کتاب دانه های مروارید
معرفی کتاب دانه های مروارید
کتاب دانه های مروارید مجموعه اشعار مشترکِ فتانه شرقی، رویا ابراهیمی، نادر رحیم نژاد آبرس است. مرضیه نیکویی این اشعار نو را گردآورده و «عبدالله محمدزاده سامانلو» آنها را ویراستاری کرده است. نشر بید این کتاب را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب دانه های مروارید
کتاب دانه های مروارید اشعار شاعران سپیدسُرای «محفل ادبی ارغنون» را در بر گرفته است.
این مجموعه بهسرپرستی مرضیه نیکویی و با نظارت و همکاری «کانون شاعران معاصر» گردآوری و منتشر شده است.
شعر نو فارسی با وانهادن قالبهای شعر کلاسیک در قرن ۱۴ هجری بهوجود آمده است. این گونه از شعر فارسی آزادی بسیاری را در فرم و محتوا به شاعر میدهد. شعر نو به لحاظ محتوا و جریانهای اصلی ادبی حاکم بر آن کاملاً با شعر کلاسیک فارسی متفاوت است و بهلحاظ فرم و تکنیک ممکن است همانند شعر کلاسیک موزون باشد یا نباشد یا وزن آن عروضی کامل باشد یا ناقص. استفاده از قافیه نیز در شعر نو آزاد است.
معمولاً شعر نو فارسی را به ۳ دستهٔ اصلی شعر نیمایی، شعر سپید و موج نو تقسیم میکنند و پدر شعر نوی ایران را نیما یوشیج (علی اسفندریاری) میدانند.
احمد شاملو، فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، هوشنگ ابتهاج (سایه)، نادر نادرپور، فریدون مشیری و محمدرضا شفیعی کدکنی بعضی از شاعران مشهور ایرانی هستند که در قالب شعر نو میسرودهاند.
خواندن کتاب دانه های مروارید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران شعر معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشهایی از کتاب دانه های مروارید
«نشانی از تو ندارم
اما حضورت، التیام التهابی است
بر هرم نفس های شهرم...
بی تو هوا غمباراست و محزون
و دلم نیز......
باران به هوای تو می بارد،
مبادا تو نیز....
اصلا چرا رفتی و نیستی؟!
مگر می شود تو را ندید
مگر می شود که نباشی
می دانی سالهاست در گندم زار نگاهت،
بادموهایم را پریشان می کند.... برگرد .... بیا.....
دستی تکان بده ....
این من واین شهر بیقرارتوهستیم یا برگرد یاماراهم
راهی کن....»
***
«عشق روزهای تنهائیم کجایی؟
که ببینی تنها عکس یادگاریمان
بالای طاقچهٔ اتاقم خیره به در مانده و چشم انتظار آمدنت...
سالهاست که من و این قاب عکس بی روح دراین اتاق سرد که با سکوتی تلخ هم آغوشند، هم صحبتیم... امپراطور قلبم
بگو فقط یکبار بگو
کی تمام می شود این دور بودن ها و فاصله ها...»
***
«بی تو و تو چه می دانی که چگونه روزم میگذرد
و در انتهای غروبی از دلتنگی به شب می رسم
بی تو و تو چه می دانی که در پاسی از شب
نقش برجسته های خاطراتت را مرور میکنم تا خوابم ببرد
بی تو و تو چه می دانی که چه فردایی در راه هست
وقتی که از خواب بیدار میشوی و زندگی در جریان است
ای کاش دوست داشتن معنایی دیگر داشت
وقتی که احوالم خوش نیست
وقتی که در لابه لای فاصله ها ثانیه ها را به هم می چسباندم
تا دوباره به تو برسم
ای کاش می توانستم متوقف شوم
و به ثانیه ها اجازه دهم تا بگذرند»
حجم
۷۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۰ صفحه
حجم
۷۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۷۰ صفحه