کتاب زمین و آسمان
معرفی کتاب زمین و آسمان
کتاب زمین و آسمان نوشتهٔ فاطمه ساعتچی است و نشر نظری آن را منتشر کرده است. این کتاب مجموعه شعر و دلنوشتههای ساعتچی است.
درباره کتاب زمین و آسمان
یادداشت کردن خاطرات تلخ و شیرین زندگی زیباست؛ گاهی بعضی اتفاقات باورش سخت است؛ اما فاطمه ساعتچی در این کتاب سعی کرده دربارهٔ اغلب مسائل و خاطرات زندگیاش بنویسد. او با سادهترین کلامت زیباترین و پاکترین احساساتش را به رشتهٔ تحریر درآورده است.
خواندن کتاب زمین و آسمان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران دلنوشتههای آهنگین دربارهٔ موضوعات مختلف پیشنهاد میکنیم.
درباره فاطمه ساعتچی
فاطمه ساعتچی متولد ۱۳۷۱/۳/۲۸ است. او بیماری مادرزادی سی پی دارد و در رشتهٔ ادبیات علوم انسانی دیپلم گرفته است. از همان دبستان به انشانویسی علاقه داشت. یک بار کلاس پنجم ابتدایی، انشایی زیبا نوشت. او میخواست در مراتب بالای دانشگاهی تحصیل کند، اما به خاطر کندی دستش در دورهٔ دبیرستان از دانشگاهرفتن منصرف شد. به نویسندگی و خوشنویسی و انگلیسی علاقه زیادی دارد و الان نویسندگی را دنبال میکند. زمانی که از دبیرستان مدرک دیپلم خود را گرفت با کمک و لطف خداوند و راهنمایی خواهرش با آموزشگاه رعد کرج آشنا شد. این آموزشگاه مخصوص افراد معلول است. او در کلاسهای مختلف این آموزشگاه شرکت کرد. بعد از عضویتش در کلاس ادبیات و تشویق خانواده و دوستانش، تصمیم به چاپ اولین کتابش گرفت.
بخشی از کتاب زمین و آسمان
یک روز ظهر که در گرمای آفتاب، روی نیمکت پارک نشسته بودم و حسابی تشنه شده بودم، چند قدم دورتر، آبسردکنی دیدم؛ قمقمهام را پر کردم و آب خوردم؛ وقتی به سر جایم برگشتم، ناگهان خانومی که سگ کوچولوی سفید و پشمالویی بغل گرفته را دیدم که می گفت: پاپی، آروم باش، الان ظرف آبت رو در میارم. ته دلم گفتم: خدایا! ای کاش از هیچ حیوانی نمی ترسیدم؛ ۹ ساله بودم و در حال بازی کردن با جوجهام، ناگهان زیر پاهایم رفت و له شد؛ من خیلی گریه کردم؛ از آن روز به بعد دیگر سمت هیچ حیوان و پرنده ای نرفتم. آن خانم مهربان و خوش اخلاق که متوجه ترس من شده بود، گفت: دخترم نگران نباش؛ من خودم به پاپی آب میدم؛ من قضیهی جوجه و آن خاطره بد را برایش تعریف کردم؛ باهم صمیمی شدیم و زیر سایه درختی نشستیم و میوه خوردیم؛ با پاپی هم دوست شدم و دیگر نمیترسیدم. همینطور که پاپی را نوازش میکردم، از خواب پریدم.
*
دل بریده ای!؟
پرستوی زیبای من، یاد تو در قلب من است
رساند مرا به آن خدا، خدا که در قلب من است
میدانم مهربان! از راه دور تو دعایم میکنی
خدا کند که به این زودیها، قلبم را صدا کنی
تو آن کسی که سالهاست دل مرا بردهای
تو بگو آخر چرا از منِ عاشق، دل بریدهای؟
در این دنیای پست، تنها تو انتخاب قلب من
عشق تو ای جانان من! ای مرهم و درمان من
*
بهار آمد
بهار آمد که سبزهها برویند
تمام بلبلان با من بخوانند
که این محرم راز آمد عزیزم
دگر هرگز دل، بی تاب نماند
بهار ای فصل عاشقانه خستهی
دل زار، بهار آمد که گلها برویند
خبر ز روی عاشقان دهند.
پرستوها به شوق خالق هستی
میخوانند و میبالند.
خدایا شکرت که هستی
بهار با تو زیبا می شود
دلم با یاد تو آرام می شود
گلهای آرمیده در خاک، بیدار
می شوند با ذکر پروردگار
*
سلام بر حسین
سلام بر حسین علیه السلام سلام بر حسین، سلام بر دریای عشقِ من یا حسینم اسم تو باعث مرهم و درمان من میخواهم در دریای عشق تو سیراب شوم نگاه با وفای توست، همه ی خواهش من خدای رحمان، صبورم صورت ماهش ببینم روشنی در چهره ات موج زند حسین من نور خدا در وجود ناب و زیبایت فریاد زند تو پناه دل بیتابم باش امام حسین من؛ آقا جان یا ابا عبدالله الحسین دستم بگیر تشنهی عشق تو هستم ای عطشان من آب هم از روی نورانی تو خجالت میکشد آب را کردی خجل ای آقای تشنه لب من الهی! با مهر حسین بن علی سیراب شوم مهر تو و اهل خانهات نمیرود از یاد من.
حجم
۴۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه
حجم
۴۹٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۷۹ صفحه