کتاب چارلز دیکنز در بهشت
معرفی کتاب چارلز دیکنز در بهشت
کتاب الکترونیکی «چارلز دیکنز در بهشت» نوشتهٔ مریم روستا در انتشارات فرنام چاپ شده است.
درباره کتاب چارلز دیکنز در بهشت
عناوین بخشهای مختلف این کتاب به این شرح است:
مجمع سلطنتی انگلستان
قبرستان قدیمی
تابوت مرد ایرانی
فرودگاه
ایران
ورود به تیپ ۳۳
اسرائیل
فرمانده ارتشی
در ورودی تیپ
فرزندان سعید
نماز جماعت
چربی خون
نقاشی بچهها
۵۰۰ متر زیر زمین
بازیگر معروف
برقکشی
سوپرمارکت روبروی تیپ
شب اول
سالن تیپ (نمازخانه)
شب دوم
شب سوم (اطلاع فرمانده از اوضاع)
پناهگاه عمانوییل
داستان چارلز دیکنز در بهشت دربارهٔ پاسدارری به نام جعفر است که خودش را چارلز دیکنز میداند. چارلز دیکنز نویسندهٔ شهیر انگلیسی است که شرح زندگیاش را در ادامه میخوانید.
کتاب چارلز دیکنز در بهشت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به داستانهایی با موضوع دفاع مقدس پیشنهاد میشود.
درباره چارلز دیکنز
چارلز جان هوفام دیکنز ۷ فوریه ۱۸۱۲ متولد شد. از کودکی مجبور بود تا در کارخانه کار کند. پدرش که قادر نبود بدهیهایش را پرداخت کند زندانی شده بود. وقتی دوران حبس پدر تمام شد، دیکنز به تحصیلاتش ادامه داد. سپس کارمند دفتر یک وکیل و بعد گزارشگر روزنامه شد. کتابهای مشهور او نیکلاس نیکلبی، سرود کریسمس، دیوید کاپرفیلد، آرزوهای بزرگ، الیور تویست و داستان دو شهر است. از کتابهای او تا به حال اقتباسهای سینمایی و تئاتری بسیاری صورت گرفته است.
جیمز جویس نویسنده مشهور معاصر، چارلز دیکنز را بعد از شکسپیر تاثیرگذارترین نویسندهٔ انگلیسیزبان میداند. دیکنز در ۹ ژوئن۱۸۷۰ به طور ناگهانی و بر اثر سکته قلبی از دنیا رفت. مزار او اکنون در کلیسای وستمینیستر در بخش ویژه نویسندگان معروف به کنج شاعران در لندن جای دارد. در سال ۱۹۲۵، خانهای که دیکنز برای مدتی در آن زندگی میکرد، حالا تبدیل به موزهای درباره زندگی او شده است. دیوید لین اولین فیلمسازی بود که به سراغ آثار چارلز دیکنز رفت و در برگردان دو اثر او، آرزوهای بزرگ و اولیور تویست، توانست دو فیلم فراموش نشدنی به تاریخ سینما هدیه کند. بعدها نیز کارگردان دیگر انگلیسی به نام کارول رید نسخه ای موزیکال از اولیور تویست ساخت.
بخشی از کتاب چارلز دیکنز در بهشت
«با دور شدن دو کارگر، دو فرشته بر سر قبر چارلز دیکنز میآیند. یکی از آنها مردی سبیلو و بداخلاق است که کمی وحشتناک به نظر میرسد؛ و نفر دومی زنی زیبارو و سفیدپوش است. آنها بالای قبر چارلز دیکنز میایستند. انگار منتظر چیزی هستند. در دست مرد یک داس بزرگ و سیاه با دستهای بلند است؛ و در دست زن مجسمه برنزی یک ماهی زیبا که سر یک میله قرار دارد میباشد با کمال تعجب چارلز دیکنز با پوشش قرن نوزدهمی و بدنی کاملاً سالم در تابوت را باز میکند؛ و با دیدن دو نفر بالای سرش فریادی میکشد و در تابوت را میبندد و بعد از چند دقیقه دوباره با آرامی در تابوت را باز میکند و این بار با ترس کمتری به نکیر و منکر نگاه میکند.
مرد-چارلز دیکنز! آیا میخواهی با من بیایی یا با این فرشته میروی؟
چارلز دیکنز- اصلاً نه اینکه نمیخواهم با تو بیایم، بلکه اصلاً هم با من حرف نزن. چرا صدایت اینقدر خشن و بلند است؟
مرد به زن که آرام و باوقار ایستاده است و به چارلز دیکنز لبخند میزند نگاهی میاندازد و با عصبانیت به چارلز دیکنز تشر میزند.
مرد- خجالت بکش! چشمهایت را ببند! درست نگاه کن. خجالت نمیکشی با چشمانی هیز و دریده به این فرشته نگاه میکنی؟!
چارلز دیکنز- هیزی و چشمسفیدی دیگر چیست؟ من خانواده دارم. ده تا فرزند دارم.
- مرد: همین شما خانوادهدارها بدتر هستید. چشم و گوشتان باز میشود و ناجورتر به زنان زیبا نگاه میکنید. چشمهایت را ببند!
چارلز دیکنز چشمانش را میبندد.»
حجم
۴۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۴۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه