کتاب آختامار
معرفی کتاب آختامار
کتاب آختامار، مجموعه داستانهای کوتاه از آزیتا رضایی همامی است و نشر کنکاش آن را منتشر کرده است. این کتاب داستانهایی است دربارهٔ یادآوری خاطرات تلخ گذشته.
درباره کتاب آختامار
بیشتر انسانها درزندگی خاطراتی دارند که درجوار زندگی گروهی به دست آوردهاند. اینکه خاطره آدمها، از همدیگه تلخ یا شیرین باشد چیزی نیست که ما بتوانیم از آن فرار کنیم.خاطره همیشه خاطره باقی میماند.ما معمولاً، بارها خاطرات خوش را برای خودمان مرور میکنیم و گاهی از اینکه آن را هزار بار هم تعریف کنیم خسته نمیشویم.
اینکه خیلی از آدمها همیشه دنبال فرار از خاطرات بد زندگیشان هستند و حتی سعی در بیاهمیت جلوهدادن آن میکنند، موضوعی است که شاید علم روانشناسی هم نتواند کاملاً موفق به حذف همهٔ آن خاطرات تلخ شود.
گاهی انسانها سعی در فرافکنی همه خاطراتی که دلشان از آنها ناخوش شده و مثل باری اضافه تا همیشه روی دوششان سنگینی میکند، هستند. قضاوت اینکه آنها در بهوجودآمدن خاطرات بدشان چقدر مقصر هستند امری شخصی و سخت است؛ ولی اینکه با وجود مقصر بودن یا نبودن انگشت اتهامشان به سمت دیگران است و با همه ناراحتی و بغض و ناامنی که خاطره بد در ذهنشان باقی گذاشته دنبال راهی برای تسکین خودشان هستند چندان موفقیتآمیز نیست و بعضا همه این کارها هم نمیتواند سیاهی و آزار یادآوری خاطره بد را از بین ببرد.
مرور و تعریف خاطرات کریه و نامطلوب، آنقدرها هم بد نیست. اگر کمی واقعبینانه به آن فکر کنید متوجه میشوید اگر یک یا دو هفته با خاطرات بدتان سر کنید بهتر از این است که همیشه از آنها فرار کنید. از خاطراتی که همیشه دنبال شماست و وجودش را لحظه به لحظه حس میکنید. گاهی حتی از اینکه مثل بختک روی زندگیتان سایه انداخته است آنقدر ناراحت میشوید که جز خودخوری راهی پیش رویتان نمیبینید.
اگه آدمها میفهمیدند که ناخن زدن به روح به مرور زمان بدتر از همه غدههای بدخیم است سعی میکردند کمی با خودشان کنار بیایند و برای چند روز یا هفته با مرور خاطرات بد، کم کم آنها را برای همیشه در ذهنشان بایگانی کنند و در آن صورت شاید میتوانستند شادتر زندگی کنند.
گاهی در زندگی انسانها خاطرات تلخی ریشهدار شده که علت اصلی آن دیگران هستند. وقتی شما به این باور برسید که درآن مورد خاص، تقصیری نداشتید مطمئن باشید نه خیلی راحت ولی میتوانید با مرور همه آزارهایی که نسبت به شما انجام شده با خاطرات تلخ و سیاه زندگی کم کم کنار بیایید. درحقیقت، به جای انکار یا سرکوب خاطرات تلخ، اول باید بپذیرید که آنها وجود دارند. باور و مرور همه تلخیها و ناکامیها و یادآوری آنها، بعد ازچند روز برایتان از تلخیهایش کم میکند و از آنجا که انسان خیلی راحت عادت میکند، میتوانید، بعد از چند روز آرامشی نسبی را درخود حس کنید. دیگر خاطرات تلخی که از ذهنتان بارها گذراندهاید، شما را آزار نمیدهد، بخصوص که مطمئن باشید شما نقشی در بهوجودآمدن آن نداشتهاید.
این کتاب هم داستانهایی دربارهٔ یادآوری خاطرات تلخ است.
خواندن کتاب آختامار را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانهای کوتاه فارسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب آختامار
«گاهی وقتا دلتنگ یه چیزایی میشیم که به دلایلی سالهاست ازش فرار میکنیم. شاید اگه میتونستیم ارتباط بین دلتنگی و فرار رو پیدا کنیم راحت تر تصمیم میگرفتیم. اینکه درآن واحد از یک چیز خوشت بیاد ولی ازش دوری کنی منطقی به نظر نمیرسه.!!
وقتی به یاد خیابون باریک و قدیمی محله پدری ام میافتم, اونقدر دلتنگی سراغم میاد که گاهی با خودم فکر میکنم "یعنی میشه یک بار دیگه توی همون خیابون باریک قدم بزنم..!"
خیابونی که این روزا، پیاده روهایش با سنگفرشهای جدید شکل و شمایل دیگه ای پیدا کرده است.
اینکه چه مدت طول کشید تا بالاخره خودم رو راضی کردم دوباره پا به همون محله قدیمی و خیابون باریک و دوست داشتنی بذارم خیلی مهم نیست. شاید اینکه بالاخره تونستم همه افکاری که نشأت گرفته از خاطرات نه چندان خوشایندی که از آن خیابان داشتم را مهار کنم خیلی اهمیت بالاتری داشت.
اینکه دریکی از خانه های این خیابان چند ماهی را با خاطرات تلخ سپری کردم ارزش اینو نداشت که بخوام همه لحظات خوشی که از خانه و خیابان باریک خانه پدری داشتم را فدایی یک اشتباه کنم. شاید اگر آدما میفهمیدند که وقتی بخت بدی سراغشون میاد در اصل مقصر چیزی غیر از خانه و خیابان است خیلی راحت تر زندگی میکردند.
درواقع تفاوت اصلی خانه پدری و خانه بخت فقط انتخاب و اعمال انسانهاست. اینکه یکی برایت مملو از خاطرات کودکی و دیگری مملو از خاطرات تلخ زندگی با مردی است که در اسارت خودخواهیهایش زندگی را به کام همه، حتی خودش تلخ کرده, آنقدر ارزش ندارد که بخواهی امروزت را فدای گذشته بکنی و در ابهام فردا دچار آشفتگی ذهنی گردی.
***
تقریباً چند هفته ای است که با مرور همه خاطرات تلخ زندگی مشترک سعی در بایگانی کردن آن در نقطه کور ذهنم کردم. من همیشه از همهِ آن خاطرات تلخ فرار میکردم ولی اینباربا مرور کردن هرچند سخت همه آن خاطرات، ابتدا به واقع پذیرفتم که آنها وجود داشتند و فرار کردن از آنها باعث از بین رفتنشان نمیشود. اینبار برخلاف همه سالهایی که گذشت با همه آن خاطرات کنار آمدم و دیگر منکر همه اشتباهی که در زندگی مشترک از انتخاب تا تحمل خیلی چیزها داشتم, نشدم. شاید چند روز اول خیلی سخت بود ولی از هفته سوم احساس سبکی زیادی همه وجودم را آنگونه فرا گرفته بود که باورش برای خودم هم عجیب بود. اصلاً چرا میبایست خاطرات همه روزهای کودکی و جوانی ام را فدای چند سال زندگی مشترک تلخ و ناکام بکنم؟ اگر خاطراتی باید به بایگانی راکد ذهنم سپرده میشد فقط چند سال خاطره تلخ زندگی مشترک بود و بس. هیچکس حتی خودم قادر به از بین بردن بیش از بیست سال خاطرات خوش محله و خیابان باریک خانه پدری نبودند و نیستند. تفکیک خاطرات تلخ و شیرین یک مکان در زمانهای مختلف شاید خیلی کار دشواری به نظر برسد ولی من سعی کردم و با هر سختی توانستم خاطرات تلخ آن سالها را برای همیشه در قسمتی تاریک از ذهنم، راکد بگذارم.»
حجم
۹۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۹۷٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه