کتاب تقدیر
معرفی کتاب تقدیر
کتاب تقدیر سرودهٔ یلدا خلخالی است و نشر نظری آن را منتشر کرده است. این کتاب مجموعهاشعار این شاعر جویای نام است.
درباره کتاب تقدیر
شعر یکی از راههای انتقال احساسات است. شاعر برای بیان حقیقت احساسات و عواطفش به زبانی نیاز دارد که او را از سردی مکالمه روزمره دور کند و بتواند با آن خیالش را معنا کند و شعر همین زبان است. با شعر از زندگی ماشینی و شلوغ روزمره فاصله میگیرید و گمشده وجودتان را پیدا میکنید. این احساس گمشده عشق، دلتنگی، دوری و تنهایی و چیزهای دیگری است که قرنها شاعران در شعرشان بازگو کردهاند.
شعر معاصر در بند وزن و قافیه نیست و زبان انسان معاصر است. انسان معاصری که احساساتش را فراموش کرده است و به زمانی برای استراحت روحش نیاز دارد. شاعر در این کتاب با احساسات خالصش شما را از زندگی روزمره دور میکند و کمک میکند خودتان را بهتر بشناسید. این کتاب زبانی روان و ساده دارد و آیینهای از طبیعتی است که شاید بشر امروز فرصت نداشته باشد با آن خلوت کند. نویسنده به زبان فارسی مسلط است و از این توانایی برای درک حس مشترک انسانی استفاده کرده است.
خواندن کتاب تقدیر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران شعر معاصر فارسی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب تقدیر
باران شدی باریدهای
بر زندگی سرد من
لیلا شدم مجنون شدی
یاری اگر، آری بگو
اینگونه قدرت داری و
دل را به یغما بردهای
تو کیستی که اینچنین
مردم شدی خانَم شدی
مست و غزلخوانت شدم
من را که لیلا کردهای
این مست خوابآلود را
خورشیدی و تابیدهای
نور امید پاشیدهای
عشق من دلخون شدی
تو شاه قاجاری بگو
عیسی و افلاطون شدی
در اوج و ژرفا بردهای
من را شیدا کردهای
تو جان جانانم شدی
جانم تو طراری نکن
در قلب غوغا کردهای
آگاه و دانا کردهای
*
نمیدونی چقدر عشقت شیرینه
کنارت بودنا به دل میشینه
نمیدونی برات چقدر میمیرم
با فکر بودنت من جون میگیرم
آخه چشمای تو پر از احساسه
قلب مهربونت خیلی حساسه
برای موندنت خیلی تب دارم
قدمهاتو روی چشمام میزارم
تویی شهزاده تموم رویاهام
بمون که زندگی رو با تو میخوام
صدای تو فقط امید روزام
نفسهات تکیه گاه تو شبام
خدا داده تو رویای شیرینم
برای تسکین قلب غمگینم
*
معجزه
تاب مرا تاب کرد
یار فریبای من
نادر دنیا شده
این همه جادوی عشق
چشم و دلم سیر شد
این دل سرگشته را
عشق خدایی شده
یوسف گمگشتهام
جفتترین شده
آه خدایم مگر؟
بر دل ماتمزده
این محال است دگر؟
من به چه بخشیدهای؟
روح و جان دادهای
سجده تمامت کنم
این من بیچاره را
به که چهها میکنی
در عجب و حیرتم
یار من این بوده است؟!
گفته بودی صبر کن
من به تو بد گفتهام
هی به تو کردم گله
کار خطا کردهام!؟
گریه چرا کردهام؟
چون تو خدایی تمام
چشم مرا خواب کرد
معجزهای ناب کرد
یار دل ما شده
بر دل ما باز کرد
شب شب تقدیر شد
را او سر و سامان شده
حال و هوایی شده
یار زلیخا شده
خسرو شیرین شده
این چه عشقیست دگر؟!
هلهله برپا شده
وای به حالم نگر
از لطف تو مستم دگر
کعبه نشان دادهای
مدح مدامت کنم
چاره نشان دادهای
کار به جا میکنی
از کرم و قدرتت
تقدیر چنین بوده است؟!
تو چه خدایی دگر؟!؟!
جمله غلط گفتهام
گریه و بیحوصله
وای چهها کردهام؟؟
غصه چرا خوردهام؟
غصه ندارد دوام
حجم
۶۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه
حجم
۶۶٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۶۸ صفحه