کتاب اعتماد به نفس

خلاصه‌کتاب اعتماد به نفس نوشتهٔ باربارا دی آنجلیس و ترجمهٔ رضا اردلان است و شنیدار آن را منتشر کرده است. این کتاب دربارهٔ اعتماد به نفس یافتن و زندگی با آن است.

درباره خلاصه‌کتاب اعتماد به نفس

راه‌های کسب اعتماد به‌ نفس و خودباوریِ بیشتر را در زندگی خود بیابید.

آیا تا به‌ حال آرزو کرده‌اید که ای‌کاش اعتماد به ‌نفس و خودباوریِ بیشتری داشتم؟ آیا منتظر این هستید که کارهای خاص، مشخص و از قبل تعیین‌شده‌ای را در زندگی خود انجام دهید تا بعد از آن، احساس اعتماد به ‌نفس و خودباوری کنید؟

آیا دائماً نوشتن کتابی را که می‌خواستید بنویسید، کشیدن تابلویی را که می‌خواستید روزی بکشید، شروع شغلی جدید یا شروع رابطه با کسی را که به او علاقه‌مند شده‌اید، به تأخیر می‌اندازید تا ابتدا اعتماد به‌ نفس کافی به دست آورید و احساس بهتری از خودتان داشته باشید؟

آیا به هیچ کاری دست نمی‌زنید یا با بی‌علاقگی و بی‌میلی کارهایتان را انجام می‌دهید؛ به این امید که روزی اعتماد به ‌نفس و خودباوری به طرزی معجزه‌آسا به سراغتان بیاید؟

در خلاصه‌‌کتابِ «اعتماد به ‌نفس» می‌خواهم درباره همین موضوع صحبت کنم. نظریاتی که در این‌ باره با شما در میان خواهم گذاشت به احتمال زیاد با تمام نظریاتی که تاکنون دربارهٔ اعتماد به ‌نفس بیان شده است، متفاوت خواهد بود. در این کتاب به شما خواهم گفت که چگونه اعتماد به ‌نفسی درونی پیدا کنید تا به همه‌ٔ رؤیاهای خود دست یابید. در واقع همین که با دید دیگری به مفهوم اعتماد‌ به ‌نفس بنگرید، زندگی‌تان نیز تغییر خواهد کرد. هرگز مجبور نیستید ده یا پنج سال صبر کنید؛ این تغییر می‌تواند از همین فردا آغاز شود.

در این خلاصه‌کتاب به پرسش‌های زیر پاسخ داده خواهد شد:

۱. معنا و مفهوم واقعی اعتماد به نفس چیست؟

۲. چه چیزی به شما (فقط به شما، نه همه) اعتماد به نفس می‌دهد؟

۳. چگونه (بدون آنکه آگاه باشید) اعتماد به نفس را در خود می‌کُشید؟

خواندن خلاصه‌کتاب اعتماد به نفس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند اعتماد به نفس خود را ارتقا دهند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از خلاصه‌کتاب اعتماد به نفس

«آیا در حال حاضر رؤیایی دارید که برایتان اهمیت ویژه‌ای داشته باشد، اما چون به خودتان اعتماد ندارید که رؤیایتان را تا آخر دنبال می‌کنید، آن را به دست فراموشی سپرده باشید؟ آیا می‌ترسید که اگر در راستای تحقق رؤیایتان قدم بردارید، بعد از مدتی دلسرد شوید یا آن را به تعویق بیندازید و یا حتی برای همیشه فراموشش کنید؟ آیا در زندگی خود کارهایی را شروع کرده‌اید که ناتمام رهایشان کرده باشید؟

نقطه‌ای که در آن از تعقیب رؤیاهایتان چشم‌پوشی می‌کنید، همان نقطه‌ای است که اعتماد به نفس شما در آنجا آسیب دیده و مختل شده است. این نقطه همان نقطه‌ای است که در آن به خودتان اعتماد کافی ندارید.

ممکن است داستان مردی را شنیده باشید که فروش مرغ سوخاری را در شهری کوچک شروع کرد و سپس آن را به یک کسب‌وکار بیست میلیون دلاری تبدیل کرد. شاید هنگامی که داستان زندگی او را خواندید یا شنیدید، پیش خودتان اینگونه فکر کردید:‌ «اوه، چه شانسی! شانس بهش رو کرد و او هم توانست درست از آن استفاده کند!» اما این قسمت از داستان را کسی برایتان تعریف نکرد که او چند بار شکست خورد و سرمایه خود را از دست داد و مجبور شد دوباره از «صفر» شروع کند. بارها با مشکلات بزرگی مواجه شد که فکر نمی‌کرد از آن‌ها جان سالم به در ببرد.

این میلیاردر چه چیزی داشت که ما اکثراً نداریم؟ او به خودش اعتماد داشت و می‌دانست که هرگز پا پس نخواهد کشید. هر اتفاقی که می‌افتاد، برای او کوچک‌ترین اهمیتی نداشت. شاید نمی‌دانست که چگونه می‌خواهد به حرکت ادامه دهد یا راه درست کدام است؛ فقط می‌دانست که مأیوس نخواهد شد. او اعتماد داشت که هرگز نمی‌خواهد جا بزند، حتی مواقعی که اشتباه می‌کرد و شکست می‌خورد.

کسی که اعتماد به نفس دارد هرگز از این مطمئن نیست که اشتباه نخواهد کرد، او از اینکه شکست بخورد و تحقیر شود یا بد جلوه کند، هراسی ندارد. او فقط به جلو نگاه می‌کند. من خودم نمونهٔ ایده‌آلِ چنین فردی هستم. اغلب مردم فکر می‌کنند که بسیار موفق هستم؛ اما تنها چیزی که آن‌ها می‌بینند موفقیت‌هایی است که کسب کرده‌ام و اهدافی است که به آن‌ها دست یافته‌ام. چیزی که آن‌ها هرگز ندیده‌اند، صدها اشتباهی است که مرتکب شده‌ام. منظورم اشتباهات کوچک و بی‌اهمیت نیست، بلکه اشتباهات بسیار بزرگ و وحشتناک!

بنابراین اگر احساس می‌کنید همیشه منتظر این بوده‌اید که در زمینه‌ای خاص، تخصص کافی به دست آورید تا سرانجام احساس اعتماد به نفس کنید و در نهایت دست به عمل بزنید، بیش از این وقت خود را تلف نکنید! تنها راه موفقیت در هر کاری این است که ابتدا به قدر کافی احمق، شکست‌خورده و ناموفق باشیم. بدون شک در ابتدای مسیر اشتباهات احمقانهٔ زیادی مرتکب می‌شویم؛ اما اگر جا نزنیم، بهتر خواهیم شد، باور کنید!»