کتاب خطای دکارت
معرفی کتاب خطای دکارت
خلاصهکتاب خطای دکارت نوشتهٔ آنتونیو داماسیو و ترجمهٔ رضا اردلان پیشنهاد میکنیم. این کتاب به شما میآموزد خرد، احساس و مغز انسان پیوندی نزدیک با هم دارند.
درباره خلاصهکتاب خطای دکارت
چگونه نگاه جدیدی به مغز انسان داشته باشید؟
ذهن و بدن یکی از قدیمیترین دوگانههای رایج در تفکر غربی است. در حال حاضر نام فیلسوف فرانسوی قرن هفدهم میلادی، رنه دکارت تداعیگر این دوگانه شده است. دکارت میگفت ذهن و بدن دو جوهر مستقل و متمایز از هم هستند؛ بنابراین جدایی ذهن و بدن به «دوگانهگرایی دکارتی» معروف است.
البته بیانصافی است که این دوگانه را فقط به دکارت نسبت دهیم. در واقع این دوگانه به دوران یونان باستان برمیگردد. در آن زمان فیلسوفی به نام افلاطون بر قدرت ذهن انسان تأکید داشت و معتقد بود یافتههایی که ریشه در خِرد انسان دارد، به حقیقت نزدیکتر است. در مقابل، شاگردش ارسطو برای تجربهٔ زیستی انسان ارزش بیشتری قائل بود و باور داشت که برای رسیدن به حقیقت باید از حواس خود استفاده کنیم.
بنابراین از نظر تاریخی، دوگانه ذهن و بدن پیوند بسیار نزدیکی با دوگانهای دیگر به نام خرد و احساس داشته است. در اینجا منظور از احساس، همان حالات شادی، غم، خشم، یا ترس است که در اصطلاح روانشناسی عواطف یا هیجانات نامیده میشود. میگویند خِرد قلمروی ذهن است که در سطح بالاترین و منطقیترین قسمت مغز عمل میکند. در مقابل، هیجانات به قلمروی سطح پایین مغز مربوط بوده و با شور و اشتیاقهای غیرمنطقی و آشفتهی بدن در ارتباط است. در واقع ذهن فقط محصول مغز انسان است، اما این دوگانهگراییها به صورتهای مختلفی تا امروز ادامه داشته است. برخی از دانشمندان مغز را از سایر اندامهای بدن جدا کرده و همچنان از جدایی خرد و احساس صحبت میکنند.
از گذشته تا به امروز به ما آموزش دادهاند که تصمیمهای درست از یک مغز آرام بیرون میآید و احساسات و خرد هیچگونه سازگاری با هم ندارند. ما با این باور خو گرفتهایم که سازوکارهای خِرد در قسمت مجزایی از ذهن وجود دارد؛ جایی که احساسات نباید به آن راه پیدا کند، انگار که سیستمهای نورونی مجزایی برای خرد و احساسات در مغز وجود دارد. این دیدگاه، باور سنتی در مورد رابطهی بین خرد و احساس از نظر ذهنی و عصبشناختی است.
موضوع خلاصهکتاب «خطای دکارت»، چگونگی رابطهی بین مغز و بدن و همچنین رابطهی بین خرد و احساس است. همانطور که خواهیم دید، هیچ یک از این دوگانهها در برابر موشکافیهای علمی دوام نمیآورند. مغز، بدن، خرد و احساس به شکلی ناگسستنی در یک شبکه انسانی به هم پیوند خوردهاند. آنتونیو داماسیو نویسندهٔ کتاب «خطای دکارت»، این نگاه سنتی در مورد ماهیت خِرد انسان را به چالش کشیده و فرضیه خاص خودش را مطرح میکند.
خواندن خلاصهکتاب خطای دکارت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران خواندن خلاصهکتاب پیشنهاد میکنیم.
بخشی از خلاصهکتاب خطای دکارت
«ما به خاطر پیچیدگی مسائلی که با آن روبرو میشویم، باید در بسیاری از مواقع از عقلمان استفاده کنیم. عقل و خرد به ما قدرتِ انتخاب میدهد تا پیش از آنکه واکنشی نشان دهیم، در مورد انتخابهایمان فکر کنیم؛ اما فکر میکنید وقتی احساسات به طور کامل از فرایند تصمیمگیری کنار گذاشته شوند، چه اتفاقی میافتد؟ این دقیقاً مشکل برخی از بیماران من بود که به قسمتهای خاصی از مغزشان آسیبی جدی وارد شده بود.
تصور کنید یک مهندس هستید که یک ماشین پیچیده در اختیار شما قرار دادهاند و مسئولیت شما این است که بفهمید این ماشین چگونه کار میکند. بعد از بررسیهای دقیق میبینید که آن ماشین از قسمتهای مختلف زیادی تشکیل شده است که به روشهای به ظاهر مبهمی با هم در ارتباط هستند. با این تفاسیر، شما چگونه و با چه روشی میتوانید نحوه عملکرد این ماشین را درک کنید؟
میتوانید یکی از قسمتهای ماشین را جدا کرده و ببینید چه اتفاقی میافتد. برای مثال اگر قسمت خاصی را جدا کنید و ماشین دیگر جرقه نزند، میفهمید که آن قسمت با تولید جرقه در ارتباط است. اگر این کار را برای سایر قسمتها نیز تکرار کنید، در نهایت پی میبرید که آن ماشین چگونه کار میکند.
از همین روش میتوان برای درک دستگاه مغز انسان استفاده کرد، اما محدودیتهایی وجود دارد. بیتردید اگر بخواهیم از روی کنجکاوی وارد مغز کسی شویم و یکی از قسمتهای آن را جدا کنیم، یک کار کاملاً غیراخلاقی است. خوشبختانه دانشمندان نیازی به این کار ندارند! اگر این آسیبها خیلی پراکنده نباشند، ممکن است تنها بخش خاصی از مغز را از کار بیندازند، بدون آنکه به قسمتهای دیگر آسیبی وارد کنند؛ درست مانند اینکه یک دانشمند دیوانه آن قسمت را با چاقوی جراحی بیرون آورده باشد.
فرض کنید قربانیِ یک آسیب مغزی زنده میماند؛ مغز او به کارش ادامه میدهد، اما به روشی متفاوت از قبل! به عنوان مثال، آسیب به یکی از بخشهای مغز به نام «شِکَنج پیشانی سوم» منجر به یک اختلال زبانی میشود که به «زبانپریشی» معروف است. افرادی که از این وضعیت رنج میبرند، به سختی میتوانند منظور خود را بیان کرده یا گفتار دیگران را درک کنند. واضح است که شکنج پیشانی سوم، نقش مهمی در توانایی مغز در پردازش زبان انسان ایفا میکند.»
حجم
۲۹٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۵ صفحه
حجم
۲۹٫۲ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۱۵ صفحه