٔ عقد نشسته بودم، عذابم می‌داد. من چطوری تونسته بودم، عشق اولم رو فراموش کنم و انقدر زود دلباختهٔ نوید بشم. با حرص، به سه‌پایه لگد زدم و پرترهٔ نوید، پخش زمین شد. نگاهم به پاتختی افتاد. به دوربینمم رحم نکردم، با جیغی که کشیدم، اونو پرت کردم و شکوندم. نمی‌خواستم هیچ اثری از نوید به جا بمونه. پرترهٔ نوید رو با تکه‌های دوربین برداشتم و از تراس اتاقم پرت کردم پایین. با سر و صدایی که به راه انداخته بودم، بابا با نگرانی وارد اتاقم شد. اومد سمتم، شونه‌هام رو سفت گرفت و اجازه نداد تکون بخورم. بابا تو چشام نگاه کرد و با صدای پُربغض؛ ولی محکمی گفت: نفسم ... چرا اینجوری می‌کنی؟ چرا انقدر عوض شدی؟ چرا آروم و قرار نداری؟ گفتی از نوید خسته شدی و می‌خوای تنها باشی، قبول کردم؛ ولی دیگه قرار نیست با این کارا خودت رو نابود کنی. یه نگاه به من بنداز. ببین از غم تو چقدر شکسته و داغون شدم. می‌دونم برای تو سخته که تو این شرایط باشی؛ ولی یه کمی هم به فکر من باش. می‌دونی چقدر برام سخته که تو رو تو این حال و روز می‌بینم؛ ولی کاری از دستم برنمیاد؟ می‌دونی وقتی می‌بینم، روز و شب تو اتاقت می‌شینی و بیرون نمیای، چقدر می‌شکنم و زجر می‌کشم؟ دلم لک زده برای اینکه کنارم بشینی، باهام حرف بزنی و درد و دل کنی.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۹۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰ صفحه

حجم

۱۹۶٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۰

تعداد صفحه‌ها

۲۳۰ صفحه

قیمت:
۴۱,۰۰۰
تومان