کتاب وقتی که ماه می روید
معرفی کتاب وقتی که ماه می روید
کتاب وقتی که ماه می روید نوشتهٔ آزاده شلی است. نشر بید این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر مجموعه اشعار این شاعر معاصر ایرانی را در بر گرفته است.
درباره کتاب وقتی که ماه می روید
کتاب وقتی که ماه می روید حاوی شعرهایی در قالب «نو» است. آزاده شلی این شعرها را در اندازههای گوناگونی سروده است.
شعر نو فارسی با وانهادن قالبهای شعر کلاسیک در قرن ۱۴ هجری بهوجود آمده است. این گونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر میدهد. شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و بهلحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص. استفاده از قافیه نیز در شعر نو آزاد است.
معمولاً شعر نو فارسی را به ۳ دستهٔ اصلی شعر نیمایی، شعر سپید و موج نو تقسیم میکنند و پدر شعر نوی ایران را نیما یوشیج (علی اسفندریاری) میدانند.
احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج (سایه)، نادر نادرپور، فریدون مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی بعضی از شاعران مشهور ایرانی هستند که در قالب شعر نو میسرودهاند.
خواندن کتاب وقتی که ماه می روید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب وقتی که ماه می روید
«سر مینهم بر دار تو چون چون می زنی بر جان من
پر میزنم در کوی تو چون می زنی بر جان من
کویت مثال شیشه است جامی زده بر جان من
سر را ببین از تن جداست چون می زنی بر جان من
آهسته شعله سر زدی بر سوختی امال من
آتش زدی بر بال من چون می زنی بر جان من
هر دم منم از من جدا افتاده ام اینجا به پا
با تو شدم از سر جدا چون می زنی بر جان من
بانگ تو را بشنیده ام جام تو را نوشیده ام
زهر تو را جان دیده ام چون می زنی بر جان من
با من بمان در این سفر شکوه نکن از این حذر
با من بخوان در این غزل چون می زنی بر جان من
با تو شدم همچون ستاک افتاده ام بی پا به خاک
سر که نمانده تا به تن چون می زنی بر جان من
منتظرم تا به سجده اندازی مرا
سجاده شوم
پای به خاکم بزنی
باده شوم
زهری از عشق
بر جام دهانم ریزی
آتشی بر جام حیاتم بزنی
منتظرم دست برساز دلم
گیره کنی
مضراب زنی
منتظرم پیمانه شوم
فال زنی
منتظرم باده نابم بشوی
منتظرم
شور محالم بشوی
منتظرم!
خیز از در میخانه و باده به افلاک انداز
شراب وصل مینوشان
مرا بر خاک منشان
پیمانه بشکن
مرا در باد افشان
نماند از من و هستی
به جز عشق تو در این ره
که یادگاری از مستی است
که سودایی ز بی دستی است
همین خاطرم را بس
که انجا در خراباتم
تو بودی و دلم خوش هست
در این وادی هر آنچه نیست
تو باشی هست
همان لب که ببوسد در الست
استجبلی
آری هست
تو را می سپارم
به میقات سکوت
تو را می سپارم
به احرام تن
تو را می سپارم
به کعبه ای در وطن
تو را می سپارم
به آواز رود
تو را می سپارم
به اولین سلام
تو را می سپارم
به آخرین
هبوط
تو را می سپارم
به جود اگر
تو را می سپارم
به نور دگر!
گیسوانم را
سپرده ام
بپیچند و تاب بیاورند
تا وقتیکه تو بیایی!
حلقه ای زنند
از نازکی های نوازش
در انتظار بمانند
تا تو بیایی
عطری بیاشامند
از سر پیچک هایش
تا تو بیایی
به چشم هایم سپرده ام
نگاهی نکنند
تا تو بیایی
دست هایم را سپردم
دستگیری نکنند
لبهایم را گفته ام
نبوسند
جز سطر شعرهایت
گونه هایم را گفته ام
سر بدهند
مرواریدی های شبنم خواندنت را
تا برسند به نای و نی
نمی دانم
آب که بر لبه ساز بریزد
آهنگش
شبیه
نی می شود یا
انبان؟»
حجم
۲۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه
حجم
۲۹٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۶۸ صفحه