دانلود و خرید کتاب نفرین شدگان نیوشا ناظمی
تصویر جلد کتاب نفرین شدگان

کتاب نفرین شدگان

نویسنده:نیوشا ناظمی
انتشارات:انتشارات آرنا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۶ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب نفرین شدگان

کتاب نفرین شدگان نوشتهٔ نیوشا ناظمی است و انتشارات آرنا آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب نفرین شدگان

در ابتدای کتاب نفرین شدگان با سرهنگ جوانی روبه‌رو می‌شویم که برای حل پروندهٔ قتلی که به او واگذار شده از افرادی بازجویی می‌کند که می‌داند همگی آنها دروغ می‌گویند.

این سرهنگ جوان باید بتواند دروغ‌هایشان را ثابت کند و در این راه خود را به چالش می‌کشد.

در طرف دیگر ماجرا، رابطهٔ خواننده‌ای مطرح با دختر جوانی است که برای او دردسرهای تمام‌نشدنی‌ای به همراه دارد، او برای حفظ رابطه خود دروغ می‌گوید، پنهان کاری می‌کند و …. ولی در آخر سعی می‌کند اشتباهات خود را جبران کند ولی آیا موفق می‌شود؟

می‌توانید پاسخ این سوال را در کتاب بیابید.

کتاب نفرین شدگان معمایی جنایی است و مرحله به مرحله خواننده را با خود همراه می‌کند.

خواندن کتاب نفرین شدگان را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران داستان‌های ایرانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب نفرین شدگان

«راست، چپ، راست، چپ، چند بار شد؟ یک‌بار، دو بار، سه یا چهار بار یا شاید هم هزار بار، وقتی به چپ و راست می‌رفت نورِ شدیدش چشمم رو می‌زد، چشمهام پف‌کرده بود، سرم درد می‌کرد، حس می‌کردم تمومِ استخونام دارن خرد میشن، نمی دونستم ازم چی می خوان، چند بار باید می‌گفتم؟ لامپِ بالایِ سرم مدام حرکت می‌کرد، انقدر با چشم دنبالش کرده بودم که آخرسر خودم سرگیجه گرفتم، نمی دونم چرا هیچ‌کس نمیومد داخل؟ چه مدت بود که اینجا پشتِ میزِ بزرگِ قهوه‌ای‌رنگ نشسته بودم؟ صندلیِ چوبیِ داغونی که انگار پوسیده و خشک بود کمرم رو اذیت می‌کرد، رویِ میز پر بود از برگه‌های سفیدی که همراه با یک خودکارِ بیکِ آبی‌رنگ رو به روم گذاشته شده بود، مگه هنوز بیک تولید می‌شد؟ این چه فکرِ مزخرفی بود که به ذهنم اومد تو این وضعیت؟ دستهام رو رویِ میز گذاشته بودم و به جلو خم شده بودم، موهایِ فرِ مشکی رنگم ژولیده بود، به ته ریش هام که نامنظم دراومده بود دست کشیدم، زبریش دستم رو اذیت می‌کرد، ولی مهم نبود، دیگه هیچی مهم نبود، زندگیِ من هیچ شده بود، چشم هام از شدتِ گریه‌ای که کرده بودم هنوز می‌سوخت و داغ بود طوری که حس می‌کردم ازشون بخار بلند میشه، اتاق تاریک بود و فقط همین لامپِ کم جونی که مدام به چپ و راست حرکت می‌کرد هر دفعه گوشه‌ای از اتاقِ سرد و تاریک‌رو مشخص می‌کرد که به جز دیوار چیزی دیگه ای رو نمی‌شد دید، هنوز باورم نمی‌شد که این‌همه اتفاق افتاده باشه و من الان اینجا نشسته باشم، چی شد که این‌جوری شد؟ قطرهٔ اشکی که از چشمهام رو گونه‌ام چکید رو با دستم پاک کردم، این فضا رو دوست نداشتم، حسِ خوبی بهم نمی‌داد، کاش یکی بیاد تو، اینجا حسِ بد و وحشتناکی رو بهم منتقل می‌کرد، هنوز صدایِ خنده هاش تو گوشم بود، چالِ رویِ گونه ش که می‌خندید، موهایِ رنگ‌شدهٔ فندقی رنگش، چشم‌های قهوه‌ای تیرهٔ خوش حالت با مژه‌های پرش، به صورتم دست کشیدم، کاش یکی بزنه تو گوشم و از این کابوسِ لعنتی بیدارم کنه، کاغذِ جلویِ روم سفیدِ سفید بود، قدرتِ برداشتنِ خودکار رو از رویِ میز نداشتم، با کمی مکث خودکار رو برداشتم، بدنهٔ شیشه‌ای خودکارِ آبی‌رنگ سرد بود و تو دستم سنگینی می‌کرد، وقتی خواستم بنویسم دستم می‌لرزید، به‌زور خودکار رو تویِ دستم صاف کردم و رویِ کاغذ نوشتم، خودکار رو گذاشتم رویِ میز، تیشرت مشکی رنگم رو تو تنم صاف کردم، به کاغذِ رو به روم چشم دوختم که فقط یک کلمه روش با خودکارِ آبی نوشته بودم، همه چیز داشت دوباره تو ذهن و مغزم جون می‌گرفت، چشمهام رو بستم، بغض داشت خفه‌ام می‌کرد، قطره‌های اشکی که حریفشون نشدم از لایِ پلک‌های بسته شده‌ام روان شدن طولی نکشید که طاقت نیوردم و به هق‌هق افتادم، دستهام رو گذاشتم جلویِ صورتم و خودم رو خالی کردم، دیگه نمی تونستم بیشتر از این تحمل کنم ...»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۲۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۰۶ صفحه

حجم

۲۲۵٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۰۶ صفحه

قیمت:
۲۰,۰۰۰
تومان