دانلود و خرید کتاب مسافر عشق شیوا حلمی سرشت
تصویر جلد کتاب مسافر عشق

کتاب مسافر عشق

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب مسافر عشق

کتاب مسافر عشق نوشته شیوا حلمی‌سرشت داستانی درباره یک زندگی و تحولات آن است.

در عصر حاضر و شرایط جامعه امروز، با دقت در شیوه زندگی کردن انسا‌ن‌ها، به نظر می رسد که جایگاه دل تا حدودی نادیده گرفته شده است. با دقت در احوال و روزگار مردم، این نتیجه به دست می‌آیدکه آرامش در گفتار و رفتارشان بسیار کمرنگ شده است. اکثر مردم به دنبال سپری کردن روزها و گذران زندگی هستند و به شدت دچار روزمرگی شده‌اند. تفکر در درون و دقت به حالات خود، چیزی است که مورد غفلت واقع شده است. در جامعه استرس زا و آشفته امروز، عمدتاً دغدغه امرارمعاش، انسان‌ها را سرگرم خود ساخته و کمتر زمانی برای در خود فرورفتن و پی بردن به اسرار وجودی خویش، برایشان باقی مانده است. اگر کسی در این بحبوحه گرفتاری از کنارشان رد شود و سخنی پرمغز بگوید، ممکن است لحظات کوتاهی در خود فرورفته و سرخوش شوند ولی در همین حد باقی می‌ماند. همانطور که می‌دانیم همواره در طول زندگی بشر، شوق و تقلای به اصل خود بازگشتن و از نو تازه شدن به صورت یک پتانسیل وجود داشته و همیشه به دنبال فرصتی م یگشته که به انرژی جنبشی و شور و هیجانی دوباره دست یابد.

هدف نویسنده از نوشتن کتاب به گفته خودش، این است که همه ما به خود کمک کنیم گلستان وجودی خود را بشناسیم و قدری تأمل کنیم. در آن قدم بگذاریم و کمی از ثمرات شیرین آن بهره‌مند شویم تا شاید نه‌چندان کامل ولی مختصر، بتوانیم به خودشناسی برسیم و دل را که جایگاه خداوند است تا حدودی بازیابی کنیم و به آرامشی همیشگی در وجود خود.

 خواندن کتاب مسافر عشق را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 علاقه‌مندان به داستان‌های آموزنده را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.

 بخشی از کتاب مسافر عشق

سؤالات بسیاری در ذهن داشت که جوابشان را نمی‌دانست. مضامین سؤالاتش غالباً عرفانی بود. سؤالاتی درباره خدا و سرنوشت زندگی انسان داشت. اینکه چرا به این دنیا آمده‌ایم و هدفمان از زندگی کردن چیست؟ به‌تازگی حالات جدیدی پیدا کرده بود و تغییراتی در رفتار و گفتارش ایجاد شده بود که برای خودش نیز جای تعجب داشت. این چه حال عجیب و خوشی بود که او را به شوق می‌آورد. حالاتی که او را به تفکر در وجود خود سوق می‌داد و باعث می‌شد دیدگاه جدیدی نسبت به دنیای اطراف خود پیدا کند.

روزها را این‌گونه سپری می‌کرد و به تفکر مشغول بود تا اینکه قرار شد با دوستانش دور هم جمع شوند و راجع‌به موضوع تحقیق گفت‌وگو کنند. پس از صحبت‌های فراوان، به پیشنهاد یکی از دوستانش قرار شد موضوع را نقش عرفان در زندگی اجتماعی مردم انتخاب کنند. درواقع موضوع تحقیقشان را «بررسی ارتباط عرفان و جامعه‌شناسی» گذاشتند. قرار شد از فردا همگی زودتر به دانشکده بیایند و در سالن کتابخانه مشغول مطالعه کتاب‌ها و جمع‌آوری اطلاعات شوند. هفته‌ها گذشت و آن‌ها با بررسی رفتارهای مردم در جامعه و مطالعه کتاب‌های مختلف، متن تحقیقشان را برای ارائه آماده کردند.

در هر جلسه از کلاس، یک گروه تحقیقش را ارائه می‌داد تا اینکه نوبت به گروه آن‌ها رسید. به نمایندگی از طرف گروه، پشت تریبون رفت و بسیار خوشحال بود که می‌خواهد راجع‌به موضوع موردعلاقه‌اش صحبت کند. استاد و همه دانشجویان آماده گوش سپردن به صحبت‌هایش بودند:

«عرفان در زندگی، شناخت خداوند است به زیبایی تمام و کمال. او عشق را در قلب‌های مردم به ودیعه گذاشته است. میل به خداجویی در ذات بشر همیشه وجود داشته و سیر تکاملی خود را در تمام ارکان زندگی هر شخص طی می‌کند. این سیر به‌گونه‌ای است که شخص در درونیات خود به جست‌وجو و کاوش می‌پردازد و درنهایت آنچه را که بدان عشق می‌ورزد، طالب می‌شود و به‌سوی کمال خویش حرکت می‌کند.‌ کسی که قدم در راه خدا می‌گذارد، در این سیر تکاملی خویش متجلی به صفات خدا شده و با توجه به تغییر و تحولی که در گفتار و رفتارش پدید می‌آید، بر شیوه تعامل او با دیگران در عرصه اجتماع اثر می‌گذارد. این اثرگذاری به‌گونه‌ای است که اشخاص با روحیه آرام و متعادل وارد عرصه‌های مختلف جامعه می‌شوند و تربیت فکری و فرهنگی جامعه در سطح بالایی از لحاظ ارزشی قرار می‌گیرد. تا جایی که ارزش‌های انسانی توسعه پیدا می‌کند و شخصیت آن‌ها رشد می‌یابد.»

در حین سخنرانی، به چهره مخاطبانش نگاه می‌کرد تا ببیند نظراتشان چیست و سخنانش چه بازخوردهایی می‌تواند داشته باشد. همه در سکوت فرورفته بودند و با دقت به سخنانش گوش می‌دادند و منتظر نتایجی بودند که می‌خواست بگیرد.

به‌تازگی حسی در وجودش ایجاد شده بود که احساس آرامش و سرخوشی دائمی به او می‌داد. احساسی که از برکات خودشناسی در درونش ایجاد شده بود. تفکر در جهان پیرامون باعث شده بود که انرژی‌های مثبتی از طبیعت به دست بیاورد. به صدای طبیعت گوش می‌سپرد و در خود تفکر می‌کرد تا از خودشناسی به خداشناسی برسد. او ادامه داد:

«اگر انسان خدا را بشناسد و الطاف و نعمت‌های بی‌دریغش را در زندگی ببیند و شکرگزاری کند، دیگر نباید نگران هیچ پیشامدی در زندگی‌اش باشد و همه‌چیز را باید به خدا واگذار کند. این حس متعالی انسان را به‌سوی کامل شدن پیش می‌برد و شخص را از درون خالی می‌کند و درنهایت او آفریدگارش را در همه امور جاری و باقی می‌بیند؛ مانند نی، از خود خالی می‌شود و خوش‌صداترین آواها از او خارج می‌شود.»

حالا دیگر تقریباً سخنرانی‌اش تمام شده بود. برگشت تا سر جایش بنشیند. استاد و تمام دانشجویان برایش دست زدند. این‌طور به نظر می‌رسید که همه از حرف‌هایش لذت برده‌اند. بیش از همه خودش خوشحال بود؛ چون نه‌تنها نمره کامل را می‌گرفت بلکه در درون خود نیز به سطح بالایی از ادراک رسیده بود و این برایش از تمام گنج‌ها و امتیازات دنیا باارزش‌تر بود.


نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۹ صفحه

حجم

۴۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۹ صفحه

قیمت:
۱۲,۰۰۰
تومان