کتاب عروس پاییزی
معرفی کتاب عروس پاییزی
کتاب عروس پاییزی نوشتهٔ حمیدرضا نصیری است. انتشارات فرنام این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. بهگفتهٔ خودِ کتاب، در این اثر، «یک مشت شعر» میخوانیم.
درباره کتاب عروس پاییزی
کتاب عروس پاییزی در ۱۳ بخش نوشته شده است. در هر یک از بخشها شعری در قالب نو را میخوانیم. برخی از این اشعار بلند هستند و برخی بهصورت کوتاه سروده شدهاند. «یکتا بود خدا چون یک تا بود»، «زادگاهِ من»، «شب مهتابی»، «عروس بِجیب» و «شعر ناتمام» عنوان تعدادی از این شعرهای معاصر ایرانی هستند.
شعر نو فارسی با وانهادن قالبهای شعر کلاسیک در قرن ۱۴ هجری بهوجود آمده است. این گونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر میدهد. شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و بهلحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص. استفاده از قافیه نیز در شعر نو آزاد است.
معمولاً شعر نو فارسی را به ۳ دستهٔ اصلی شعر نیمایی، شعر سپید و موج نو تقسیم میکنند و پدر شعر نوی ایران را نیما یوشیج (علی اسفندریاری) میدانند.
احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج (سایه)، نادر نادرپور، فریدون مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی بعضی از شاعران مشهور ایرانی هستند که در قالب شعر نو میسرودهاند.
خواندن کتاب عروس پاییزی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب عروس پاییزی
«فاصله
از تاریکی از بی نهایت دورِ فضا، آنجا ک هنوز ستارهها در انتظار نور خورشیدند تا متولد شوند، فاصله تا خورشید، باز هم فاصله، جَوّ آبی زمین، فاصله کوه، فاصله سنگهای بزرگِ دامنه، ریگ، شن، نقطه، سهنقطه، فاصله لب سبزِ باغها، فاصله کمی آبادی، فاصله جاده خاکی ده ک بِ پیشوازمان میآید، فاصله، اینجا جاییست ک جادهِ خاکی لب آسفالت را بوسید، فاصله شیشه اتوبوس، فاصله عدسی عینک، فاصله مردمک چشم...
بِ دنبالت بودهام
نَ آنچنان که عیسی نَ آنگونه کِ محمد
چنانکِ من
فاصله
گفتند شاید کمی دوری در همین نزدیکی، فاصله بغض، فاصله رفتهایم چنانکِ میرویم باز، فاصله اشک، فاصله تنهایی، فاصله آه، فاصله اوه کجایی پس؟
فاصله،
مکث
جادهها به گوشهای چشمهای من، نشانیات را با تمام قلبشان آرام گفتهاند دو نقطه خط، فاصله، خط، فاصله، خط
بین دو خط ممتد
نقطه سر خط.
۱۳۸۹/۳/۵
۱۹:۴۱
تو زلال آبی
تو رهاییِ پرستو در باد
تو اگر میبودی
راه دریا شدن جوی سرازیری بود
چه گوارایی تو
راهی راه شدی
اشک، پژمرد
گلو بغض خودش را میخورد
کاسهای پشت سرت آب نریخت
باد هر جایی شد
با توانی خزان، برگِ محبت را برد
آفتاب اما بُرد
یاد چشمان تَرَت را از یاد
چه گوارایی تو
تو زلال آبی
تو رهایی پرستو در باد
تو اگر میبودی راه دریا شدن جوی سرازیری بود
چه گوارایی تو»
حجم
۴۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۴۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه