کتاب مادرم، بت دی ویس
معرفی کتاب مادرم، بت دی ویس
کتاب مادرم، بت دی ویس نوشتۀ اردشیر نورایی است. نشر میترا آقاکوچک این کتاب را روانۀ بازار کرده است. کتاب، به عاشقان جهان تقدیم شده است.
درباره کتاب مادرم، بت دی ویس
کتاب مادرم، بت دی ویس با پنهان کردن یه شیشۀ سم در ته کابینت خوراکیها پایان میگیرد.
این کتاب یک راوی اولشخص دارد که در حال روایت ماجرایی عاشقانه است.
خواندن کتاب مادرم، بت دی ویس را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مادرم، بت دی ویس
«خیابان آریانا اکنون مالک اشتر است. اگر از پیادهرو سمت راست این خیابان از غرب به شرق قدم بزنید، ساختمان چهار طبقهای را میبینید که زیر آن یک سوپر مارکت بزرگ ساخته شدهاست، اگر از فروشنده احوال آقا محمد و زری خانم را بپرسید، سرش را با تعجب میجنباند انگار چنین آدمهایی وجود نداشتهاند. دیگر خبری از آن خانهی سه طبقه با پنجرههای چوبی آبی نیست. اولین بار محمد را روز اول دبیرستان روی نیمکت دوم ردیف وسط دیدم. هر دو سال اول رشتهی ریاضی دبیرستان سیدجمالالدین اسدآبادی و از یک شهر آمده بودیم و خیلی زود دوست شدیم. آخرین روزهای پاییز برف سنگینی باریده بود و ما جلوِ درِ دبیرستان برفبازی میکردیم. دختری با احتیاط از پیادهرو عبور میکرد که یکی از بچهها چند گلولهی برفی بهطرفش پرتاب کرد. دیگری هم انداخت. محمد با آنها شاخ به شاخ شد. در برف میغلتیدند و مشت بههم میزدند.»
***
«سال بعد من به شهر خودم برگشتم. تعطیلات، محمد میآمد و ماجرای مادر پری را برایم تعریف میکرد. اوضاع خانهی زری خانم را با دقت میگفت. کتاب ناطور دشت را هم آقا محمد داده بود که برایم بیاورد. از عروسی پدرِ پری میگفت. این آخرین بار بود که من محمد را دیدم. سالی که دیپلم گرفتم خبر اعدام برادر وسطی محمد را شنیدم.»
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۳ صفحه
حجم
۱٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۱۳ صفحه
نظرات کاربران
این کتاب چیزی با خود به همراه دارد که این روزها گم کرده ایم!