کتاب راز بزرگ شاهنامه
معرفی کتاب راز بزرگ شاهنامه
کتاب راز بزرگ شاهنامه نوشتۀ پروین حاجیپور ساردویی است. انتشارات روزبهان این کتاب را منتشر کرده است. این اثر، دربارۀ نقشها، ویژگیها و سرنوشتهای رایزنان در شاهنامه فردوسی است. این پژوهش، اندیشههای سیاسی فردوسی دربارهٔ شیوه و آیین کشورداری و حکمرانی را بررسی میکند.
درباره کتاب راز بزرگ شاهنامه
کتاب راز بزرگ شاهنامه، با این باور نوشته شده است که: شاهنامه غیر از اینکه اثر ادبی ارزشمندی است، یک دایرةالمعارف اندیشگانی از حکمتِ سیاست و کشورداری نیز هست. به عبارت دیگر، هدف فردوسی حکیم، نشان دادن شیوههای کشورداری و نمایاندن کشورداری آرمانی است.
تعداد ابیاتی که به شاهان، پهلوانان، وزیران و رایزنان تعلق دارند، نشان میدهد که شاهنامۀ فردوسی بیش از آنکه نامهٔ شاهان باشد، بازگوکنندهٔ پندار، گفتار و کردار رستمها و بوزرجمهرهاست؛ نمایندگان خرد ستودهشده در شاهنامه. به همین دلیل است که این پژوهش، به بررسی نقش این خردمندان و تصمیمسازانِ عرصهٔ سیاسی در داستانهای شاهنامه میپردازد.
پروین حاجیپور ساردویی، برای انجام این پژوهش، شاهنامه را به سه بخش تقسیم کرده است: پیشاتاریخی، نیمهتاریخی و تاریخی.
خواندن کتاب راز بزرگ شاهنامه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران پژوهش پیرامون شاهنامۀ فردوسی و همچنین به سیاستمداران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب راز بزرگ شاهنامه
«نهاد وزارت پس از نهاد سلطنت همواره از ارکان اصلی دولت در تاریخ ایران بوده است. در دورهٔ غزنوی، گذشته از رقابت قدیمی و سنتی میان دو نهاد سلطنت و وزارت (جنگ قدرت)، با دستیابی ترکان به قدرت، بهدلیل تفاوت و تقابل میان دو اندیشه و نگرش ایرانی و ترک و نیز رقابت و تضاد میان دیوانسالاران ایرانی از یکسو و صاحبان تختوتاج یا همان اهل شمشیر از سوی دیگر، شاهد چالش، رقابت و تضاد میان این دو نهاد نیز هستیم. دورهٔ غزنوی میراثدار دورهٔ سامانی است. سنتها و الگوهای دیوانسالاری و آداب مملکتداری ایرانی- اسلامی دورهٔ سامانی به دورهٔ غزنوی انتقال مییابند. وزیران ایرانی، ازجمله ابوالفضل اسفراینی و احمدبن حسن میمندی و حسنک وزیر، در این دوره نیز همچون گذشته امور دیوانی و اداری را در اختیار دارند.
اما نکتهٔ مهم آن است که در دهههای نخستین سده چهارم هجری، دو گروه متفاوت از ایرانیان فرهیخته بر سرِ کار هستند: گروهی تازیمآب و متمایل و پشتگرم به دستگاه خلافت بغداد که آثار خود را به زبان عربی و بر وفق مراد بغداد پدید میآورند؛ و گروهی ایراندوست که با خلافت بغداد همرأیی و همسویی چندانی ندارند و ترویج و گسترش فرهنگ و قومیت ایرانی را با کمک زبان فارسی دری وجههٔ همت خود قرار میدهند. فردوسی در این دوران میزید، شاهنامه را میسراید و حماسهٔ ملی ایران را خلق میکند.
همعصر او ابوالعباس فضلبن احمد اسفراینی است؛ یکی از همان ایراندوستان. او از رجال دورهٔ سامانیان و نخستین وزیر سلطان محمود است که در سال ۳۸۴ ه.ق به وزارت میرسد و هفده سال در این منصب میماند. بر اساس منابع تاریخی، پس از آنکه محمود بر رقیبان غلبه مییابد و امپراتوری وسیعی بنیان مینهد، میاندیشد که برای ادارهٔ این امپراتوری به وزیری مدبر و باتجربه از خراسانیان نیاز دارد تا آیین مملکتداری سامانی را به او بیاموزد؛ زیرا حکومت بر خراسان آن روز جز با توسل به تجربهٔ غنی سامانیان مقدور نبود. در این میان، اسفراینی که در مناصبش شایستگی و کفایت خود را ثابت کرده بود، به نظرش بهترین گزینه میآید و ادارهٔ امور سیاسی کشور را به او میسپارد. از مهمترین کارهای ابوالعباس در ایام وزارتش تغییر زبان رسمی دربار از عربی به فارسی است که برخی معتقدند این اقدام تحتتأثیر دوستی نزدیک او با ابوالقاسم فردوسی انجام میشود. به فرمان او، دفاتر دیوانی و مکاتبات دولتی و رسایل را که پیشتر به عربی نوشته میشدند، به فارسی مینویسند و از نوشتن به زبانی جز آن پرهیز میکنند. همچنین گفته میشود اسفراینی از مشوقان فردوسی برای اتمام شاهنامه است و در برگرداندن نوشتههای چندی از عربی به فارسی سعی میکند. بسیاری از تاریخنویسان و پژوهشگران، نامآوری محمود غزنوی در تشویق شاعران پارسیگو و ترویج زبان فارسی را بیشتر مرهون ایراندوستی همین وزیر میدانند. شاید منظور فردوسی از این بیت در دیباچه، آنجا که در ستایش سلطان محمود قلم میراند، اشاره به همین وزیر باشد:
یکی پاک دستور پیشش به پای
به داد و به دین شاه را رهنمای
آغاز به نظم شاهنامه، بهعنوان یک واکنش فرهنگی در برابر سلطهٔ غلامان ترک و آلِ سیمجور که بر خراسان و توس غلبه یافته بودند، از دههٔ دوم حاکمیت آنان آغاز میشود. ابتدا، دقیقی که به گفتهٔ فردوسی «جوان و گشادهزبان» بود، احتمالاً در سال ۳۶۵ ه.ق/ ۹۷۵ م. نظم شاهنامهٔ منثور را آغاز میکند؛ و اندکی بعد پس از سرودن هزار بیت، بهناگهان در جوانی به دست غلام خود کشته میشود و کار نظم خداینامه نافرجام میماند.
اما چنانکه رسم دربارهاست، اسفراینی بهعلت یک تهمت ناروا به زندان میافتد و در سال ۴۰۴ ه.ق زیر شکنجه درمیگذرد؛ و به این ترتیب، یکی از دوستان و حامیان فردوسی در دربار از دست میرود. اگر به سرگذشت بوزرجمهر، مهبود و... نیز در متن شاهنامه توجه کنیم، این سرانجامِ ناگزیر تمام خدمتگزاران دربارهاست.
پس از اسفراینی، ابوالحسن القاسم احمدبن حسن میمندی یا بهکوتاهی احمد میمندی به وزارت میرسد. میمندی دوباره زبان عربی را زبان رسمی دربار میکند؛ گرچه در تضاد آشکار، برخی گفتهاند که او نیز از فردوسی حمایت میکرده است. بههرحال، میمندی تا سال ۴۱۶ ه.ق (سال درگذشت فردوسی) در دربار سلطان محمود به وزارت مشغول است؛ اما او نیز سرانجام مورد خشم سلطان قرار میگیرد و در قلعهٔ کالنجر محبوس میشود. پس از او حسنبن محمد میکالی مشهور به حسنک وزیر به وزارت میرسد که آخرین وزیر سلطان محمود است؛ و به دستور شاه بعدی، سلطان مسعود، بر دار میشود.»
حجم
۸۵۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۸۵۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه